«جن‌گیر» [The Exorcist] از آن دسته فیلم‌هاست که تقریبا همه آن را دیده‌اند یا حداقل چیزی درباره‌اش شنیده‌اند و می‌دانند چنین فیلمی وجود دارد. این فیلم که اکنون بخشی از تاریخ سینماست سال 1973 در چنین روزی اکران شد و تجربه موفقی را برای سازندگانش - بسیار بیشتر از آنچه انتظارش را داشتند - رقم زد. یکی از دو اسکاری که بُرد، اسکار فیلمنامه اقتباسی بود، چون آن را از روی رمانی به همین نام که دو سال قبل از آن منتشر شده بود ساخته بودند.

جن‌گیر» [The Exorcist]  ویلیام پتر بلاتی [William Peter Blatty]

البته نویسنده رمان و فیلمنامه یک نفر، ویلیام پتر بلاتی [William Peter Blatty] است. او در نوشتن فیلمنامه، همه ماجراهای فرعی و نقش‌های حاشیه‌ای را کنار گذاشت و فقط بر اتفاقاتی که برای دخترک روی می‌دهد متمرکز ماند. اما تفاوت اصلی میان رمان و فیلم، چیز دیگری است. آن صراحتی را که در فیلم می‌بینیم در رمان وجود ندارد و نویسنده امکان حدس و احتمالات دیگر را برای خواننده باقی می‌گذارد.

در فیلم، همه‌چیز معلوم و قطعی است. وجود دخترک به تسخیر موجودی شیطانی درآمده است، مادرش که از درمان به شیوه‌های مرسوم عاجز و ناامید شده است به کلیسا پناه می‌برد و از کشیش‌ها کمک می‌گیرد. دو کشیش - که یکی از آنان، موجود پلید را می‌شناسد - به کمک مادر می‌روند و با شیطانی که در جسم دخترک لانه کرده است گلاویز می‌شوند. رمان، این احتمال را هم در نظر می‌گیرد که شاید ماجرا با منطق متعارف، توضیحی پذیرفتنی داشته باشد، اما فیلم به حضور قدرت‌های فراطبیعی اذعان می‌کند و جایی برای شک و شبهه باقی نمی‌گذارد. برخی می‌گویند این ماجرا و ماجراهای مشابه واقعی‌اند و گاهی در گوشه و کنار دنیا روی می‌دهند، اما برخی دیگر معتقدند برای چنین حوادثی قطعا دلایلی منطقی و زمینی وجود دارد (هرچند شاید ما از این دلایل بی‌اطلاع باشیم).

راستش خودم درباره این دو باور متضاد نظری ندارم، اما فیلم طرف دسته نخست را می‌گیرد و رمان به دسته دوم - نیز - حق می‌دهد. شرکت وارنر که پخش «جن‌گیر» را در دست داشت، تعداد محدودی سینما برای اکران این فیلم در نظر گرفت. آن زمان نظر مدیران وارنر این بود که نمی‌شود به فروش فیلم ترسناکی که بازیگر مشهور و سرشناسی هم ندارد امید چندانی بست و ظرفیتی بیشتر از حد چنین فیلم‌هایی به آن اختصاص داد. بهتر می‌دیدند اعتبار و امکانات‌شان را برای فیلمی بگذارند که احتمال موفقیت آن در گیشه بیشتر به نظر می‌رسید. نمی‌شود گفت اشتباه می‌کردند. استدلال‌شان درست بود، اما این استدلال، حداقل درباره فیلم «جن‌گیر» کار نکرد.

فیلم بسیار بیشتر از انتظارات‌شان دیده شد و طبق آماری معتبر، بیشتر از 440 میلیون دلار فروخت. در نوع خودش نیز به فیلمی مهم و جریان‌ساز تبدیل شد و اکنون نامش در کنار فیلم‌هایی مانند «روانی» (1960) هیچکاک، «شب مردگان متحرک» (1967)، «درخشش» (1980)، «آرواره‌ها» (1975) و «هالووین» (1978) در فهرست مهم‌ترین‌ آثار سینمایی ژانر وحشت دیده می‌شود. اما چرا این فیلم، فیلمی مهم و موفق از آب درآمد؟

پائول مک‌کلور در سایت کولیدردات‌کام دلایلی را در پاسخ به این پرسش برمی‌شمرد. یکی اینکه «جن‌گیر» داستان ساده‌ای دارد و در آن همه‌چیز به صراحت و مستقیم روایت می‌شود. حتی گاهی شخصیت‌ها در صحبت با یکدیگر، نقاط مبهم را روشن می‌کنند و توضیحی را که تماشاگر نیاز دارد به او می‌دهند. همچنین هیچ شوخی و کمدی در فیلم وجود ندارد و چیزی از تلخی و ترسی که بر داستان سایه انداخته است کم نمی‌کند. کارگردان فیلم، ویلیام فریدکین - که همین چند ماه پیش، در تابستانی که پشت سر گذاشتیم از دنیا رفت- همه‌چیز را سر جای خودش قرار می‌دهد و کنش و واکنش‌های دخترک و اطرافیانش و نیز آدم‌های دیگری را که درگیر ماجرا شده‌اند، به خدمت داستان درمی‌آورد. تصاویری که او می‌سازد، با معیارهای آن زمان، جذاب و بسیار ترسناک هستند و تماشاگر را روی صندلی سینما میخکوب می‌کنند.

اعتماد

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...