کتاب «اعترافات کاتب کشته‌شده»، جدیدترین اثر ساسان ناطق به واقعه عاشورا و اتفاقاتی که در آن روز افتاد، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین وقایعی که در تاریخ اسلام به وقوع پیوسته است، می‌پردازد. ایبنا با ساسان ناطق درباره این کتاب گفت‌وگویی کرده‌ که در ادامه آمده است:

اعترافات کاتب کشته شده ساسان ناطق

لطفاً درباره موضوع و عنوان کتاب «اعترافات کاتب کشته شده» برایمان بفرمایید.
این کتاب در هفت فصل نوشته شده است. هر کدام به وقایعی که در ظهر عاشورا اتفاق افتاده اختصاص دارد. اعترافات کاتب کشته شده به‌دنبال کشف حقیقت و راز عاشوراست. در این رمان دویست و چند صفحه‌ای شبانی را می‌بینیم که فرزند کاتب فراری و کشته‌شده دربار معاویه است و آمده تا در ظهر عاشورا مواجهه سپاه شمر و عمربن سعد را با لشکر امام حسین(ع) ببیند و بنویسد. در این‌جا چالشی بین او و چند نفر از سربازان و محافظان چادر کاتبان عمربن سعد پیش می‌آید و بدین ترتیب داستان ادامه می‌یابد. علی‌ایحال این کتاب اطلاعات دقیقی را از زبان این شبان که پدرش روزی در دربار معاویه بوده از نیرنگ‌ها و دسیسه‌های معاویه در حق امام علی(ع) و خاندان ایشان روایت می‌کند و ما وقایع قبل از عاشورا و اتفاقات پیش آمده برای امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را در این روز از زبان این شبان و کاتب دیگری که در چادری که در ظهر عاشورا در سپاه عمربن سعد هست را می‌بینیم و می‌شنویم.

عنوان کتاب طوری القا می‌کند که گویی یک بیان روایی از حادثه کربلاست؛ آیا واقعا این‌طور است یا این‌که شما نگاه تحلیلی و انتقادی هم در کتاب داشته‌اید؟
نگاه من در این کتاب بر اساس وقایع تاریخی است و گشت و گذار من لابه‌لای تاریخ برای کشف حقیقت و راز به‌وجود آمدن عاشورا و آن دسیسه‌ها و نیرنگ‌هایی بود که قبل از وقوع عاشورا اتفاق افتاده تا رسیده به جایی که مردم آن زمان مجبور شدند با خودفروشی مقابل امام حسینی بایستند که روزی پدرشان امامشان بوده است؛ یعنی در این کتاب، وقایع کالبدشکافی می‌شود.

در کتاب «اعترافات کاتب کشته‌شده» وقایعی مانند بسته شدن آب به روی امام حسین(ع) یا فریب دادن سواران و جنگجویان برای اینکه در سپاه عمربن سعد باشند و و راه را بر امام حسین(ع) ببندند را با خیال و تخیل نویسنده در هم آمیخته‌ایم، ولی پا را از حقیقت و رویداد بیرونی و واقعیت بیرون نگذاشتیم.

من همیشه به‌دنبال کشف حقیقت و کالبدشکافی گذشته عاشورا بودم و این هم برمی‌‎گردد به باور خودم که سال‌ها پیش فکر می‌کنم سال ۱۳۸۳ بود که من یک جزوه‌ کوتاهی برای محرم آن سال با عنوان «باکاروان شهادت» نوشته بودم که این جزوه خودم را قانع نکرد و به خودم قول داده بودم که روزی این اتفاق به نفع احسن بیافتد.

«اعترافات کاتب کشته‌شده» در ظهر روز عاشورا اتفاق می‌افتد و ما حدود سه تا چهار ساعت از وقایع ظهر عاشورا را در این کتاب می‌خوانیم. خود قصه این شبان هم قصه پرکششی است؛ این‌که پدرش کاتب اعظم دربار معاویه بوده، ظلم‌هایی را که بنی‌امیه در حق امام و اهل بیتش روا داشتند، برای ما روایت می‌کند که این وقایع، مستند و واقعی است.

اعترافات کاتب کشته‌شده ساسان ناطق

مهم‌ترین منابع شما در نگارش کتاب چه بوده است؟
در زمینه ارائه این اثر سعی شده تقریباً از همه متونی که در این حوزه از گذشته تا امروز به‌وجود آمده، استفاده شود. به‌علاوه این‌که خانواده من در گذشته نه‌چندان دور و به ویژه پدر و عمویم تعزیه‌دار و میاندار تعزیه بودند و همه این موارد را در این مراسم به چشم خود می‌دیدم و همیشه برایم مهم بوده که درمورد شخصیت واقعی این نقش‌ها در تعزیه شناخت پیدا کنم. به‌همین دلیل به جرأت می‌توانم بگویم که مطالعات من معطوف به دو سال آخر نوشتن این رمان نبود؛ یادداشت‌های گوناگون و پراکنده‌ای از گذشته داشتم که از متون مختلف به دستم رسیده بود و خوانده بودم، همچنین تجزیه و تحلیل‌هایی که نویسندگان درباره عاشورا نوشته بودند. همه این‌ها را داشتم و در دو سال گذشته این‌ها ‌شکل جامع‌تر و بهتری به خود گرفت‌؛ سپس فصل‌بندی‌ها شکل گرفت و رسید به جایی که «اعترافات کاتب کشته‌شده» از میان آن‌ها به‌دنیا آمد.

رد پای همه این مطالب و اطلاعات دقیقی که در کتاب آمده را می‌توانیم در کتاب‌هایی که بی‌شمار تا به امروز چاپ شده ببینیم. این تجزیه و تحلیل‌ها فقط در مسیر به‌هم رساندن یک معنی کامل برای خواننده اتفاق افتاد؛ چون من متون پراکنده زیادی داشتم. در این کتاب جنگ صفین را هم می‌بینیم و بهانه‌مان برای جنگ صفین به نوعی باید در موازات روز عاشورا و بسته‌شدن آب روی امام‌ حسین(ع) می‌بود؛ برای همین سعی کردم با انسجام‌بخشی بین متونی که از وقایع گذشته منتشرشده به‌ویژه متونی که هم شیعه و هم اهل سنت به آن باور دارند، این جستجو ادامه پیدا کند تا همراهی همه کسانی که این کتاب را می‌خوانند، داشته باشم.

برای مخاطب همیشه این سؤال وجود دارد که در نگارش رمان‌های تاریخی چنددرصد تخیل نقش دارد؟ پاسخ شما به این سؤال چیست؟
در نگارش رمان‌های تاریخی این هنرمندی نویسنده است که تخیل را به خدمت بگیرد و کار را پیش ببرد. من شخصیت‌هایی را در این کار در کنار واقعه کربلا قرار دادم. شبانی که فرزند کاتب فراری و کشته‌شده دربار معاویه هست. این شبان زاییده خیال من است؛ یا افرادی که در آن چادر که شبان به آنجا مراجعه می‌کند، حضور دارند، زاییده خیال من و درواقع برآمده از خود واقعه کربلا هستند. من بعضی از شخصیت‌ها را تغییر دادم؛ البته بعضی شخصیت‌های بیرونی نمود خود را دارند؛ مثلاً دو برادری که یکی در سپاه عمر بن سعد و دیگری در سپاه امام حسین(ع) بودند، این‌ها وجود بیرونی دارند. همچنین چند نفری که در این چادر هستند، هرکدام قصه و روایت خود را دارند. شبان، قصه فرارشان به همراه پدر و مادرش از دمشق را روایت می‌کند، خدمتگزار کاتبان روایت خودش را از وقایعی که در دربار معاویه اتفاق افتاده می‌گوید یا کاتبی که کاتب دربار یزید هست و از دمشق آمده تا به همراه سپاه عمر بن سعد وقایع را ببیند و بنویسد. در این‌ موضوعات دخل و تصرف و داشته‌ام و در قالب قصه به آن‌ها پرداخته‌ام تا مخاطب وقتی با این کتاب همراه می‌شود، مشتاق شود قصه‌های این چند نفر را به موازات واقعه کربلا بخواند. وگرنه ممکن است این شخصیت‌ها اضافه به چشم بیایند و خواننده از همراهی و همذات‌پنداری قصه‌های آن‌ها دلسرد شود و روایت را باور نکند.

«اعترافات کاتب کشته‌شده» به گونه‌ای نگاشته شده که مخاطب وقتی رمان را می‌خواند، دوست دارد قصه شبان را تا پایان دنبال کند؛ یا نیزه‌داری که آمده تا انتقام عثمان، خلیفه کشته‌شده را از فرزند امام علی(ع)، یعنی امام حسین(ع) بگیرد. هرکدام از آدم‌هایی که در سپاه عمر بن سعد یا در خیمه کاتبان هستند، قصه خود را دارند. هر کدام به طریقی آمده‌اند که چیزی به‌دست بیاورند. یکی آمده انتقام بگیرد، دیگری آمده به نان و آبی برسد. پس هر کدام از قصه‌ها به موازات واقعه کربلا و آن نیم‌روز طولانی و گرم که خودش به اندازه یک تاریخ طولانی است روایت می‌شود و ما همه این افراد را می‌شناسیم و برخی از این افراد و برخی قصه‌ها ساخته ذهن و خیال من است در همراهی با اصل واقعه کربلا؛ به‌گونه‌ای که خدشه‌ای در آن وارد نمی‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...