بیتا ناصر | ایبنا 


نخستین رمان الکس مایکلیدس [alex michaelides]، نویسنده و فیلمنامه‌نویس بریتانیایی- قبرسی به نام «بیمار خاموش» در اولین هفته انتشار رتبه نخست پروفروش‌های نیویورک تایمز در بخش داستان را از آن خود کرد. «باکره‌ها» [یا «دوشیزگان» The Maidens]، دومین کتاب مایکلیدس است که با داستانی جنایی و روان‌شناختی در سال 2021 وارد بازار کتاب شد و عنوان دومین کتاب پرفروش داستانی نیویورک‌تایمز را به دست آورد. این کتاب با شخصیت‌ها و طرح‌های بدیع، طبیعت پیچیده و ترسناک انسان امروز را به تصویر می‌کشد.

دوشیزگان» [The Maidens]  الکس مایکلیدیس [Alex Michaelides]

سامان شهرکی که ترجمه فارسی این کتاب را به تازگی از سوی نشر آموت به چاپ رسانده است [این رمان برای نخستین بار با ترجمه مریم حسین نژاد و با عنوان «دوشیزگان» توسط نشر سنگ منتشر شده است]، درباره تاثیر تجربه مایکلیدس به عنوان روان‌درمانگر و فیلمنامه‌نویس در نگارش این اثر می‌گوید: «برای نوشتن چنین رمان دقیقی باید هم تجربه روان‌درمانگری را از نزدیک کسب می‌کرد؛ و برای ساختن چنین فضاهایی شاید تنها راهش همین فیلم‌نامه‌نویسی بود. گرچه با مطالعه می‌توان تمام این تجربیات زیستی را لمس کرد و تا حدودی انتقال داد، اما آن چیزی که در این رمان مهم است و آن را باور‌پذیر‌تر می‌کند، بیان بی‌نقص روحیات انسان‌های آسیب‌دیده است.»

کتاب «باکره‌ها» در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسید. به این بهانه در گپ‌وگفتی با سامان شهرکی از مایکلیدس و آثارش پرسیدم که در ادامه می‌خوانیم.

تازه‌ترین اثر ترجمه‌ای شما با عنوان «باکره‌ها»(The Maidens)، اثری در ژانر کارآگاهی و جنایی از الکس مایکلیدس، نویسنده و فیلمنامه‌نویس بریتانیایی_قبرسی‌ است. ابتدا کمی درباره فضایی که مخاطب در خوانش این اثر با آن روبه‌رو است، توضیح دهید.
باکره‌ها رمانی پُرراز است که در طول مدت مطالعه آن تاریکی فضا را بیشتر و بیشتر حس می‌کنید. شخصیت‌های داستان نیز هر یک به نوعی دچار این تاریکی در روح خود هستند. از فرعی‌ترین‌شان که ممکن است عابری ساده باشد تا شخص اول که ماریانا نام دارد، همه دچار مشکلاتی هستند که اینان را غیرقابل پیش‌بینی می‌سازد. در روایت گاه شاهد تغییر راوی هستیم که این خود بر موهوم ‌بودن داستان می‌افزاید.

«باکره‌ها» دومین اثر داستانی مایکلیدس است. با توجه به اینکه پیشتر ترجمه رمان اول این‌ نویسنده (نقاش سکوت) را به چاپ رسانده‌اید، ویژگی‌‌ها و شاخصه‌های داستان‌نویسی مایکلیدس را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
مایکلیدس قلم ساده اما بینش عمیقی دارد، از این‌رو شاید ترجمه دو رمانش در نگاه اول کار ساده‌ای به نظر برسد؛ اما به نظر من این‌ جنس از کار‌ها همزیستی بیشتری می‌طلبند؛ یعنی مترجم وقتی یک بار داستان را خوانده و می‌داند آخرش چه می‌شود، باید در طول ترجمه خود را جای هریک از شخصیت‌ها بگذارد و بیشتر از همه باید تمام جوانب و حدسیات را هم در نظر بگیرد و نگذارد این‌ها از دست بروند. مایکلیدس چنین می‌نویسد: با هر بخش غافلگیرتان می‌کند و به کلی آنچه را تصور کرده‌اید، از بین می‌برد.

مایکلیدس فیلم‌نامه‌نویس بوده و از سوی دیگر مدت‌ها به‌عنوان روان‌درمانگر فعالیت داشته است. به نظر شما تجربه‌های زیستی مایکلیدس چه نقشی در نگارش و روایت «باکره‌ها» ایفا می‌کند؟
به نظرم مایکلیدس راه دیگری نداشت. یعنی برای نوشتن چنین رمان دقیقی باید تجربه روان‌درمانگری را از نزدیک کسب می‌کرد؛ و برای ساختن چنین فضاهایی شاید تنها راهش همین فیلم‌نامه‌نویسی بود. گرچه با مطالعه می‌توان تمام این تجربیات زیستی را لمس کرد و تا حدودی انتقال داد؛ اما آن چیزی که در این رمان مهم است و آن را باور‌پذیر‌تر می‌کند، بیان بی‌نقص روحیات انسان‌های آسیب‌دیده است. برای همین می‌گویم راه دیگری نداشت.

همان‌طور که اشاره شد، باکره‌ها رمانی کارآگاهی و جنایی در فضایی معمایی‌ است. مایکلیدس در این اثر از کارکردهای ژانر و روایتی سریع و پرحادثه برای خلق تریلری روانشناختی بهره برده است. کمی در این‌باره توضیح دهید.
دقیقاً پرحادثه است؛ دوست دارید هر شخصیتی که وارد داستان می‌شود، روایتش را ادامه دهد و کتابی جدا بنویسد. همین‌ که با حادثه‌ای همراه می‌شوید و تا حدودی زیر و بم کار دستتان می‌آید، ضربه بعدی وارد می‌شود. ضرباتی که هر کدام به تنهایی برای داستان‌شدن کافی هستند.

اولین اثر داستانی مایکلیدس به فروش بالایی در سراسر جهان دست یافت. آیا او توانسته در رمان «باکره‌ها» مخاطبانش را راضی نگه دارد؟
به نظرم بله. کار سختی است وقتی اثر داستانی اول یک نویسنده با چنان اقبالی روبه‌رو می‌شود؛ ادامه‌دادن به این شکل واقعاً سخت می‌شود. ولی مایکلیدس از پس این هم برآمد و با اینکه به‌شخصه انتظارش را نداشتم، باکره‌ها اگر نگوییم بیشتر از نقاش سکوت (بیمار خاموش)، به همان اندازه حرف برای گفتن دارد.

به نظر شما رمان «باکره‌ها» چه جذابیت‌هایی برای مخاطب فارسی‌زبان دارد؟
من در این مدت اخیر متوجه شده‌ام که میل به خواندن داستان‌های جنایی و کارآگاهی در میان میانگین خوانندگان افزایش یافته است. البته این ژانر همیشه طرفداران جدی و سخت خود را داشته و دارد؛ اما حالا انگار مردم علاقه کمتری به رمان‌های صرفاً عاشقانه دارند و این به نظرم بد نیست. به همین خاطر باکره‌ها شانس زیادی برای دیده‌شدن از سوی مخاطب فارسی‌زبان دارد؛ چراکه نه صرفاً احساسات پاک و معصومانه است ‌و نه تکرار نوشته‌های قبلی.

«باکره‌ها» در دوران همه‌گیری کرونا نوشته شده است. آیا این مساله ویژگی‌ خاصی به این کتاب_ نسبت به کتاب قبلی- افزوده است؟
باکره‌ها در قیاس با رمان قبلی ویژگی‌های دیگری دارد؛ اما کرونا در آن یا حداقل در روایتش تاثیری نداشته است. شاید از این منظر که تنهایی انسان امروز در باکره‌ها چشمگیر‌تر است، بتوان تا حدودی تاثیر یک همه‌گیری و تجربه‌های نزدیک به مرگ را علت دانست. ولی اینکه تاثیر مستقیمی گذاشته باشد، نه.

از چگونگی آشنایی‌تان با آثار الکس مایکلیدس و انتخاب آن برای ترجمه بگویید.
من وقتی که اولین رمانش -به تازگی- در بازار جهانی منتشر شد، به‌طور اتفاقی با او آشنا شدم و فوراً سراغ ترجمه‌اش رفتم که از قضا اولین ترجمه من هم بود. متاسفانه در ایران قانونی برای چنین مساله‌ای نیست و بدبختی ماجرا تازه جایی شروع می‌شود که رمانی که ترجمه‌اش کرده‌ای، با موفقیت چشمگیر روبه‌رو می‌شود. آن وقت دیگرانی هم سراغ این کار می‌روند و گاهی متاسفانه بی‌اخلاقی‌هایی هم در این میان دیده می‌شود که طبیعتاً برای من ۱۹‌ساله مایو‌س‌کننده بود؛ اما تجربه کسب کردم و الان بی‌توجه به این مسائل کارم را ادامه می‌دهم. نقاش سکوت هم به چاپ سوم رسیده است و ترجمه‌ای است که شخصاً بسیار دوستش می‌دارم.

در سال های گذشته شاهد خلق داستان‌ها و رمان‌هایی در ژانرهای علمی تخیلی، جنایی و معمایی از سوی برخی از نویسندگان جوان داخلی هستیم. عده‌ای از منتقدان از عدم بومی‌سازی سوژه‌ها در این حوزه به عنوان یکی از نقاط ضعف داستان‌های داخلی ژانری یاد می‌کنند. نظر شما در این باره چیست؟
من هم تا حدودی موافقم. البته علت این عدم بومی‌سازی روشن و این هست که غالب کار‌ها ترجمه و از زبان‌های دیگر هستند. اما فکر می‌کنم با توجه به سوژه‌های بسیار ناب و خاصی که ما در ایران داریم، به راحتی می‌شود در این سبک متفاوت عمل کرد. زندگی روزمره ما پر از داستان و حواشی است و این شاید تنها قسمت خوب ماجرا باشد که در میان مردم دنیا متنوع‌ترین سوژه‌ها را داریم.

آینده داستان‌نویسی ژانری در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید و چرا؟
فعلاً با در نظر گرفتن خیلی چیز‌ها آینده دقیقی برای هیچ‌چیز قابل تصور نیست. از آنجایی هم که ادبیات پیوند عمیقی با نامعلومات جامعه دارد، سخت بتوان برای آینده‌اش در ایران تصوری داشت. اما از این‌ها بگذریم، جوان‌ترها (از من‌ جوان‌تر) و شاید همسن و سال‌هایم خوب کار می‌کنند، پیگیر داستان‌نویسی به هر نحوی هستند. امیدوارم در این راه سخت که دردش نه یکی و دوتاست، پیش بروند.

در پایان از فعالیت‌های این روزهایتان بگویید.
خیلی دلم می‌خواهد ترجمه بعدی‌ام مستقیم از آلمانی باشد. به دلایل زیاد که اشباع‌ بودن ترجمه از انگلیسی و رقابت نابرابر آن فقط یکی است. چند کار خیلی خوب در دست ترجمه دارم که نمی‌دانم کدام به سرانجام می‌رسد. فعلاً منتظر می‌مانم تا «باکره‌ها» خوبِ خوب خوانده شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...