شاه‌محمد رئیس که ۴۷ سال پیش کتابفروشی بزرگ و دو طبقه خود را گوشه یکی از گذرگاه‌های شلوغ کابل بنا نهاده، با وجود داشتن تنها دو مشتری از زمان روی کار آمدن دوباره طالبان در افغانستان نمی‌خواهد چراغ آن را خاموش کند.

کتابفروشی در کابل شاه محمد رئیس

به گزارش کتاب نیوز به نقل از هنرآنلاین، شاه‌محمد رئیس که با نام «کتابفروش کابل» در افغانستان و جهان شناخته می‌شود، در ۱۹۷۴ و اندکی پس از کودتا علیه محمد ظاهرشاه (آخرین پادشاه افغانستان) کتابفروشی خود را همزمان با روی کار آمدن نخستین حکومت جمهوری در این کشور افتتاح کرد؛ فروشگاهی که گوشه دنج یکی از چهارراه‌های شلوغ پشت انبوه فروشندگان دوربین و نوشت‌افزارهای رنگارنگ پنهان شده و روزگار می‌گذراند.

کتابفروشی شاه‌محمد رئیس با داشتن بیش از ۲۰ هزار نسخه کتاب درباره افغانستان یکی از بزرگ‌ترین مجموعه‌های خصوصی دنیا با موضوع این کشور به شمار می‌رود. نام کتابفروشی آقای رئیس و خود او زمانی سر زبان‌ها افتاد که یک کتاب بین‌المللی با نام «کتابفروش کابل» درباره شاه‌محمد رئیس و زندگی در کابل منتشر و بسیار پرفروش شد. حالا که طالبان دوباره قدرت را در دست گرفته، رئیس که آمدن و رفتن حکومت‌های مختلف را به چشم خود دیده نمی‌خواهد درهای کتابفروشی‌اش را ببندد.

او می‌گوید: «روس‌های کمونیست هم بسیار سختگیر بودند، کتاب‌های مرا ممیزی می‌کردند و مرا به خاطر داشتن اعلامیه‌های ملا عمر و دیگر روزنامه‌های جهادی که از پاکستان تهیه کرده بودم یک سال به زندان انداختند. بعد که آزاد شدم، غبار از چهره کتاب‌ها برگرفتم و دوباره شروع به کار کردم. سال‌ها پس از آن، پژوهشگران آمریکایی پیش من آمدند و آن کتاب‌ها و روزنامه‌های ممنوعه را خواندند.» رئیس چند هفته پیش برای دیدار با ناشران و ترغیب کردن آنها به انتشار کتاب درباره افغانستان به لندن رفت و حالا شاگردانش فروشگاه را می‌گردانند.

برخلاف رئیس که دوره پیشین حضور طالبان را به چشم دیده و خوب به یاد دارد، شاگردانش نمی‌دانند شرایط در گذشته چگونه بوده است. خیرالدین یوسفی که ۱۲ سال است پیش رئیس در کتابفروشی او کار می‌کند، به همین دلیل نگران است و نمی‌داند آینده چه می‌شود. خیرالدین پس از کنار گذاشتن مدرسه به کتابفروشی آمد و آنجا را خانه دوم خودش کرد. او با خواندن کتاب‌ها به پیشینه طالبان و کارهای آنها پی برده، هر چند درباره دشمنی‌های اشغالگران آمریکا و شوروی سابق با مردم افغانستان هم چیزهایی می‌داند.

خیرالدین از اینکه آمریکایی‌ها بسیاری از شهروندان فرهیخته افغانستان را از کشورش خارج کرده و با خود برده‌اند شاکی است؛ چهره‌هایی که دوستان او بودند و البته مشتریان همیشگی کتابفروشی. حالا او می‌گوید مردم آنقدر فقیر هستند و به نان شب نیازمند که دیگر کسی سراغ کتاب و کتابخوانی و کتابفروشی را نمی‌گیرد. اقتصاد افغانستان نابود شده و شهروندان بیشتر به زنده ماندن و دوام آوردن در شرایط سخت فکر می‌کنند تا خریدن و خواندن کتاب.

کتاب فروشی کابل

از وقتی اعضای طالبان روز ۱۵ اوت وارد خیابان‌های کابل شدند و اشرف غنی و بسیاری از اعضای دولت افغانستان از کشور گریختند، کتابفروشی شاه‌محمد رئیس فقط دو مشتری داشته است. هر چند این فروشگاه فرهنگی خانه امید کارکنان است. مهرج‌الدین قیام که ۲۶ سال دارد و پدر سه فرزند است، با آمدن طالبان کار دولتی خود را از دست داد و حالا برای گذراندن زندگی خود و خانواده‌اش چشم به دستمزد ۱۰ هزار افغانی در ماه یا ۱۲۵ دلاری دارد.

با وجود نگرانی‌های عمیق خیرالدین و مهرج‌الدین درباره شیوه حکمرانی امارت اسلامی، شاه‌محمد رئیس برنامه‌هایی اساسی برای کتابفروشی خود دارد، حتی اگر مشتری نداشته باشد. او می‌گوید: «می‌خواهم همه چیز را دیجیتالی و آنلاین کنم. بازنشر کتاب‌های قدیمی و نایاب هم دیگر برنامه من است. در دسترس قرار دادن نسخه پی‌دی‌اف یا ارائه در فضای مجازی هم راهکاری است. می‌خواهم اطمینان یابم از تاریخ مراقبت می‌شود.»

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...