کتاب «رواق زبرجد، تلاشگران پیشرفت کرمان 1400 - 1300» روایت مردانی است که در آبادانی کرمان نقشی داشته و این نقش را با نگاهی به دیروز و امروز کرمان بیان کرده‌اند.

رواق زبرجد، تلاشگران پیشرفت کرمان 1400 - 1300 محسن جلال‌پور

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «رواق زبرجد، تلاشگران پیشرفت کرمان 1400 - 1300» به کوشش محسن جلال‌پور و گردآوری و پژوهش محمدمهدی ملک قاسمی به سخنانی از مردان و زنانی می‌پردازد که در این قرن، راه پرخطری را برای؛ ترقی، توسعه و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی کرمان و خدمت به ایران طی کرده‌اند. ضمن این‌که با اشاره به سرگذشت تلاشگران زن و مرد فرصتی ایجاد کند تا مخاطب با جغرافیا و فرهنگ مردم کرمان بیشتر آشنا شوند.

علی‌اکبر عبدالرشیدی، مترجم هم در مطلبی که در صفحات نخست جای داده در توصیف حکایت کتاب آورده است: «کتاب فصلی از نگارش نکویی اهل کرامت در سرزمین کرم و کریمان است. روایت قصه‌گونه زندگی گروهی از مردانی است که کرمان را قرن 14 هجری شمسی پا به پا آورده تا به امروز که در آستانه قرن 15 هجری شمسی هستیم رسانده‌اند.»

هوشنگ ارجمند کرمانی تحصیل‌کرده انگلستان و آمریکاست که کشاورزی را در دانشگاه‌های معتبر خارجی آموخته پس از آن به توصیه پدر به ایران و شهرش کرمان بازگشته است تا با سعی و تلاش دانشی را که آموخته به کار گیرد و امروز پس از چند دهه سخت‌کوشی و پیاده کردن آنچه در ذهن داشته است، می‌گوید: «نگرانی من البته در حوزه کشاورزی معطوف به مشکل آب در کرمان است، متاسفانه سیاست‌های مرتبط با حفر چاه در استان کرمان برنامه‌ریزی مناسبی نداشته است. چاه‌ها بی‌رویه حفر شده‌اند. تعداد چاه‌های فعلی چندین برابر چاه‌هایی است که چند دهه پیش در این منطقه وجود داشته است...»

مهدی ایرانی کرمانی یکی دیگر از افرادی است که پس از سال‌ها تحصیل و اقامت در اروپا به کشور برگشته و علیرغم ناملایماتی که دیده است با حسی دلسوزانه از مشکلات زادگاهش می‌نویسد: «پانزده سال است که از دامنه فعالیت‌های کشاورزی و باغداری خود کم کرده‌ام. علت عمده این مسئله، کمبود و کاهش کیفیت آب است. بخشی از باغ‌ها را فروختم و به مطالعات پژوهشی در حوزه تاریخ و جامعه‌شناسی متمرکز شدم. حاصل تلاشم در این دوره پانزده ساله تالیف چندین و چند مقاله بود که چاپ شده است...»

محمد نخعی‌نژاد هم از کرمانی‌هایی است که در خارج از ایران درس خوانده و مدرک گرفته، بعد از آن به ایران بازگشته است. وی‌ این چنین می‌نویسد: «هزینه‌های اقامت من در آلمان تماما از طرف آقای دانش پرداخت شده بود، علاوه بر آن روزی پنجاه مارک هم پول توجیبی به من دادند که با خود برده بودم. وقتی به بانک رفتم تا این پول را به حساب بگذارم در بانک ولوله شد. پول کمی نبود. رئیس بانک آمد و قهوه تعارف کرد. پرسید: «شما در خانه‌تان در ایران چاه نفت دارید که این همه پول با خود آورده‌اید؟»

کتاب «رواق زبرجد، تلاشگران پیشرفت کرمان 1400 - 1300» به کوشش محسن جلال‌پور و گردآوری و پژوهش محمدمهدی ملک قاسمی در 387 صفحه در دو هزار نسخه به بهای 80 هزار تومان از سوی خانه فرهنگ و هنر گویا منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...