ایرنا- «انجمن دختران مرده» [Dead Girls Society] اثر نویسنده زن کانادایی روایتی است از آخرین روزهای زندگی دختر نوجوانی که به بیماری فیبروز سیستیک مبتلاست، اما می‌خواهد هیجان را به روزهای باقی‌مانده زندگی بیاورد.

انجمن دختران مرده [Dead Girls Society

میشل کرایز (Michelle Krys) نویسنده ساکن کاناداست. او که به شکل نیمه‌وقت در مرکز مراقبت‌های پزشکی به‌عنوان پرستار مشغول فعالیت است، اوقات بیکاری خود را صرف نوشتن کتاب برای نوجوانان می‌کند و مجموعه سه جلدی رمان علمی-تخلی هکسد (hexed) را در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ نوشت که پرفروش شد. کرایز در سال ۲۰۱۶ با اطلاعاتی کامل از بیماری فیبروز سیستیک، کتاب انجمن دختران مرده را نوشت.

این بیماری به عبارت دیگر سفتی مخاط است، نوعی بیماری دگرگشتی (سوخت‌وساز) بدن که بر اثر آن ترشحات در بخش‌های از بدن سفت و چسبنده می‌شوند. بسیاری مردمان اروپای شمالی به این بیماری که با نشانه‌های مشکلات تنفسی و نارسایی ریوی در کودکی و نوجوانی بروز می‌کند، مبتلا می‌شوند.

ماجرا از این قرار است؛ هوپ کالاهان روزهای آخر زندگی اش را می گذراند، اما از این که همه با او مثل یک مُرده رفتار می کنند ناراحت است. وقتی دعوتنامه‌ای مرموز از طرف انجمن به دستش می‌رسد، شانس خود را برای تجربه هیجان قبل از مرگ، امتحان می کند، اما انجمن آن چیزی نیست که به نظر می رسد. هوپ خیلی زود متوجه می‌شود بازی جرات یا حقیقت، تبدیل به بازی مرگ یا زندگی شده است.

در اولین عبارات فصل اول می‌خوانیم:

من نمی‌توانم بخوابم. اصلاً نمی‌توانم.  بیدار دراز می‌کشم.  کاملا هوشیار، قلبم بین پارچه‌های نرم و تشک می‌تپد. نور ملایم مهتاب با گذشتن از روی پوستر  جانور تالاب سیاه می‌شکند و از روی تختخواب عبور می‌کند. صدای ملایم گیتار که با نوت‌های ساکسیفون آمیخته شده از نوازنده‌ای در محله فرانسوی‌ها، چند بلوک آن طرف‌تر دزدکی از پنجره اتاقم به داخل می‌آید. در واقع نباید باز باشد، مامان اجازه نمی‌دهد. زمان در ساعت زنگ دارم با شماره‌های بزرگ نئونی‌اش بهم ریخته می‌شود.

دنیل پگی از معروف‌ترین نویسندگان تریل و برنده جایزه پرفروش ترین کتاب نیویورک تایمز برای کتاب دروتی باید بمیرد، کتاب کرایز را «تاریک، پیچیده و هیجان انگیز» خواند.
جولی مورفی نویسنده کتاب معروف دامپلین و برنده پرفروش ترین کتاب نیویورک تایمز هم گفته است: یکی از بهترین و دل انگیزترین کتاب‌هایی که می‌شد بخوانم. تا ساعت ها بعد از وقت بیدار ماندم تا تمامش کنم.

در ابتدای فصل هفتم کتاب می‌خوانیم:

برای یک لحظه احساس می‌کنم زمان متوقف شده. توی هوا معلق شدم، دقیقا مثل کارتون‌هایی که در بچگی می دیدم و تا وقتی شخصیت کارتونی پایین را نگاه نمی‌کرد نمی‌افتاد. دلم هری می‌ریزد و بعد سقوط می‌کنم. با سر پایین می‌روم، باد به گونه‌هایم می‌خورد و چشم هایم را می‌سوزاند. زمین به من نزدیک می‌شود.
نزدیک‌تر.
نزدیک‌تر.
نزدیک‌تر!

کتابسرای تندیس انجمن دختران مرده را در ۲۹۶ صفحه و شمارگان ۵۰۰ نسخه با ترجمه زهرا چفلکی منتشر و روانه بازار کتاب کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...