حسن بنیانیان "مدیر مسئول" سوره، بالاخره به هشدارهای یکسال پیش1 خود جامهی عمل پوشاند و وحید جلیلی ـ سردبیر ـ را برکنار کرد.
اگر چه جلیلی از این اتفاق معمول در مطبوعات، به "تلاقی دو جریان آرمانگرایی و محافظهکاری"2 تعبیر کرده است، اما نگاهی به شعارها و کارنامهی وی در سوره نشان میدهد که در حقیقت؛ وی قربانی محافظهکاری و انحصارطلبی "خودش" شده است.
نسبت مصلحت و آرمانخواهی
اگر بپذیریم که محافظهکاری یعنی قربانی کردن آرمان به پای مصلحت؛ باید بپذیریم که بنیانیان در برخورد با جلیلی همانقدر مصلحتآمیز عمل کرده است، که جلیلی در30 شمارهی سوره با "حوزه هنری" و "سازمان تبلیغات اسلامی".
حجم سنگین نقدهای تند و تیز و غالبا بهجای(و البته گاه عجیب و غریب) نویسندگان سوره دربارهی وظایف و عملکرد صدا و سیما در قبال "دین" و سکوت معنادار آن در برابر متولی اصلی "تبلیغات دینی" و "هنر دینی"، نمایانگر چیست؟ (البته پس از برکناری، این سکوت شکست و ناگهان ورق برگشت!) آیا "آرمانهای سوره" فدای مصلحت "حفظ سنگر سوره" در جبههی ــ خودخواندهی ــ فرهنگی انقلاب نشده است؟
و اگر مصلحت گرایی به معنی خروج از این جبهه است؛ آیا جلیلی و سوره را میتوان محافظهکار نامید و بر اساس ترجیعبند "محافظهکاری قتلگاه انقلاب است"3 جزء خیل عظیم قاتلان انقلاب دانست؟!
انحصار در جبههی انقلاب
به زعم حقیر، خاکریز "جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی"، حدفاصلی است جهانی میان پیروان حق و باطل و فرماندهی آن رهبر انقلاب. و هرکس که اصل مبارزهی همیشگی حق و باطل و فرماندهی این جبهه را پذیرفته باشد، عضوی از این جبهه است؛ چه در سنگر مدیریت فرهنگی بخشی از نظام جمهوری اسلامی یا یک کارگر ساده؛ چه یک شیعهی متفکر مجاهد باشد یا فلان خوانندهی زن در لبنان یا فلان ورزشکار آمریکایی.
میدانم که برخی در این جبهه و در جایگاه "دیدهبانی" چرت میزنند؛ برخی از مدیران از تانک به عنوان محلی برای آشپزی استفاده میکنند و گروهی دیگر از تیربار به جای بیل. برخی که باید خاکریز بزنند، داخل قرارگاه به سخنرانیهای غراء در بسط معنای "مشکل کمبود بودجه نیست" مشغولند و بعضی که مامور به پشتیبانی و تهیهی مهمات هستند، سرگرم بیلان و غیره. و میبینم جمعی را که در حال ساختن نردبان ترقی از جنازهی شهدا هستند...
بیتردید هم آنان و هم "ما"، با این بیکفایتیها و نااهلیها و بیتدبیریها، لطمات بزرگی به انقلاب وارد کردهایم و میکنیم، اما هیچ رزمندهای حق ندارد رزمندهی دیگری را به خاطر خطای تاکتیکی4، اعدام کند. و شاید در پشت این خاکریز، خطرناکتر از مصلحتگرایی، "انحصارگرایی" و آتش گشودن در جبههی خودی و به روی رزمندهی خودی – و لو غافل، فرصتطلب و یا محافظهکار – و حذف او از این جبهه است.
اگر عزتالله ضرغامی، حسن بنیانیان، مهدی خاموشی و حسین شریعتمداری5 به همان دلایل بالا از جبهه فرهنگی انقلاب اخراج شوند، آیا رفتار گویندهی جملهی "محافظهکاری و اکتفا به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازی در همهی زمینههای فکری و فرهنگی، قتلگاه انقلاب است. رهبر انقلاب. دیدار دانشجویان امیرکبیر" با توجه به ابقای ضرغامی و خاموشی و شریعتمداری، مصداق محافظهکاری و خروج از جبههی فرهنگی انقلاب نیست؟!
آیا دامن زدن به اینگونه "نقد حذفی" که بیتردید موجب پراکندگی بیشتر نیروهای معدود این جبهه و شکست حتمی آن است، همان روال سید مرتضی آوینی ــ که سورهی جدید داعیهی جانشینی او را داشت ــ است؟
آیا شهید آوینی هم همینگونه صورت مساله را "پاک" میکرد؟ و منتقدان را به "کودتای فرهنگی" و "دیکتاتوری فرهنگی"6 متهم میکرد و سوره را "تنها" نشریهی جبهه فرهنگی انقلاب میدانست؟! یا «آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست، پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که در این سیارهی رنج "صبورترین" انسانها باشی »7؟
شاید بهتر باشد که جلیلی عزیز و یارانش به جای انتشار ماهنامهای با500 هزارتومان حقالتحریر (که آن هم 5 شماره یک بار پرداخت میشد)8، اجازه دهد تا آنها که برای یک ویژهنامه 48 صفحهای بیش از 3میلیون حقالتالیف میگیرند، سوره را منتشر کنند. مسئولیت اخراج نیروها از خط مقدم را هم به فرماندهی واگذارد و همانطور که در بعدالتحریر شماره 19، نوشتهاست:
"فعلا به این نتیجه رسیدهایم که مثل شیر سرمان را بیندازیم پایین و کارمان را بکنیم. باور کنید این بهترین کار است. اگر چه خیلی سخت و اعصاب خردکن باشد." این بار بهتر و جدیتر و حرفهایتر از قبل و در سنگری دیگر، از آرمانهای انقلاب پاسداری کند.
پینوشت:.................................................................................................
1. بعدالتحریر شماره 23. متن کامل این بعدالتحریر، اکنون بسیار خواندنی است. توجه کنید به جملات ابتدایی و مقایسه کنید با نامهی بنیانیان. و دقت کنید در جملات پایانی.
2. در گفتگو با خبر دانشجو.
3. جملهی ناقصی از رهبر انقلاب (جملهی کامل: محافظهکاری و اکتفا به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازی در همهی زمینههای فکری و فرهنگی، قتلگاه انقلاب است.) در دیدار با دانشجویان دانشگاه امیرکبیر (9 اسفند 79)، که در مدت انتشار شمارهی جدید بارها مورد استفاده قرار گرفته است.
4. آیا سوره از تمام امکانات رسانهای خود درست و کامل استفاده کردهبود؟ آیا اصول اولیهی روزنامهنگاری از قبیل اطلاع رسانی و شفافیت را رعایت کرده بود؟ بررسی خطاهای تاکتیکی سوره، خود مجالی دیگر میطلبد.
5. نامهی جلیلی به شریعتمداری پس از اعلام برکناری جلیلی، خواندنیاست:
جناب آقای حسین شریعتمداری
مدیر مسوول روزنامه کیهان
سلام علیکم
شینده شد که روزنامه کیهان بالاخره بعد از چهار روز حاضر شده است نامی از تحریریه بی پناه سوره به میان بیاورد و بخشهایی از نامه سردبیر سوره به جناب آقای عطاء الله مهاجرانی را منتشر کرده است.
باید به عرض مستطاب عالی، برادر ارزشی و اصولگرا برسانم که "دیر آمدی ای نگار سرمست".
تیرهای سهماگین تهمت و طعنه از سوی دوستان به ظاهر اصولگرای شما که به سوی تحریریه چهارم سوره نشانه گرفته شده را نمی بینید؟ نکند خبر ندارید که دوستان اصولگرای شما چگونه نویسندگان آرمانگرای سوره را به مسلخ میبرند و از هر ابزاری برای خفه کردن این فرزندان بی پناه خمینی استفاده میکنند.
برادر عزیز!
مگر نمی دانید که بچههای تحریریه چهارم سوره آدمهای خطرناکی هستند و نمیشود از آنها استفاده ابزاری کرد؟ سورهایها همانطوری که فریب امثال مهاجرانی را نمیخورند و دوستی ظاهریاش را باور نمیکنند، دوستی سیاسیکارانه کیهانی را که همچون بسیاری رقبای دوم خردادیش در برابر برخورد سیاسی با تحریریه چهارم سوره سکوت کرد و فقط وقتی احساس کرد میتواند موضوع را مصادره به مطلوب کند به میدان آمد؛ به رسمیت نمیشناسند و به او برمیگردانند.
برادر عزیز فکر نمی کنید این فرصت طلبیها در شان شما نباشد؟
نمیشنوید صدای نسل جدید جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را؟
ما بسیجی هستیم. و حاشا که بسیجی وارد این سیاسیکاریها شود.
خاطره تلخ خبر ویژه سه شنبه تان را با حذف بخش مربوط به بنیانیان هیچگاه از یاد نخواهم برد.
و همانطور که به آقای بیانیان نوشتم و به خاموشی رساندم و به مهاجرانی نوشتم به شما هم عرض میکنم: سوره شهید خواهد شد و نفله نخواهد شد.
لازم است بند آخر نامه به آقای مهاجرانی را هم تکرار کنم؟
بعدالتحریر: بعضی دوستان میگویند اینها را ننویس وگرنه "میگویند" : اینها با همه درافتاده اند. به همه فحش میدهند. همه را ... .
مشکل اینجاست که کدام همه؟ اولین رسالت جبهه فرهنگی انقلاب آواربرداری از روی همه ای است که زیر این همهمه گم شده اند.
6. بیانیههای دوستداران سوره، خطاب به بنیانیان و خاموشی.
7. سید مرتضی آوینی، 15 فروردین1372. پنج روز قبل از شهادت.
8. در گفتگو با خبر دانشجو