اقتباسی وفادارانه است از رمان ایرج پزشک‌زاد... دیالوگهای جذاب و بازی درخشان بازیگران در لوکیشین تاریخی «مجموعه امین السلطان» و صدالبته هجو و هزل و نیشخند بسیاری از عادات و آداب و سنن ایرانی، باعث شده است که این مجموعه در حافظه تاریخی ایرانیان ثبت شود. گوشه‌هایی از این سریال را ببینید با بازی مرحوم اسماعیل داورفر در نقش دوستعلی‌خان و با صدای زنده‌یاد عزت‌الله مقبلی

مجموعه تلویزیونی «دائی‌جان ناپلئون» به کارگردانی ناصر تقوایی، اقتباسی وفادارانه است از رمان ایرج پزشک‌زاد که به سال ۱۳۵۵ و به سفارش تلویزیون ملی ایران، تولید و پخش شد. دیالوگهای جذاب و بازی درخشان بازیگران در لوکیشین تاریخی «مجموعه امین السلطان» و صدالبته هجو و هزل و نیشخند بسیاری از عادات و آداب و سنن ایرانی، باعث شده است که این مجموعه در حافظه تاریخی ایرانیان ثبت شود. گوشه‌هایی از این سریال را ببینید با بازی مرحوم اسماعیل داورفر در نقش دوستعلی‌خان و با صدای زنده‌یاد عزت‌الله مقبلی:


دائی جان ناپلئون | ناصر تقوایی | 1355ش.
صداپیشگان:
هوشنگ لطیف‌پور: راوی، ناصر طهماسب به جای نصرت کریمی در نقش آقاجان، منوچهر اسماعیلی به‌جای پرویز صیاد در نقش شازده اسدالله میرزا، آرشاک قوکاسیان به‌جای سعید کنگرانی در نقش سعید، احمد رسول‌زاده به‌جای محمدعلی کشاورز در نقش دایی‌جان سرهنگ، سیمین سرکوب به‌جای مهری ودادیان در نقش شاجون.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...