کتاب «عزیزجون» به قلم مسعود فروتن نویسنده و کارگردان تلویزیونی منتشر شد.

عزیزجون» به قلم مسعود فروتن

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا، «عزیزجون» بخشی از زندگی واقعی مسعود فروتن است. مادر فروتن دوساله بود که مادرش را از دست داد. دایه‌ای که فرزندی دو ساله داشت برای نگهداری از مادر او از روستا آمد.

این دو کودک با هم بزرگ شدند. زمانی که دوران دایگی تمام شد، مادر و کودک باید از خانه می‌رفتند. در نتیجه مادر نویسنده و سلیمه خانم(عزیزجون) یکدیگر را در شهر کوچک آمل می‌دیدند.

سلیمه خانم، کودک باهوشی بود و سواد نوشتن و حساب را از مادر نویسنده وقتی از مدرسه بازمی‌گشت، آموخت. این دو هر کاری یاد می‌گرفتند به هم یاد می‌دادند تا زمانی که ازدواج کردند و به دلیل نوع زندگی از هم دور شدند اما از هم خبر داشتند. وقتی فرزندان مادر نویسنده به دنیا آمدند، از آمل به دماوند رفتند. عزیزجون هروقت دلتنگ می‌شد، به دماوند می‌رفت.

عزیزجون شخصیت خاص، محکم و تصمیم گیرنده بود. او دوزار به راننده اتوبوس می‌داد و تا ته خط می‌رفت؛ آن زمان هنوز بلیت وجود نداشت. دوزار هم می‌داد و باز می‌گشت؛ با این روش خیابان‌های شهر را می‌دید و آن‌ها را در خاطر می‌سپارد. همه مسیرهای اتوبوس و خیابان‌های تهران را با این روش یاد گرفت.

قسمتی از متن کتاب:

سلیمه خانم هرماه خانم شاهرخی و بچه‌هایش بخصوص هایده دختر بزرگ خانه تهران را شناخت و همراه آن‌ها از خم و چم زندگی سردرآورد اما بعد از چند سال زندگی در خانه سرایداری باغ ویلایی خانم، سلیمه خانم و زندی مجبور شدند که از آن خانه کوچ کنند. خرج ساختمان و باغ زیاد بود و نگهداری آن هم مشکل، هایده ازدواج کرده بود. بچه‌های بعدی منیژه و بیژن برای درس خواندن به مدرسه‌های تهران می‌رفتند خانم شاهرخی تصمیم گرفت باغ ویلایی را که سهم ارث بچه‌ها بود بفروشد.

خانه‌ای در تهران برای بچه‌ها بخرد و زندگی را به تهران منتقل کنند و در خانه‌ای کوچک‌تر اقامت کنند. باقیمانده پول بچه‌ها هم به کاری می‌آید و درآمدی برای زندگی خواهد داشت. البته حقوق بازنشستگی برای خرج معمول کفایت می‌کرد ولی خانم شاهرخی تصمیم داشت زندگی را کوچک‌تر کند. قرار خرید باغ ویلا که گذاشته شد شب هنگام سلیمه و زندی به منزل خانم رفتند که البته این معمولا کار شبانه آن‌ها نه به طور دائمی بلکه چند شب در میان بود.

خانم شاهرخی به زندی و سلیمه خانوم گفت که چندی بود قصد فروش باغ را داشتند تا سهم هر کسی معلوم شود. بچه‌ها باید حق و حقوق خودشان را داشته باشند. قرار است با مقداری پول از فروش باغ، خانه‌ای در تهران داشته باشند و بقیه پول را هم به تجارت می‌گذارند. خانم شاهرخی گفت که شماها دیگی فامیل ما هستین ولی مجبوریم تا دو ماه دیگر ویلا را تحویل دهیم. از شما می‌خواهیم که در عرض این دو ماه شماها هم جایی برای زندگی کردن پیدا کنید البته شماها بخاطر مغازه زندی و برادرش باید همین دور و بر جایی پیدا کنید وگرنه می‌توانستید با ما به تهران بیایید.

سلیمه خانم همه کاره زندگی ما شده مشاور در همه امور حتی مسائل مالی. خیاط درجه یک که ما در بین دوستان با پوشیدن لباس‌های دوخت او خیلی پز می‌دهیم و خیالمان راحت بود که اگر گاهی به سفر می‌رویم شما بالاسر خانه و زندگی و کارگرهای خانه هستین. شما هم قول بدین این دوستی را حفظ کنید و اقلا هفته‌ای یکبار هم شده به خانه ما بیایید و ما را خوشحال کنید.(صفحه ۱۷۸ و ۱۷۹)

کتاب عزیزجون نوشته مسعود فروتن با شمارگان ۵۰۰ نسخه و در ۴۴۳ صفحه با قیمت ۳۰۰ هزار تومان توسط انتشارات بدرقه جاویدان در سال ۱۴۰۲ منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...