درون‌مایه کلی این کتاب را نمی‌توان در یک کلمه یا یک جمله خلاصه کرد. این کتاب هم زمان رنگ‌وبویی عرفانی، اجتماعی، روانشناختی، اخلاقی، سیاسی و .. دارد و نمی‌توان آن را در دسته‌بندی معینی قرار داد.

جاذبه و رحمت» [Pesanteur et la grâce]یادداشت‌های سیمون وی [Simone Weil]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «جاذبه و رحمت» [Pesanteur et la grâce] مجموعه یادداشت‌هایی است که سیمون وی [Simone Weil] در سال ۱۹۴۲، پیش از کوچ بی‌بازگشتش از فرانسه، به دوست خود گوستاو تیبون سپرد تا از آنها مراقبت کند. او مالکیت این نوشته‌ها را پس از مرگش به این دوست صمیمی داده بود و گوستاو تیبون چهار سال پس از مرگ سیمون وی این نوشته‌ها را در کتابی تحت عنوان «جاذبه و رحمت» منتشر ساخت.

طبقه‌بندی مطالب کتاب کار گوستاو تيبون است. کتاب در شکل کنونی شامل پیش گفتاری بلند از گوستاو تیبون درباره زندگی و اندیشه سیمون وی است و ۳۹ فصل دارد که در هر کدام از فصل‌ها به موضوعی ظاهرا مجزا پرداخته شده است، اما این نکته که سیمون وی هنگام واگذاری این اوراق به دوستش همه آنها را در یک پوشه نهاده است و نیز گزینشی که گوستاو تیبون از آنها به عمل آورده نشان می‌دهد که ارتباطی میان فصل‌های گوناگون این کتاب برقرار است.

کتاب همچنین پس گفتاری کوتاه به قلم گوستاو تیبون دارد که ۴۷ سال پس از مرگ سیمون وی به نگارش در آمده است. درون‌مایه کلی این کتاب را نمی‌توان در یک کلمه یا یک جمله خلاصه کرد. این کتاب هم زمان رنگ‌وبویی عرفانی، اجتماعی، روانشناختی، اخلاقی، سیاسی و ... دارد و نمی‌توان آن را در دسته‌بندی معینی قرار داد. مندرجات هر فصل از کتاب ساختاری نزدیک به گزین گویه دارد و این نکته، کار ترجمه روان قطعات را با مشکل مواجه می‌کرد. برخی از این قطعات کاملا موجز و گاه در حد اشارت هستند و مترجم کوشیده است در حد بضاعت خود با افزودن پانوشت‌هایی این نقیصه را جبران نماید.

ماهیت کاستی ناپذیر رنج که هنگام تجربه آن دچار وحشت می‌شویم برای این مقدر گشته است که اراده را متوقف سازد، همچنان که پوچی عقل را متوقف می‌سازد و غیبت عشق را، تا شاید انسان که بدین ترتیب به نهایت قوای بشری‌اش رسیده است بیارامد، بایستد، به بالا بنگرد و انتظار بکشد. هنگامی که در ژرف‌ترین ژرفناهای وجودمان نیاز به ندایی داریم که معنایی بدهد هنگامی که در طلب پاسخی فریاد می‌کشیم و پاسخی به ما داده نمی‌شود آن زمان است که سکوت خداوند را تجربه می‌کنیم. پس از تجربه این سکوت، برخی همچون دیوانگان شروع به حرف زدن با خود می‌کنند. پس از آن هرچه کنند، فقط باید برایشان دلسوزی کرد. برخی دیگر که تعدادشان هم زیاد نیست همه قلبشان را تسلیم سکوت می‌کنند.

سیمون وی فیلسوف، عارف مسیحی و فعال اجتماعی فرانسوی بود که در اواخر سنین نوجوانی به جنبش‌های کارگری پیوست و نویسنده پارچه‌نوشته‌هایی بود که در تظاهرات دفاع از حقوق کارگران حمل می‌شد. در این ایام، او یک مارکسیست، صلح طلب و عضو سندیکا بود. در همان ایام که به تدریس اشتغال داشت مقالاتی درباره مسایل اجتماعی و اقتصادی در نشریه سندیکا می‌نوشت. در مقاله آزادی و بیداد و چند مقاله کوتاه دیگر بود که افکار رایج مارکسیستی را به نقد کشید.

در پیشگفتار این کتاب، گوستاو تیبون نوشته است: «برای من دشوار است که اثر شگفت سیمون وی را در اختیار دیگران بگذارم. تاکنون شعف شناخت شخصیت و اندیشه او را تنها با چند دوست خاص شریک بوده‌ام، و اینک این احساس آزارنده را دارم که یک راز خانوادگی را برملا می‌کنم. اما این دلگرمی را هم دارم که حاصل ناگزیر این برملاسازی، رسیدن گواهی نویدبخش او به جان‌های هم‌سرشت خواهد بود. از آن دشوارتر این است که در این میان ناچارم از خود نیز سخن بگویم. راز من از آن من است: پرحرفی نویسندگان مدرن، میل به اعتراف و نوشتن زندگینامه‌های خودنوشت، عادت راه دادن مردم به پستوهای خصوصی اما بی‌حریم همیشه برایم عجیب و آزارنده بوده است. اما وظیفه دارم - ولو صرفا در توجیه آمدن نامم بر سر این اوراق - اوضاع و احوالی را شرح دهم که سبب شد سیمون وی واقعی را بشناسم و، بی آن که سزاوارش باشم، این افتخار نصیبم شود که اندیشه‌های او را به جهانیان عرضه کنم.»

کتاب «جاذبه و رحمت» با مقدمه و ضمیمه‌ای به قلم گوستاو تیبون و ترجمه بهزاد حسین‌زاده از سوی نشر نی با قیمت 98 هزار تومان در 264 صفحه به بازار نشر عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...