کتاب «متاستاز اسرائیل» در ٣بخش شامل ٢٩ فصل و ١٠ پیوست منتشر شده است. فصل‌‎ها، کوتاه و با ضرباهنگی تند است تا ملال‌آور نباشد. نویسنده که روایت را بخوبی می‌شناسد (و مؤلف یکی از بهترین کتابها درباره روایت است: «روایت و ذهن نویسا») مطالعات و یافته‌های خود را در قالبی روایی ارائه داده. ممکن است گفته شود فصول، انسجام لازم را ندارند و هر یک عملا یادداشتی درباره یک موضوع است. این انتقاد ظاهرا درست است ولی فصل‌بندی‌های موجز کتاب اگر چه می‌توانند مستقلا هم خواندنی باشند اما با نخ تسبیح، پیوند یافته‌اند.

متاستاز اسرائیل کورش علیانی

درباره اسرائیل، کتاب‌های زیادی به زبان فارسی منتشر شده است. مبنای برخی از آنها رمزگشایی از نمادهای یهودی است و عمدتا به کار بولتن‌سازان می‌خورد تا در آثار هنری، ستاره شش پَر و شمعدانِ پنج‌شاخه و چشمِ فراماسونری کشف کنند و صاحب اثر را عامل صهیونیسم بنامند. برخی دیگر از کتابها هم به شرح جنایت‌های رژیم تل‌آویو می‌پردازد و برای تهییج در روز قدس مناسب است. اما متاستاز اسرائیل که نامگذاری‌اش به غده سرطانی بودن اشاره دارد اثری خوشخوان است که ابتنای پژوهشی دارد، تبارشناسی می‌کند، شعار‌زده نیست و روشنگر است.

کتاب، سیر تشکیل اسرائیل از تلاشهای هرتسل و اعلامیه بالفور و سقوط امپراطوری عثمانی را مرور و با فکت‌هایی اثبات می‌کند که پیدایش اسرائیل از یهودی‌ستیزی هیتلر و هولوکاست و ... ناشی نشده است و اگرچه انگلیسی‌ها در شکل‌گیری آن، نقش‌آفرینی‌هایی داشته‌اند اما خباثت فرانسوی‌ها، کار را تمام کرده است. (یادمان باشد فرانسوی‌ها به رغم ظاهر شیک، در ماجرای هسته‌ای ایران هم خبیث‌تر از بقیه عمل کرده‌اند.)

کتاب با کدهای مشخص اثبات می‌کند آن‌چه به نام اسرائیل ایجاد شده جامعه‌ای بود حول یک هسته سخت با محوریت گروه‌های تروریستی که مثلث ترور، تعدی و تبعیض را نمایندگی می‌کند و با ضلعی دیگر (تزویر) تکمیل می‌شود. و این که اسرائیل آزمایشگاهِ ارزش افزوده برای قدرت‌های بزرگ مالی و سیاسی است: «اسرائیل یک کشور نیست؛ بلکه یک هولدینگ بزرگ از گروه‌های تروریستی است که آزمایشگاه‌های به صرفه برای پروژه‌های «فعلا غیرقانونی» در اختیار قدرت‌های جهانی می‌گذارد، چه شرکت‌های فراملیتی و چه حاکمیت‌های ابرقدرت... از برده فروشی جنسی تا کشت و صنعت ماری‌جوانا؛ از سلاح‌های نرم‌افزاری تا روبوت‌های تروریست؛ از نرم‌افزارهای اخلال‌گر تا موشک‌های قاره‌پیما و کلاهک‌های هسته‌‌ای».

برایم جالب بود که در زمان رأی‌گیری به رسمیت شناختن اسرائیل در سازمان ملل در سال ١٩۴۶(١٣٢۵ش) سازمان ملل ۵٧عضو داشته است؛ ١٣کشور اسلامی (و از جمله ایران) رأی منفی داده اند. ١٠کشور (از جمله بریتانیا، آرژانتین، یوگسلاوی و چین ) رأی ممتنع و بقیه (از جمله آمریکا، شوروی، فرانسه و لهستان) رأی مثبت داده‌اند.

بسیاری از اطلاعاتِ جزیی که در این کتاب آمده و همچنین راستی‌آزمایی و ردّ برخی وقایع یا گزاره‌های مشهور، در منابع فارسی تازگی دارد.

کورش علیانی قلمی روان با دامنه واژگانی وسیع دارد، آدم دقیقی است، زبان‌دان است و از توئیت‌ها و این کتابش حدس می‌زنم احتمالا عبری هم می‌داند. رسم‌الخط او درباره بعضی واژگان که در منشورات با آنها خو کرده‌ایم متفاوت و احتمالا حق با اوست. مثلا صیونیزم، مِنَحیم بگین، هرصل، هَارِض به جای صهیونیسم، مناخیم بگین، هرتسل و هاآرتص.

با سپاس از هوشمندی موسسه مطبوعاتی جام‌جم که این اثر را منتشر کرده و با امید به آن که در چاپ‌های بعدی، فهرست اَعلام نیز افزوده شود.

[این یادداشت در صفحه شخصی حسین انتظامی منتشر شده است.]

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...