رسول اکرم در خصوص این ماه می‌فرمایند: این ماه، ماه من است. خدا رحمت کند کسی که اعامت کند مرا در این ماه؛ یعنی در این ماه مرا به عمل صالح کمک کند. شما نمی‌توانید مانند من (پیامبر) باشید؛ اما تا جایی که می‌توانید در این مسیر قدم بردارید.

«اخلاق و پندهایی برای سیر و سلوک

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، جلد دوم کتاب «اخلاق و پندهایی برای سیر و سلوک» به‌تازگی از سوی مؤسسه ایمان ماندگار منتشر شده‌است. مجلد اول از این مجموعه که گردآوری و تدوینی از سخنرانی‌های مرحوم آیت‌الله حق‌شناس، با موضوع سیر و سلوک است، سال گذشته منتشر شد و به علاقمندان این مباحث معرفی شد.

جلد دوم، شامل مطالبی درباره آداب سیر و سلوک عملی است که توسط استاد عارف و روشن‌ضمیر مرحوم آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس رَحِمُهُ‌الله ایراد شده‌است. آدابی که سالک الی الله باید از ابتدای ورود به ملکوت عالم، یعنی موت اختیاری از حیوانیت، تا نهایت سیر الی الله و لقای حضرت محبوب، رعایت نماید؛ هرچند که آداب خاص هر مرحله، اسراری است که به اهلش گفته می‌شود و ا گر کسی در انجام این موارد استقامت و مراقبه تام داشته باشد، عنایت الهی قطعاً شامل حالش خواهد شد و بارش بر زمین نخواهد ماند.

این جلد در 12 فصل برخی آداب عمومی و دستورات و شیوه‌های مستند سلوک الی الله را بیان می‌کند.

فصل اول کتاب به «اخلاق حسنه» اختصاص دارد. در این فصل، در مورد تکامل نفسانی انسان از طریق کسب مکارم اخلاقی بحث شده و با اشاره به برخی فضائل اخلاقی، «جدیّت و صبر» به عنوان دو خصلت محوری برای سالک الی الله معرفی شده‌است.

فصل دوم پیرامون «زهد و ترک تعلقات» است. سالک باید از دنیا و اهلش ترک تعلق نموده و تمام توجه خود را به حضرت محبوب منعطف نماید. درگفتار اول این بخش، «دنیا» معنا شده و نسبت به سختی‌های برخورداری از دنیا هشدار داده می‌شود که داشتن و نداشتن آن، امتحان بوده و اشتغال‌آور است و همین اشتغال و آرزوی راحتی در دنیا، مانع و حجاب سلوک الی الله است. در گفتار دوم به صورت خاص به بحث تعلّقات نفسانی اشاره شده و راههایی برای شناسایی تعلّقات ارائه شده‌است. در گفتار سوم، مسأله استفاده کردن از دنیا و تعلق نداشتن بررسی شده و با تصحیح نگاه به اسباب عالم و توجه به مسبب الاسباب و اعتماد به او، زهد حقیقی و ترک تعلقات معنا شده‌است. فرصت جوانی بهترین زمان برای ترک تعلقات نسبت به همه چیز است که آثار و برکات فراوانی دارد. گفتار چهارم، با اشاره به مهمترین عامل قطع تعلقات، یعنی «یاد مرگ» اندرزهای فراوان و مطالب تکان‌دهنده‌ای را نسبت به مرگ یادآور شده که حقیقتاً برای خوانندگان منّبه و مذکّر است. در گفتار پایانی این بخش، سالک باز به مسبّب‌الاسباب توجه داده شده و به او یادآوری می‌گردد که قطع تعلّق و رهایی از دنیا نیز تنها با توکل به خدا ممکن و میسور است و بدون آن امری معسور بلکه محال است.

فصل سوم از «کنترل فکر و خطورات» سخن می‌گوید؛ هرچند بهتر بود بجای کلمه «کنترل» از کلمه «پایش» استفاده می‌شد. بدون پایش خیال، ذکر و فکر هیچ اثری نداشته و در جان سالک تأثیر نمی‌گذارد. زیرا اوهام و خیالات نفسانی و شیطانی مدام بر انسان حمله‌ور شده و او را از یاد خدا غافل می‌سازد و از سیر در ملکوت باز می‌دارند. لذا سالک باید مؤدب به «ضبط خیال» گشته و مدیریت خیال و افکار خویش را از دست نفس و شیطان خارج سازد. در گفتار اول این فصل، منظور از خطورات، زشتی و مانعیت آن‌ها و آثار سوء گرفتار شدن در آنها بررسی شده‌است. در گفتار دوم، راه درمان و رفع خطورات شیطانی، حکمت و نور الهی معرفی می‌شود که به تضرّع سحری و استمداد از خدای متعال نیاز دارد.

فصل چهارم بحثی است پیرامون «تفکر دائمی». برای ورود به عمق معارف اسلامی و حقایق معنوی، «فکر کردن» مرکبی است که سالک بر آن سوار شده و در مسیر بندگی می‌تازد و پیش می‌رود. تفکر دائمی، از ویژگی‌های پیامبر بزرگوار ما صلّی‌الله‌علیه‌وآله بوده‌است و پیروان راستین ایشان نیز با همین متابعت، فکرشان قیمت پیدا می‌کند و بهشتشان با دیگران فرق دارد.

«تهجّد و عبادت»، عنوان فصل پنجم کتاب است. گفتار اول این بخش با اشاره به حالات اهل بیت علیهم‌السلام و پرداختن به نمازهای یومیه و اهتمام به وقت بودن و به جماعت خواندن آنها، در صدد بیان تأثیر این عطیه الهی در سلوک الی الله است. آدابی همچون تعظیم نماز و پرهیز از استخفاف آن، دعا کردن بعد از نماز، صداقت در نماز، حضور قلب در نماز و ... از اهمّ موضوعات این گفتار است. در گفتار دوم، به بحث تهجّد و شب‌زنده‌داری پرداخته شده‌است و در ضمن آن مسائل مهمی چون سنّت اولیای الهی در مناجات سحری و ادب انس در خلوت شب برای سالکین تشریح شده‌است.

فصل ششم کتاب به «تضرع و دعا» اختصاص دارد. این بخش در سه گفتار به مباحث مختلفی درباره دعا و تضرّع به درگاه خدای متعال، پرداخته‌است. جایگاه دعا و دلیل عدم استجابت دعا، موضوع گفتارهای اول و دوم است. گفتار پایانی این بخش نیز به یک بحث کاربردی و بسیار مهم سلوکی پرداخته‌است که چگونه و چه چیزی را در دعاهایمان از خدا متعال طلب و درخواست نماییم.

«توسل به مقربان الهی» فصلی است که جایگاه آن بعد از «تضرع و دعا» به درگاه خداست. هرچند که معهود ذهنی اغلب خوانندگان این است که مراد و منظور از توسل کردن، تنها مربوط به اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌شود، ولی با بیان مرحوم آیت‌الله حق‌شناس معلوم می‌گردد که می‌توان به هرچه که نزد خدای متعال ارج و قربی دارد، توسل جست. آنچه در اینجا در نظر آمـده، نکات نـاب و ظرائف و لطایفی درباره توسل است که کمتر مورد توجّه قرار می‌گیرد. اموری مانند: ضرورت ازدیاد مراقبه هنگام توسّل، توسل به قرآن و نماز شب و ...

فصل نهم از «حالات و اعمال قلبی» سالک می‌گوید. قلب مؤمن، حرم خداست و نباید کسی غیر از صاحب اصلی آن بدان راه یابد. ایـن بخش که از مهمترین بخش‌های کتاب است، مربوط به حالات مختلفی است که بر قلب سالک عارض شده و سائر الی الله باید به تک‌تک آنها توجه و اهتمام ویژه نماید تا در اثر کوتاهی و بیتفاوتی خود، دچار مریضی یا ممات قلب نشود. از جمله موضوعات گفتارهای چهارگانه این فصل عبارت است از: آداب قلبی، بررسی ممات قلب و راه‌های زنگار گرفتن آن، حالات قلبی چون خوف و رجا و خصوصاً اخلاص که در مورد توضیحات بیشتری ارائه شده‌است.

«ذکر الله»، عنوان فصل نهم کتاب است. ذکر، یادآوری و توجه به خداست که از آغاز سلوک همراه سالک است و تا پایان این مسیر و وصول به حضرت دوست همواره همراه اوست. این بخش در سه گفتار به مطالبی پیرامون این مسأله پرداخته و از زوایای مختلفی که کمتر بدان اهتمام شده، موضوع ذکر را مورد بررسی قرار داده‌است. کیفیت ذکر اولیای خاص خدا، رابطه ذکرالله با محبّت او، ذکر عمومی، ذکر حقیقی، ذکر دائمی، ذکر عملی از موضوعات مهم گفتار اول است. گفتار دوم درباره غفلت و فراموشی است که با مواعظی پیرامون آثار سوء غفلت و دعایی برای بیدار شدن از خواب فراموشی ادامه یافته و با پرداختن به غفلت دیگران و غفلت ممدوح، به پایان می‌رسد. گفتار سوم، در صددد بیان مانع اصلی ذکر و دلیل مهم غفلت است که عبارت است از «نداشتن همّ واحد و اشتغال قلبی فراوان».

«استاد و راهنما» موضوعی است که فصل دهم کتاب به آن می‌پردازد. گفتار ابتدایی این فصل در مورد ضرورت داشتن استاد و خطر هلاک شدن بدون اوست. مقداری هم به بحث ادب همراهی با استاد پرداخته و گریزی هم به خصوصیات استاد معنوی یا رفیق صدیق سلوکی دارد. در گفتار دوم برای آشنایی مشتاقان طریق معنویت و سیر و سلوک، نمونه‌ای از پندها و مواعظ سلوکی مرحوم آیت‌الله حق‌شناس ذکر شده‌است تا فضای متفاوت عالم ربّانی و استاد سلوکی با اشخاص عالم و صالح دیگر کمی معلوم شود. نمونه‌هایی از مکاشفات و دریافت‌های معنوی ایشان نیز در این گفتار بازگو می‌شود.

فصل یازدهم سخنی است پیرامون «اغتنام فرصت». فرصتها مانند ابرها درگذرند ولی انسان از حرکت آنها بی‌خبر و غافل است. گفتار ابتدایی این بخش، در مورد ضرورت برنامه‌ریزی و بهره‌گیری از ایّام عمر، خصوصاً جوانی است. گفتار بعدی بطور خاص پیرامون فرصت‌ها و تهدیدهای برخی ایام چون ماه‌های رمضان، شعبان، رجب و ذی‌الحجه و ایام نوروز سخن می‌گوید.

در قسمتی از این فصل مرحوم حق‌شناس به ماه شعبان اشاره می‌کنند: «ماه رجب گذشت و رفت! چقدر از ماه رجب استقبال کردید؟ آیا با عمل خودتان به ملک دعای لبیک گفتید؟ اگر با نفس خود مدارا کنید، در همین کلاس می‌مانی؟ همین کلاس درجا می‌زنی!
پند من بشنو بجز با نفس شوم بد سرشت
با همه عالم مدارا کن کمال این است و بس
ماه شعبان واسطه و ماه رمضان مقصد است. رمضان هم ما نمی‌دانیم که آیا هستیم یا نیستیم؟ آی جوان‌ها! جوانی‌تان، صحت و سلامتتان، غنایتان، فقرتان، همه را مغتنم بشمارید. اگر حداکثر استفاده را نکنی از تو خواهند گرفت‌ها این ها نعمت پروردگار عزیز است.
رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در خصوص این ماه می‌فرمایند: این ماه، ماه من است. خدا رحمت کند کسی که اعامت کند مرا در این ماه؛ یعنی در این ماه مرا به عمل صالح کمک کند. شما نمی‌توانید مانند من (پیامبر) باشید؛ اما تا جایی که می‌توانید در این مسیر قدم بردارید.»

«وظایف اجتماعی» موضوع دوازدهمین و آخرین فصل کتاب است. گفتار اول این فصل با پرداختن به بحث معاشرت با خانواده و اقوام، در صدد بیان و توضیح وظایف سلوکی فردی است که خود به دنبال لقای الهی است، ولی ناگزیر باید با دیگران معاشرت داشته و نسبت به آنان وظایفی را انجام دهد. تربیت و تعلیم خانواده، ادای حقوق آنها، صله رحم و رسیدگی به فقرای فامیل جزء وظایفی است که باید انجام شود، ولی به هیچ وجه نباید سالک را به خود مشغول ساخته و از سلوک خویش باز دارد. گفتار دوم پیرامون وظایف اجتماعی و معاشرت با دیگران است: اصول همنشینی، تحمل و بخشش آزار و اذیت مردم، نیکی به دیگران و توجه به امور معنوی آنان. گفتار سوم درباره وظیفه ارشاد و تبلیغ دین است. گفتار چهارم مربوط به وظیفه همگانی امر به معروف و نهی از منکر است و به تنیدگی سرنوشت افراد اجتماع با یکدیگر اشاره دارد. گفتار پنجم که از ظرایف نگاه بلند مرحوم حق‌شناس سرچشمه می‌گیرد، مربوط به بحث دشمن‌شناسی و مبارزه با آن است. تلاش دشمن بـرای عقب نگاه داشتن جامعه ایمانی مسلمین، ر یخته شدن خون‌های فراوان برای حفظ اسلام، پرده‌برداری از ماهیت وحشی و غیر انسانی تمدن غرب و ... از مباحث این گفتار است.

جلد دوم کتاب «اخلاق و پندهایی برای سیر و سلوک» که بر اساس فرمایشات آیت‌الله حق‌شناس تنظیم شده‌است، به همت مؤسسه ایمان ماندگار، در 468 صفحه، با شمارگان 2000 نسخه و با قیمت 80000 تومان توسط انتشارات واژه‌پرداز اندیشه منتشر شده‌است.

................ هر روز با کتاب ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...