برای کاویدن ذهن زنش حتی به خرد کردن جمجمه پنهان زیر گیسوانی که بر آن دست می‌کشد راضی شده... تمام شواهد شوهر را گناهکار نشان می‌دهند... زن از قالب قربانی بیرون می‌آید و تبدیل به ماشینی دقیق و هوشیار برای انتقام جویی می‌شود: انتقام از بین رفتن رابطه‌ای که با ورود امریکا به دوران رکود اقتصادی و همین طور به دلیل سستی و کاهلی «نیک» و خیانت او به همسرش دچار سقوط شده


نمایش خشم و خشونت پنهان در سه پرده | اعتماد


سکانس نخست و پایانی فیلم «دختر گمشده» [Gone Girl] نمای درشتی از دستی مردانه است که سر زنی را نوازش می‌کند. افکار مرد/شوهر درباره همسرش و ازدواج سوال مهم و کلیدی هر زوجی می‌تواند باشد: اینکه طرف مقابل به چه می‌اندیشد، اما نکته‌ای که فضا و لحن فیلم را به مخاطب می‌شناساند خشم و خشونت پس ذهن مرد نوازشگر است. او برای کاویدن ذهن زنش حتی به خرد کردن جمجمه پنهان زیر گیسوانی که بر آن دست می‌کشد راضی شده. پس از این آغاز تیره، بخش اول فیلم شروع می‌شود که داستان آشنایی، ازدواج و زوال یک رابطه و درنهایت گم شدن زن از دید مرد است.

دختر گمشده» [Gone Girl] بن افلک روزاموند پایک

«دختر گمشده» فیلمی با ساختار کلاسیک نمایش سه پرده‌ای است و در قالب ژانر درام و تریلر بازگو می‌شود. پرده نخست و نسبتا طولانی فیلم بین گذشته و حال حرکت می‌کند و داستان همیشگی آشنایی و جوانه زدن عشق، پیوند زناشویی و سپس کم رنگ شدن عاطفه را لابه لای وقایع زمان حال و ناپدید شدن زن نشان می‌دهد. رابطه «نیک دان» و «امی الیوت» که روزگاری با عشق ازدواج کرده بودند به سردی و تلخی رسیده و در پنجمین سالگرد ازدواج‌شان «امی» به طرز مشکوکی ناپدید می‌شود. تمام شواهد شوهر را گناهکار نشان می‌دهند و در پایان فصل اول فیلم مخاطب مانند تمام اطرافیان، پلیس و جامعه‌ای که با ماجرا از طریق رسانه‌ها همراه شده نسبت به مرد بدگمان است.

فصل دوم «دختر گمشده» روایت زن از همان داستان و فصل نهایی از دید راوی دانای کل بازگو می‌شوند. صدای زنانه و در عین حال بم «امی» در این پرده از فیلم بدون اصرار بر تولید هیجان و با لحنی آرام شروع به باز کردن گره‌های پرده نخست می‌کند. تحولی که در داستان و برملاشدن شخصیت زن روی می‌دهد ذهن مخاطب را غافلگیر می‌کند و ضرباهنگ این بخش به تدریج سریع تر می‌شود تا تماشاچی را از دنیای درام وارد دنیای تریلر کند. ترتیب و میزان دراماتیک بودن وقایع تنش را در پرده دوم تا جایی بالامی برند که پیش از شروع شدن بخش نهایی فیلم مخاطب برای دانستن پایان داستان لحظه شماری کند.

پرده آخر «دختر گمشده» به کندی فصل اول نزدیک می‌شود، اما این بار برای مخاطب ضرباهنگ داستان مهم نیست، بلکه تحول شخصیت‌های فیلم و تصمیم نهایی‌شان برای ادامه دادن به رابطه یا خاتمه دادن آن میزان هیجان را تعیین می‌کنند. ساختار «دختر گم‌شده» تشابه زیادی به آثار نسبتا جدیدتر فینچر به خصوص «شبکه اجتماعی» و «زودیاک» دارد. در این فیلم نیز ریتم آهسته آغازین و روایت غیرخطی با حوصله مخاطب را به دنیای داستان دعوت می‌کند. از مشخصات تصویری کارهای فینچر استفاده از رنگ‌های تیره و به طور خاص طیف قهوه‌ای و نورپردازی دقیق برای القای تاریکی فضای داستان و شخصیت‌های فیلم است که در این اثر نیز دیده می‌شود. این انتخاب کارگردان در «دختر گمشده» به هنرمندانه ترین حالت انجام شده و هر پرده یا فصل فیلم مجموعه مشخصی از رنگ‌ها و نشانه‌های تصویری را به کار گرفته اند.

بخش نخست که «نیک دان» را دنبال می‌کند، سرشار از سایه‌های سنگین است و در فضاهای داخلی تاریک و ساعات شب و غروب و دم صبح فیلمبرداری شده. با آغاز پرده دوم و بازگو کردن بخش مربوط به «امی»، همسر ناپدید شده «نیک» رنگ‌های روشن و متنوع به تدریج وارد فیلم می‌شوند. بخش بیشتری از این فصل در فضای بیرون و در طول روز اتفاق می‌افتد و نور بیشتری در تصاویر دیده می‌شود. پرده پایانی «دختر گم‌شده» ترکیبی از نورپردازی و رنگ بندی دو فصل پیشین را با ایجاد تعادل میان استفاده از فضای داخلی و خارجی و شب و روز به کار گرفته و در پایان این تاکید بر تعادل و سکون تصویری در تضاد با روح داستان به کیفیت دراماتیک فیلم را دوچندان می‌کند. یکی از نکات برجسته این تریلر/ درام جنایی فینچر، به کارگیری مشخصات بارز هر سه ژانر و نوآوری در آنهاست. شخصیت‌های فیلم هم به کاراکترهای این سه ژانر شباهت دارند ولی امضای شخصی فینچر به دلیل توانایی و خلاقیتش به وضوح پای اثر دیده می‌شود.

«نیک دان» مانند تمام قاتل هایی که در تلاش برای مخفی کاری هستند به ما معرفی می‌شود و ما به مرور نسبت به او مظنون می‌شویم. سپس با رو شدن بخش ناگفته داستان «امی» ما را شگفت زده می‌کند و به «نیک» با اغماض می‌نگریم. در این چرخش داستان زن از قالب قربانی بیرون می‌آید و تبدیل به ماشینی دقیق و هوشیار برای انتقام جویی می‌شود: انتقام از بین رفتن رابطه‌ای که با ورود امریکا به دوران رکود اقتصادی و همین طور به دلیل سستی و کاهلی «نیک» و خیانت او به همسرش دچار سقوط شده. در فصل پایانی «امی» و «نیک» با یکدیگر روبه‌رو می‌شوند و این بار هم مخاطب و زن و شوهر «دختر گمشده» در خود و دیگری، انسانی متفاوت می‌یابند.

داستان فیلم یک شخصیت منفی غیر از آدم هایش هم دارد. فینچر نقش رسانه‌ها برای رساندن خوراک مبتذل و سرگرم کننده به عامه مردم و تلاش در تحمیق مخاطبان‌شان را پررنگ و بی پرده نشان می‌دهد. برنامه سازان و گزارشگرانی مانند «نانسی گریس» در امریکا که تمرکز اصلی برنامه‌های پربیننده‌شان روی مسائل جنایی و دادخواهی و جانبداری از قربانیان است به راحتی می‌توانند نقشی مخرب و گاه فاجعه آمیز داشته باشند. حوادث و جنایات برای صاحبان رسانه‌ها و برنامه سازانی که هدف‌شان صرفا تولید بیشتر و تزریق هیجان بدون وقفه به ذهن مخاطبین است، حکم کیمیا را دارند. در چنین سیستم آلوده‌ای رسانه‌ها برای سرپا نگه داشتن برنامه و رقابت با یکدیگر اخلاق حرفه‌ای را زیرپا می‌گذارند و به جای منعکس کردن اخبار، صرفا به نمایش همدردی با قربانی و حمله به متهم می‌پردازند.

نکته تاسف باری که فینچر در «دختر گمشده» اشاره درخشانی به آن دارد این است که تمام این نمایش وحشتناک پیش از مشخص شدن نتیجه تحقیقات پلیس، افکار عمومی را برای تصمیم گیری درباره پرونده‌های جنایی شست‌وشو می‌دهد. سرنوشت فرد مظنون گاهی پیش از تصمیم قطعی دادگاه و با فشار مردمی که فریب رسانه‌ها را خورده‌اند به سمت فاجعه می‌رود. افراد خانواده‌های قربانی و مظنون با مسائل ناگوار و غیرقابل پیش بینی روبه رو می‌شوند و ماجرای «نیک» و «امی» با دخالت رسانه‌ها و تحریک شدن مردم به سمت و سویی غریب سوق داده می‌شود.

دختر گمشده بن افلک، روزاموند پایک

صدا و موسیقی «دختر گمشده» به اندازه داستان و تصویر فیلم مهم و جذاب هستند. موسیقی فیلم ساخته «ترنت رزنر» آهنگ ساز، ترانه سرا و خواننده گروه «ناین اینچ نیلز» و آهنگ ساز دو فیلم «شبکه اجتماعی» و «دختری با خالکوبی اژدها» از دیوید فینچر نیز بوده است. رزنر را با شاخه موسیقی اینداستریال و راک آلترناتیو می‌شناسیم. تکت موسیقی الکترونیک و سایکدلیک برای داستان این اثر فینچر نقش مکمل را دارد. موسیقی اوریجینال «دختر گمشده» سومین همکاری ترنت رزنر و اتیکوس راس برای فیلم‌های دیوید فینچر است. پس از پایان فیلمبرداری و برای ادیت نهایی صدا و تصویر، فینچر به مدت ۱۷روز تمام فیلم را با هنرپیشگانش صداگذاری مجدد یا دوبله می‌کند تا به دیالوگ‌ها با افکت‌های صوتی و موسیقی به بهترین کیفیت ادغام شوند.

فیلمنامه «دختر گمشده» را گیلیان فلین، نویسنده رمانی به همین نام نوشته است. کتاب او سومین اثر داستانی بلند از یک تریلوژی جنایی اسرارآمیز و از پرفروش ترین کتاب‌های سال محسوب می‌شود. بن افلک، روزاموند پایک، تایلر پری و نیل پتریک هریس هنرپیشگان اصلی «دختر گمشده» هستند و در کنار تمام عوامل حرفه‌ای که به هالیوود نسبت داده می‌شوند، اثری غیرکلیشه‌ای و هنرمندانه و غیرهالیوودی را پیش روی مخاطب گذاشته اند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...