محمدعلی بهمنی شاعر و ترانه سرای ایرانی در سن 82 سالگی درگذشت.

محمدعلی بهمنی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا، محمدعلی بهمنی متولد ۱۳۲۱ در دزفول است. فریدون مشیری نخستین کسی بود که توانایی شعرگویی را در بهمنی پیدا کرد و او نخستین شعرش را در ۱۰ سالگی برای مادرش سرود و مجله «روشن فکر» در سال ۱۳۳۱ آن را چاپ کرد.

بهمنی از سال ۱۳۴۵ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و و برنامه صفحه شعر را با همکاری شبکه استانی خلیج فارس ارائه داد. او از سال ۱۳۵۲ ساکن بندرعباس شد و پس از پیروزی انقلاب، به تهران آمد و مجدد در سال ۱۳۶۳ به بندرعباس عزیمت کرد.

نخستین مجموعه بهمنی به نام «باغ لال» را انتشارات بامداد در سال۱۳۵۱ منتشر کرد و درپی آن آثار بسیاری از وی به دست مخاطبانش رسید. دو مجموعه «گاهی دلم برای خودم تنگ می شود» و «شاعر شنیدنی است» از آثار بسیار مشهور در کارنامه بهمنی به چاپ دهم نیز رسید. بهمنی سال ۱۳۷۸ غزل سرای نمونه کشور شد و سال ۱۳۸۵ در نخستین دوره جشنواره شعر فجر به اتفاق حسین منزوی برگزیده بخش شعر کلاسیک شد و در فهرست چهره‌های ماندگار شعر قرار گرفت.

در بین آثار بهمنی «گاهی دلم برای خودم تنگ می شود» در رشد غزل معاصر، مجموعه‌ای تأثیرگذار است. عشق از جمله مضمون غزل‌های اوست. بسیاری بر این عقیده‌اند که غزل‌های او وام‌دار سبک و سیاق نیما یوشیج است. آنچنان که خود او گفته بود «جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است؛ در آینه تلفیق این چهره تماشایی است.»

محمدعلی بهمنی، علاوه بر سرایش غزل، ترانه تعدادی از آلبوم‌های موسیقی و سریال‌های تلویزیونی را سروده است: «خرچنگ‌های مردابی» (حبیب)، «دهاتی» (شادمهر عقیلی)، «رودخونه‌ها» (رامش)، «هوای حوا» (ناصر عبداللهی)، «چه آتش‌ها» (همایون شجریان)، «پرده نشین» (علیرضا قربانی)، «هوای قفس» (حمیرا).

................ هر روز با کتاب ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...