كیهان كلهر، نوازنده كمانچه و از موسیقیدانان معاصر ایرانی جایزه بزرگ موسیقی وومكس، مرد سال موسیقی ۲۰۱۹ را دریافت كرد.

برگزاركنندگان رویداد وومكس۲۰۱۹، ضمن ابراز خوشحالی از اهدای این جایزه به كلهر، این جایزه را به دلیل تسلط و یكانگی مهارت در نوآوری، ایجاد زبان‌های جدید هیجان‌انگیز موسیقی و برای رساندن سنت موسیقی كلاسیك ایرانی به گوش مردم سراسر جهان به كلهر اهدا كردند. در توصیف هنر این هنرمند ایرانی، قبل از اهدای جایزه، بیان شد: «برای كلهر، كمانچه صدای اوست. هنگامی كه می‌نوازد انگار زبانی كامل ایجاد می‌كند كه با سراسر مردم جهان از گذشته دور تا آینده ارتباط برقرار می‌كند. كیهان كلهر در طول زندگی حرفه‌ای خود با بهترین نوازندگان جای جای ایران همكاری كرده و موسیقی اقوام كردستان و خراسان را مورد مطالعه قرار داده است و با موزیسین‌های سایر فرهنگ‌ها نیز با زبان موسیقی دیالوگ داشته است.»كلهر پس از دریافت جایزه، از محمدرضا شجریان كه با بیماری دست و پنجه نرم می‌كند، به عنوان استاد بزرگ موسیقی ایران یاد كرد و گفت: «خیلی خوب است كه در طول زندگی حمایت و دیده شویم، من این جایزه را دستاورد شخصی نمی‌بینم، فكر می‌كنم تاریخ، كار سخت و تلاش بسیاری پشت‌سر این جایزه است، بنده جامعه موسیقی جهان را نمایندگی می‌كنم و مفتخر هستم كه نماینده هنرمندان جهانی باشم، به جای جامعه موسیقی ایرانی.»

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...