کتاب «موش و گربه» نوشته عبید زاکانی و با ترجمه‌ای از فرزام حقیقی از سوی نشر ثالث به کتاب‌فروشی‌ها رسید.

موش و گربه عبید زاکانی فرزام حقیقی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «موش و گربه» نوشته عبید زاکانی و با ترجمه فرزام حقیقی توسط نشر ثالث در بازار کتاب منتشر شد.

در توضیحی بر این کتاب آمده که موش و گربه یکی از شهره‌ترین قصه‌های ادب فارسی است که بیش‌تر ایرانیان روایتی از آن را، خاصه تا چند دهه قبل، شنیده یا خوانده بودند. این منظومه از گذشته به عبید زاکانی منسوب بوده است، اما به دلیل تفاوت‌های سبکی‌اش با شعرِ فارسی سدۀ هشتم، برخی از محقـقـان در انتسـاب آن به عبیـد تـردیـد کرده‌اند.

کتاب حاضر برای نخستین بار نشان می‌دهد که ادبیات و فرهنگ ما با یک موش و گربه مواجه نبوده است، بلکه کاتبان و علاقه‌مندان این قصه که عموماً مردمانی عامی بوده‌اند در درازای زمان موش و گربه‌های گـونـاگونـی را برسـاختـه‌ و آنچـه را خـود می‌خواسته‌اند به قالب این قصه و به نام عبید زاکانی درآورده‌اند. این کتاب شرح شناسایی مـوش و گـربۀ اصیـل، دیگــر روایــت‌ها و دگردیسی این موش و گربه‌هاست.

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی؛ شاعر، نویسنده و لطیفه‌پرداز ایرانی قرن هشتم هجری است که در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم هجری قمری در یکی از توابع قزوین چشم به جهان گشود.

علت مشهور بودن او به زاکانی نسبت‌داشتن او به خاندان زاکان است که این خاندان تیره‌ای از «عرب بنی‌خفاجه» بودند که بعد از مهاجرت به ایران به نزدیکی قروه درجزین از توابع همدان رفتند و در آن ناحیه مستقر شدند. وی در شیراز به دانش‌اندوزی پرداخت و در این شهر در نزد بهترین استادان پرورش یافت؛ اما بعد از اتمام تحصیلاتش به شهر خود قزوین بازگشت و تا پایان عمر در این شهر ماند. در خاندان او دو شعبه از دیگران مشهورتر بودند؛ شعبه یکم که به گفته حمدالله مستوفی (معاصر و همشهری عبید) اهل دانش‌های معقول و منقول بودند و شعبه دوم که این مورخ آن‌ها را ارباب الصدور (یعنی وزیران و دیوانیان) می‌نامد. حمدالله مستوفی، از عبید به عنوان نظام‌الدین عبیدالله زاکانی یاد می‌کند و او را از شعبه دوم می‌داند. با این همه اطلاع دقیقی از مقام صدارت یا وزارت برای عبید در دست نیست و همین‌قدر می‌دانیم که در دستگاه پادشاهان فردی محترم بوده.

کتاب «موش و گربه» نوشته عبید زاکانی، در 271 صفحه، به قیمت 78 هزار تومان، در قطع رقعی، جلد گالینگور و با ترجمه فرزام حقیقی، از سوی نشر ثالث روانه بازار کتاب شد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...