درباره مجموعه «یکی بود یکی نبود» | شرق
بازآفرینی و تلخیص متون کهن، کاری تازه در ادبیات معاصر ایران نیست. متون ادب فارسی از لیلی و مجنون گرفته تا قصصالانبیا و مرزباننامه و... علاوه بر تصحیح، گاه دستمایه کار شاعران و نویسندگان قرار گرفته است تا با قلمی تازه و امروزی برای ردههای سنی مختلف بازسازی و بازنویسی شود. اگر بازسازی را معادل بازنویسی و بازآفرینی را معادل بازروایی بدانیم، میتوانیم بگوییم که جز در مواردی اندکشمار، غالب آثاری که براساس متون گذشته به نگارش درآمدهاند، بازنویسی، سادهنویسی و تلخیص بودهاند.
شاید مهمترین ضرورتی که کار مستقل روی متون ادبی کهن را – بهخصوص در ایران – توجیه میکند، روایتهای سردستی و گزینشی دولتها و نهادهای رسمی بوده است که چه در کتب درسی و چه در کتبی که توسط ناشران وابسته ارایه دادهاند، کوشیدهاند بخشهایی از این متون را یا به صورت مکرر بازگو کنند یا بهکل از دیده پنهان نگه دارند تا شاید مخاطب به اندازه کافی از اصل متون و کشف کلیات آن دور بماند. آنچه تحت عنوان لیلی و مجنون و قصصالانبیا و تاریخ بیهقی و... به دانشآموزان و دانشجویان شناسانده میشود، به قدری گزینشی، سلیقهای و مطابق با اصول تحمیلی مدرسه و دانشگاه است که شاید به جرات بتوان گفت همین رویکرد، یکی از دلایل اصلی رویگردانی و دلزدگی دانشآموزان و دانشجویان از ادبیات کهن و معاصر به شمار میآید. از اینرو، هرگونه کوشش ناشران و نویسندگان مستقل را در جهت بازنویسی یا حتی بازروایی متون کهن فارسی باید جدی تلقی کرد. رویکرد نویسنده یا بازآفرین در برگرداندن این متون به زبان ساده و امروزی، خواهناخواه برهمزننده یکسری قواعد عرفی و راهگشای تغییر و نقد و تجدیدنظر است. هرگونه بازسازی و بازروایی در پدیدهای کهن، نوعی تجدیدنظرطلبی و نقد به حساب میآید. چنانچه بازآفرین در اثر خود از مرز نقد و مکاشفه فراتر برود، شاید به یک آنارشیست و معترض تبدیل شود. (کاری که احمد شاملو با حافظ کرد، نمونهای از دستکاریهای آنارشیستی محسوب نمیشود و آن را بايد به حساب برخی جنبههای شخصیتی ناشی از قلهبودگی شاملو گذاشت).
حتی اگر بنا را بر شورش علیه اصل متن گذاشت و به قصد کوبیدن سنت و قدمت، این آثار را به شکلی دگرگون عرضه کرد، باز چیزی از قدر و قیمت آنها نخواهد کاست؛ چه همین که سبب نقد و اعتراضی شده باشد، برای آن و برای ما کافی است. رویکرد گزینشی دستگاههای آموزشی به متون کهن، نه از جنس نقد و اعتراض که از جنس حذف و گزینش است؛ حذف و گزینشی برخاسته از همان خودبزرگبینی و خودحقپنداری. در چنین وانفسایی رجعت به متون کهن، هم حافظ و نگهدارنده آنهاست و هم بهانهای برای بازگویی روایتهایی که جز با اتکا به جایگاه و سابقه قدما، قابل گفتن نیست. تردیدی نیست که همین امروز اگر سعدی و حافظ و فردوسی - که در مجالس و تریبونهای رسمی ستوده میشوند - خود زنده بودند و باید سرودههایشان را برای تایید به متولیان رسمی میسپردند، نه شاهنامهای خلق میشد و نه گلستان و بوستانی.

اکنون اما توفیق بازروایی، بازنویسی، سادهنویسی و هرگونه تلخیص یا برداشت تازه از این آثار نصیب ما شده و میتوان جهان متنی و ادبی آن آثار را با زبانها و سلیقههای مختلف برای ردههای سنی گوناگون بازگو کرد. یکی از مجموعههایی که بهطور مستقل و با صرف سرمایهای قابلتوجه به این موضوع پرداخته و دست به کار بازآفرینی متون کهن ادبیات فارسی زده، مجموعه «یکی بود یکی نبود» انتشارات کتاب پارسه است که با دبیری یوسف علیخانی و با حضور نویسندگان طراز اول کشور فراهم آمده است. تا امروز هشت جلد از این مجموعه ۳۰ جلدی با در نظر گرفتن مخاطبان نوجوان، جوان و بزرگسال منتشر شده است. دو جلدی که به تازگی وارد بازار کتاب شده، یکی «قصصالانبیا» نوشته امین فقیری است و دیگر «لیلی و مجنون» به قلم حسن لطفی. از همین مجموعه، کتابهای «ویس و رامین» به روایت ناهید طباطبایی، «دیوان پروین» به روایت فریبا وفی و «فرج بعد از شدت» نوشته ابوتراب خسروی نیز منتشر شده است.
«قصصالنبیا» تالیف اسحاق بن ابراهیم بن خلف نیشابوری است که در ۱۱۶ قصه به بیان ماجرای آفرینش آسمان و زمین و سپس سرگذشت پیامبران و خلفای راشدین اختصاص دارد. امین فقیری نویسنده کشورمان ۱۷ قصه را براساس این کتاب در قالب کتاب «قصصالانبیا» بازنویسی کرده است. حسن لطفی نیز در تلخیص و منثورسازی «لیلی و مجنون» به روایت اصلی وفادار است و قصه شورانگیز و پرفراز و نشیب لیلیومجنون نظامی گنجوی را با ظرفیتهای داستانی معاصر ارایه کرده است. هر دو این کتابها از گنجینههای ادبی ایران هستند که سرآغاز نگارشها و سرایشهای دیگری شدند؛ به ویژه لیلی و مجنون که دستمایه خلق آثار عاشقانه دیگری شد که به تقلید از آن سروده شدند.
حسن لطفی و امین فقیری در روایت خود از این دو اثر، سبک و قلم سادهای را اختیار کرده و کوشیدهاند در فرصتی که یک کتاب حدودا ۱۵۰ صفحهای به آنها میدهد، ظرفیتهای محتوایی آثار کلاسیک فارسی را به مخاطب انتقال دهند. مجموعه «یکی بود یکی نبود» اگرچه فاقد جنبههای زیباشناسانه متون کهن است ولی دارای جنبههای روایی تازهای است که از نگاه مستقل نویسندگانش نشات میگیرد. در این مجموعه نویسندگانی چون امیرحسین خورشیدفر، علیرضا روشن، سیامک گلشیری، بهناز علیپورگسکری و... نیز به بازنویسی متون ادبی ایران پرداختهاند و از آنجا که انتظار سوگیریهای رسمی و برداشتهای سهلاندیشانه از این نویسندگان نمیرود، میتوان این مجموعه را به عنوان منبعی امروزی برای مخاطبان نوجوان و جوان دانست که از مواجهه با اصل متون کهن پرهیز کرده یا نسبت به آنها بدبین و دلزده شدهاند.
................ هر روز با کتاب ...............