رمان «در آمریکا» [in america] به قلم سوزان سانتاگ [Susan Sontag] با ترجمه نیلوفر صادقی در 488 صفحه از سوی نشر برج منتشر شد.

در آمریکا» [in america]  سوزان سانتاگ [Susan Sontag]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ رمان «در آمریکا» اثر دیگری از سوزان سانتاگ، نظریه‌پرداز، نویسنده و فعال سیاسی آمریکایی است. این رمان در 67 سالگی نویسنده نوشته شده است. به گفته سانتاگ: «این اثر نشان‌دهنده گرایش من به خلق آثار چندصدایی به مدد روایت داستان گذشتگان است.»

همان‌طور که نویسنده اشاره کرده است، موضوع اثر از گذشته می‌گوید؛ قرن نوزدهم از نیمه گذشته ‌است. گروهی لهستانی‌ وطن‌پرست و هنردوست از لهستانِ تحت‌اشغال روسیه به‌ تنگ آمده‌اند و رؤیای آرمان‌شهری را در سر می‌پرورانند. آن‌ها به سرپرستی ماریِنا زاوینژوفسکا، بزرگ‌ترین بازیگر تئاتر لهستان، به آمریکا مهاجرت می‌کنند؛ مارینا با خانواده و دوستانش به کالیفرنیا می‌رسد؛ اما آرمان‌شهر فرو می‌ریزد، حلقه اطرافیان پراکنده می‌شوند و مارینا تنها می‌ماند. این تنهایی آغازی است برای تغییر، برای خلق یک بازیگر دیگر و تولد یک ستاره روی صحنه‌.

در بخشی از داستان می‌خوانیم:
«صدای درخشانش لرزید و خاموش شد. اگر با نمایش‌نامه هرطور بخواهیدِ شکسپیر آشنا باشید، گوینده این چندخط را به جا خواهید آورد. بی‌شک کریستینا در برابر روزالیندِ ماریِنا نقش سیلیا را بازی می‌کرد، بماند که لهجه‌اش از ماریِنا هم غلیظ‌تر و نامفهوم‌تر بود. اما او، یعنی ماریِنا، چندان راضی به نظر نمی‌رسید. شنیدم به منتقد که طرف چپش نشسته بود گفت: «انگلیسی درخشان و پرشکوه شکسپیر را سلاخی کردم!» پاسخ این بود: «به هیچ‌وجه. زیبا ادا کردید.» ماریِنا تند شد: «هیچ هم زیبا ادا نکردم.» واقعیت همین بود، شکسپیر را زیبا ادا نکرده بود.»

کتاب «در آمریکا» به قلم سوزان سانتاگ با ترجمه نیلوفر صادقی در 488 صفحه با شمارگان 1500 نسخه و به بهای 154 هزار تومان از سوی نشر برج منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...