گونترگراس - نویسنده آلمانی - آثار تجسمی و نقاشی خود را در یک گالری به نمایش گذاشت.

علاوه بر آثار تجسمی گراس، برخی مستندات این نویسنده از جمله دست نوشته‌های رمان "طبل حلبی" نیز در این گالری واقع در شهر اوخزن هاوسن به نمایش گذاشته شده است.

این برای اولین بار است که گونتر گراس آثار تجسمی و نقاشی‌های خود را در معرض دید عموم قرار می‌دهد. نمایشگاه فوق تا پنجم ماه اکتبر ادامه خواهد داشت.

گونترگراس نویسنده، مجسمه‌ساز و نقاش آلمانی در سال 1947/1948 در دوسلدورف یک ‌دوره کارآموزی را در کارگاه سنگ‌ تراشی به‌ پایان رساند و سپس در آکادمی هنر دوسلدورف تا پایان سال 1952 به تحصیل در رشته پیکرتراشی و قلم ‌سیاه پرداخت. او در فاصله سال‌های 1953 تا 1956 در دانشکده هنرهای تجسمی برلین ادامه تحصیل داد.

به گزارش مهر به نقل از آسوشیتدپرس، مشهورترین اثر او "طبل حلبی" نام دارد که نمونه ای از سبک رئالیسم جادویی در اروپا به‌ شمار می‌آید. آخرین کتاب او "کندن پوست پیاز" سال گذشته موجب خشم نئونازی های آلمان شد.
 

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...