كیهان كلهر، نوازنده كمانچه و از موسیقیدانان معاصر ایرانی جایزه بزرگ موسیقی وومكس، مرد سال موسیقی ۲۰۱۹ را دریافت كرد.

برگزاركنندگان رویداد وومكس۲۰۱۹، ضمن ابراز خوشحالی از اهدای این جایزه به كلهر، این جایزه را به دلیل تسلط و یكانگی مهارت در نوآوری، ایجاد زبان‌های جدید هیجان‌انگیز موسیقی و برای رساندن سنت موسیقی كلاسیك ایرانی به گوش مردم سراسر جهان به كلهر اهدا كردند. در توصیف هنر این هنرمند ایرانی، قبل از اهدای جایزه، بیان شد: «برای كلهر، كمانچه صدای اوست. هنگامی كه می‌نوازد انگار زبانی كامل ایجاد می‌كند كه با سراسر مردم جهان از گذشته دور تا آینده ارتباط برقرار می‌كند. كیهان كلهر در طول زندگی حرفه‌ای خود با بهترین نوازندگان جای جای ایران همكاری كرده و موسیقی اقوام كردستان و خراسان را مورد مطالعه قرار داده است و با موزیسین‌های سایر فرهنگ‌ها نیز با زبان موسیقی دیالوگ داشته است.»كلهر پس از دریافت جایزه، از محمدرضا شجریان كه با بیماری دست و پنجه نرم می‌كند، به عنوان استاد بزرگ موسیقی ایران یاد كرد و گفت: «خیلی خوب است كه در طول زندگی حمایت و دیده شویم، من این جایزه را دستاورد شخصی نمی‌بینم، فكر می‌كنم تاریخ، كار سخت و تلاش بسیاری پشت‌سر این جایزه است، بنده جامعه موسیقی جهان را نمایندگی می‌كنم و مفتخر هستم كه نماینده هنرمندان جهانی باشم، به جای جامعه موسیقی ایرانی.»

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...