خانه و موزه «مارک تواین» نویسنده سرشناس آمریکایی، یک برنامه یک ساله برای ارائه زندگی و آثار این نویسنده مشهور ترتیب داده است.

به گزارش ایبنا به نقل از نیوز، در سال 2010 هواداران مارک تواین از هر سن و سالی به هارتفورد زادگاه او در آمریکا می‌روند تا با زندگی و آثار «ساموئل کلمنس» که بعدها به نام «مارک تواین» مشهور شد و زادگاه هک و تام، آشنا شوند.

امسال به مناسبت صدمین سال درگذشت نویسنده آثاری چون «ماجراهای هلکبری فین» و «
ماجراهای تام سایر»، «شاهزاده و گدا» که در میان آثار کلاسیکک از جایگاهی خاص برخوردارند، برنامه‌های ویژه‌ای ارائه می‌شود.

این نمایشگاه که از هفته گذشته با عنوان «مارک تواین؛ امشب» شروع به کار کرد، در نخستین برنامه خود به گرامی‌داشت بازیگر سرشناس سینما «هال هالبروک» پرداخت و او را در هارتفورد جایی که مارک تواین دوره‌ای از زندگی‌اش را در آنجا سپری کرد، بر صحنه آورد.

این موزه بیش از 30 برنامه دیگر تدارک دیده که گرامی‌داشت هکلبری فین در سالگرد نمایش فیلم موزیکال «هکلبری فین» در 18 فوریه (29 بهمن)، نمایش نخستین اقتباس از «
ماجراهای تام سایر» در اول آوریل(12 فروردین)، شرکت در کتاب‌خوانی بزرگ در همکاری با کتابخانه عمومی هارتفورد از ماه آوریل تا ژوئن (فروردین تا خرداد)، سخنرانی درباره «کلمنس» به وسیله والی لمب نویسنده پرفروش ، ادبیات در دوره ویکتوریایی، و روز تام سایر در 12 ژوئن (22 خرداد) از جمله این برنامه‌هاست.

در سال گرامی‌داشت مارک تواین در قالب رویدادها و نمایشگاه‌های ویژه درباره کتاب‌ها، طنز، ماجراهای و دوره او صحبت می‌شود.

ساموئل کلمنس در سال 1835 به دنیا آمد و در سال 1910 درگذشت.

ایده مدارس خصوصی اولین بار در سال 1980 توسط رونالد ریگان مطرح شد... یکی از مهم‌ترین عوامل ضعف تحصیلی و سیستم آموزشی فقر است... میلیاردرها وارد فضای آموزشی شدند... از طریق ارزشیابی دانش‌آموزان را جدا می‌کردند و مدارس را رتبه‌بندی... مدارس و معلمان باکیفیت پایین، حذف می‌شدند... از طریق برخط کردن بسیاری از آموزش‌ها و استفاده بیشتر از رایانه تعداد معلمان کاهش پیدا کرد... مدرسه به‌مثابه یک بنگاه اقتصادی زیر نقاب نیکوکاری... اما کیفیت آموزش همچنان پایین ...
محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...