فیلم سینمایی «آخرین ایستگاه» با اقتباس از رمانی به همین نام از «جی پارینی»، به زودی در سینماهای جهان نمایش خود را آغاز خواهد کرد. این فیلم به زندگی لئو تولستوی نویسنده روس می‌پردازد.

به گزارش ایبنا، این‌ فیلم را «مایکل‌ هافمن» ‌کارگردانی کرده و فیلمنامه آن را هم بر اساس رمانی از «جی پارینی» نوشته است.


هافمن، کارگردان آمریکایی پیش از این ساخت فیلم‌هایی چون «رویای شب نیمه تابستان»، «قلب‌های جوان» و « بازی» را بر عهده داشته است.

فیلم «آخرین ایستگاه» به مقطعی از زندگی «لئو تولستوی» نویسنده بزرگ روسی و خالق رمان «آنا کارنینا» می‌پردازد.

پارینی نیز از نویسندگان امریکایی است که بیش‌تر در حوزه بیوگرافی ادبی فعالیت می‌کند. از میان آثار وی می‌توان به رمان‌هایی چون «عبور بنجامین»، «پسران ناجور» و بیوگرافی «جان اشتاین بک » اشاره کرد.

این فیلم که بازیگرانی چون «کریستوفر پلامر»، «جیمز مک آووی» و «هلن میرن» در آن بازی کرده‌اند در پایان تابستان سال‌جاری نمایش جهانی خود را آغاز خواهد کرد.

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...