کتاب «گام‌های مؤثر در شروع و توسعه کسب و کار» [How to begin: start doing something that matters] نوشته مایکل بونگی استاینر [Michael Bungay Stanier] به ترجمه مریم اصغرپور توسط انتشارات اژدهای طلایی منتشر شد. این کتاب پیش از این با عنوان «چگونه شروع کنیم؟» ترجمه و منتشر شده بود.

گام‌های مؤثر در شروع و توسعه کسب و کار» [How to begin: start doing something that matters] مایکل بانگی استاینر [Michael Bungay Stanier]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ در بخشی از مقدمه کتاب می‌خوانیم: «وقتی برای اولین بار مارسِلا را دیدم، هر دو تازه برای تحصیل به دانشگاه آکسفورد رفته بودیم. او که در دوران دبیرستان ترک تحصیل کرده بود در آن زمان توانسته بود به جایی برسد که بورسیه‌ دکترای آن دانشگاه را به‌دست آورد. (می‌دانم، خیلی جالب است.) بر تکه کاغذی روی در اتاق او در خوابگاه نوشته شده بود «زندگی تمرین نهایی تئاتر نیست.» خواننده‌ی‌ عزیز، من با او ازدواج کردم.

درس نهفته در آن یادداشت را خیلی دوست دارم. همه ما در این زندگی سختی‌هایی را متحمل می‌شویم و ضربه‌هایی می‌بینیم، پس بیشترین بهره را از آن ببرید. کاری را انجام دهید که مهم است. این یعنی دوچندان بلندپرواز و بلندهمت باشید؛ برای زندگی خودتان و برای دنیا. بلندپروازی و بلندهمتی برای زندگی خود یعنی فوق‌العاده بودن خود را بروز دادن و بهترین نسخه‌ خود شدن. علم بارها و بارها به ما می‌گوید شادکامی نتیجه‌ داشتن پول یا شهرت یا موقعیت اجتماعی نیست، حتی اگر شانس کافی برای داشتن هرکدام از آنها را داشته باشید؛ شادکامی از خوب زندگی‌ کردن نشئت می‌گیرد. زندگی‌ای که در آن اجازه نمی‌دهید ترس یا جای زخم‌های گذشته یا مزخرفات ساختگی راه شما را برای رشد کردن، پالایش استعدادهایتان و استفاده از آنها، کاوش و کشف تمایلات شدیدتان و داشتن ماجراجویی سد کنند. واقعیت بخشیدن به این بلندپروازی کار کوچکی نیست و ممکن است برای عده‌ای کافی باشد. ولی می‌خواهم بلندپروازی دیگری را مطرح کنم که امیدوارم شما هم آن را داشته باشید.

بلندپروازی و بلندهمتی برای دنیا شاید به معنای خبرساز شدن باشد: راه‌اندازی سازمان و تشکیلات؛ اختراع فناوری؛ اعتراض علیه استبداد؛ فرستادن انسان به مریخ. ولی این بلندپروازی را در مقیاس خودمانی‌تری هم در نظر بگیرید: ایجاد رابطه‌ای بهتر؛ به پایان رساندن و ارائه‌ پروژه‌ای سخت؛ رهبری کردن تیمی در حال رشد و شکوفایی؛ برگشت به تحصیل؛ ایجاد و به اشتراک گذاشتن پروژه‌ای ابتکارآمیز؛ ریاست جلسه‌ انجمن. (اگر می‌خواهید مثال‌های الهام‌بخش دیگری را ببینید به سایت HowToBegin.com مراجعه کنید.)

بلندپروازی و بلندهمتی برای دنیا یعنی شادکامی خودتان را نادیده بگیرید و این آزمونی است که برای تعیین این بلندپروازی به کار می‌رود، «آیا بیشتر از چیزی که از دنیا می‌گیرید به دنیا می‌دهید؟» مهم نیست چه کسی هستید، مهم نیست از چه امتیازاتی برخوردار هستید یا چه امتیازاتی ندارید، در هر صورت می‌توانید راهی پیدا کنید تا بیشتر از چیزی که از دنیا می‌گیرید به دنیا ببخشید.

در بخشی دیگری از کتاب می‌خوانیم: «احتمال دارد با خود فکر کنید: «مطمئن نیستم این کتاب برای من مناسب است یا خیر. به نظر می‌رسد این کتاب برای افرادی است که اهداف روشن‌تری دارند، از امتیازات بیشتری برخوردارند، فکر و خیالشان کمتر است، ماهرتر هستند، جلوتر رفته‌اند، عمل‌گراتر هستند، پایدارتر هستند، پایداری کمتری دارند، کم‌وبیش خودخواه هستند، پیرتر هستند، جوان‌تر هستند، باهوش‌تر هستند، جلد و چابک‌تر هستند، شجاع‌تر هستند (و الی آخر... می‌توانید دلایلتان را برای اینکه چرا کاملاً آماده‌ استفاده از این کتاب نیستید در اینجا بیاورید).

حق دارید کمی تردید داشته باشید. هدف ارزشمند هیجان‌انگیز، مهم و دلهره‌آور است. افراد معدودی از همان نقطه‌ی شروع احساس می‌کنند کاملاً آماده‌ گام برداشتن به سوی این هدف هستند. این کتاب و فرایند چگونه شروع کردن برای همه‌ آنهایی است که هم احساس بلندپروازی دارند و هم مقاومت درونی در برابر شروع کردن. این فرایند برای شما مؤثر خواهد بود...»

کتاب «گام‌های مؤثر در شروع و توسعه کسب و کار» در 300 جلد، به بهای 152500 تومان و 219 صفحه از سوی انتشارات اژدهای طلایی منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...