«در این اثر معتبر آقای مهدی سیمایی، سیمای نقلی شیعیان را از زواید بی‌فواید بلکه پرضرر و زیان زدوده است؛ نه با استبعاد و ذوق و سلیقه که با اندازه‌ی بسنده از دلایل نقلی معتبر و گاه با برهان خرد. درنتیجه سیمایی از تشیع نشان داده است که از زواید زیان‌بار پیرایش شایسته‌ای شده است.»
این متنی است که آقای محمدهادی یوسفی غروی (محقق نامدار تاریخ‌ اسلام و عاشورا) در وصف کتاب «مشهورات بی‌اعتبار» اثر مهدی سیمایی نگاشته است. احتمالاً بسیاری از خوانندگان کتاب مذکور با مطالعه‌ی آن به داوری مشابهی خواهند رسید.

مشهورات بی‌اعتبار مهدی سیمایی

مشهورات بی‌اعتبار تجسم «رُبّ مشهورٍ لا اصل له» است؛ بسا مشهوراتی که اصل و پایه‌ای ندارند. سیمایی در کتابش، به‌طور فشرده و مجمل، اعتبار بسیاری از روایات اعتقادی، تاریخی و تفسیری را مخدوش دانسته؛ روایاتی که بسیاری‌شان در دینداری عامه جا افتاده و جزیی از بنای دین شده‌اند. فصل پنجم کتاب منحصراً به «روایات عاشورا» اختصاص دارد و مؤلف در امتداد تلاش‌هایی که در دوره‌ی معاصر برای پیراستن عاشورا از تحریفات صورت گرفته (از محدث نوری و امین تا مطهری و شریعتی و صالحی نجف‌آبادی و شهیدی و اسفندیاری و صحتی سردرودی و دیگران) «تحریفات» را فهرست کرده است. ازین منظر، این فصل برای علاقه‌مندان و محققان عاشوراپژوهی و نیز عموم مخاطبان جریان‌های روشنفکری و اصلاحات دینی جذاب و خواندنی است.

از منظری دیگر، ماحصل نهایی مباحث این کتاب و آثار مشابه آن، یک عاشورای تاریخیِ فقهیِ کلامیِ عقلانی‌شده است. یک عاشورای نخبگانی. اما این عاشورا به‌همان میزان که مطلوب نخبگان است، برای عامه‌ی دینداران چندان جاذبه‌ای ندارد. یک روایت تُنُک و کوتاه است از واقعه که گرچه از تولید حزن و غم ناتوان نیست، اما پتانسیل چندانی هم برای انباشت هیجان و عاطفه ندارد. بر بنیاد چنین خوانشی، شاید هیچکدام ازین آیین‌ها و مناسکی که در گذر تاریخ ابداع شده و با فرهنگ عاشورا پیوند خورده‌اند، امکان ظهور نداشتند. چراکه مناسک عاشورا، ازقضا نوعاً‌ نه در متن عقلانی و مستند و معتبر بلکه در همان حاشیه‌ها، در همان زواید، در همان شاخ‌وبرگ‌ها و خلاصه آنچه که نخبگان و مصلحان نامش را تحریفات می‌گذارند پدید آمدند. آن‌جاست که حسین بن علی می‌شود اسطوره‌ی حسین. عاشورا، بدون دختر سه‌ساله‌ در خرابه شام، بدون طفل شیرخوار و طلب آب پدرش، بدون خونی که به هوا پاشیده شد و به زمین برنگشت، بدون دستان بریده‌ و چشمان تیرخورده‌ی ابوالفضل و مشک پاره‌اش، بدون گریه‌های حسین و زینب در آغوش هم، بدون حوادث خوارق عادات آن روز، بدون ذوالجناح، بدون شیر و فضه، بدون عروسی قاسم، بدون زعفر و لشگرش، و بدون ده‌ها خرده‌روایت و قصه و نماد و اسطوره و کاراکتر اصلی و فرعی دیگر، از اولیا و اشقیا، یک عاشورای نحیف است. عاشورای توده‌ی مردم نیست. تاریخ است، فقه است، کلام است، اما فرهنگ نیست. برای همین دین مداحان و روضه‌خوانان و نقالان و شاعران برای توده جذاب‌تر است از دین عالمان و واعظان و مورخان و فقیهان.

این قصه‌پردازی‌ها گرچه ازمنظر محقق تاریخ مشتی «زواید بی‌فواید» بیش نیست، اما از منظری دیگر تلاش عامه‌ است برای تصاحب امر قدسی. برای از آنِ خود کردنِ امام. میان‌بری مطمئن به آسمان از دل زندگی. بی‌نیاز به واسطه‌ی متولیان رسمی (روحانیت). اساساً توده دغدغه‌ی تاریخی‌بودن روایت یا منطبق‌بودن آن با دیگر دانش‌های «رسمی» (حدیث، کلام، فقه و..) را ندارند که حال بخواهند مخاطب این تلاش‌ها برای بازگشت به اصالت باشند. «اعتبار» و «اصالت» دغدغه‌ی نخبگان است و ابزار اعمال قدرت آنان بر دین عامه. تقابل توده با این پروژه‌های اصلاحی درواقع «مقاومت» برای حفظ موجودیت خود است. نبردی نابرابر برای بقا.
بنابراین تلاش‌های نخبگانی درجهت اصلاحات دینی و زدودن پیرایه‌ها، هرچه هم که ازمنظر دین رسمی مشروع و ضروری باشد، اما به‌جهت تقابل با واقعیت پدیداری دین عامه، می‌تواند به ضددین تبدیل شود. پیراستن روایت عاشورا و عقلانی‌کردن آن عملاً و نهایتاً مترادف با مرگ مناسک عاشورایی است.

بااین‌اوصاف باید دید کدام عاشورا برای جامعه و بدنه‌ی دینداران فایده‌ی بیشتری دارد؟ عاشورای تاریخیِ عقلانی‌شده‌ی پیراسته‌ی نخبگانیِ مناسک‌گریز؟ یا عاشورای غیرتاریخیِ غیرعقلانیِ توده‌پسندِ مناسک‌ساز و اسطوره‌پرداز؟

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...