کتاب «همه قریبه‌ن وختی خدت هم قریبه‌ای» [Everyone's a aliebn when ur a aliebn too] به قلم جامنی سان [Jonny Sun] کتابی است از زبان یک موجود فرازمینی اما ویژگی اصلی این کتاب غلط‌نویسی تعمدی نویسنده است.

همه قریبه‌ن وختی خدت هم قریبه‌ای» [Everyone's a aliebn when ur a aliebn too] به قلم جامنی سان [

جانی سان که او را جامنی و جاناتان سان هم می خوانند، نویسنده و تصویرگر جوان کانادایی است. او دکترای مطالعات شهرسازی و نقشه‌کشی خود را از دانشگاه ام آی تی کانادا دریافت کرده است. این مهندس هنرمند، نمایشنامه‌نویس و کمدی‌نویس است و آثارش مملو از تجربه‌های انسانی بارها روی صحنه رفته است.آثار هنری او نیز در دانشگاه‌های ام آی تی، ییل و تورنتو و نیز در گالری هنرهای معاصر نیوهیونبه نمایش درآمده است.

سان در سال ۲۰۱۷ رمانی با تصویرگری خودش نوشت که واژه‌ها در عنوان کتاب هم غلط املایی داشتند. او که به غلط نویسی تعمدی معروف است با این روش مخاطب را به دقت، تمرکز و تفکر بیشتر دعوت کند. جانی سان به فلسفه هم علاقه‌مند است.

این کتاب را نوشین سلیمانی با عنوان فارسی همه قریبه‌ن وختی خدت هم قریبه‌ای ترجمه و تلاش کرده است تا این غلط نویسی را در برگردان به فارسی اعمال کند. او در مقدمه کوتاهی بر کتاب می‌نویسد: همیشه نویسنده‌هایی را که سعی می کنند اثرشان از هر نظر با بقیه متمایز باشد دوست داشته‌ام‌. گاه این وجه تمایز در شیوهی داستانپردازی دیده می‌شود و گاه در عنوان اثر یا حتی در بازی با کلمات و نیز در لحن. مدتی بود جامنی سان را در توئیتر دنبال می‌کردم و از همان ابتدا متوجه توئیت‌هایش که پر از غلط املایی است شده بودم.

قهرمان رمان سان، یک موجود فرازمینی است که به زمین می‌آید و با شخصیت‌های منحصر به فردی آشنا می‌شود. شخصیت های این داستان همه مانند موجود فرازمینی که جامنی نام دارد، منحصر به فرد و استثنایی هستند؛ خرسی که دیگر جانش به لبش رسیده از بس موجودات دیگر از او می‌ترسند و از دستش فرار می‌کنند. توله سگی که زبان ابراز عشق ندارد، زنبورهایی که نگرشی عمیق و پیچیده نسبت به عشق و دوستی دارند، پرندگانی که دوست دارند خورشید را بخورند و ... .

در بخشی از این کتاب در مواجهه جامنی با درخت و فصل پاییز می خوانیم:

- موهاتو کوتاه کَری؟
- خیلی ناراحت می‌شم وختی برگام منو می‌ذارن می‌رن. سردم میشه، می‌ترسم و تنها می‌شم. حمه درمی‌رن ولی من ریشه‌م تو خاکه نمی تونم فرار کنب، تا ابد همین جام.
- چنتا دوست تو زندگیب بوده‌ن که دیگه فرست ندارم باهاشون حرف بزنم؟
این موجودات منحصربه‌فرد همچون درخت در حضور کنجکاوانه جامنی راحت حرف دلشان را می‌زنند چون گوش شنوایی می‌یابند.

نویسنده از پس ماجرای این فرازمینی سردرگم، تنها و غریب، که دوستی‌ها، قدرت پذیرش و عشق میان موجودات و گیاهان روی کره زمین را پیدا می کند، تلنگری به انسان‌های روی زمین می‌زند.

کتاب همه قریبه‌ن وختی خدت هم قریبه‌ای را انتشارات ققنوس و نشر آفرینگان در یک‌هزار و ۱۰۰ نسخه منتشر کرده‌اند.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...