این وجیزه را مدتی پیش تحت تاثیر رمان هنوز منتشر نشده ی جناب سید مهدی شجاعی عزیز (با موضوع ظهور و انتظار*) نوشته ام. بی اغراق در طول این سالها کمتر کتابی با این مایه شیرینی و تاثیرگذاری خوانده ام.
با آرزوی کسب مجوز و انتشار هر چه سریعتر این کتاب، شکسته بسته ی پیوست را به سید مهدی شجاعی تقدیم می کنم.

ما وارثان وحی و تنزیلیم
عاشق ترین مردان این ایلیم

مردم تمام از نسل قابیلند
ما چند تا ، فرزند هابیلیم

آن دیگران ناز و ادا دارند
ما بی قر و اطوار و قنبیلیم

در بین ما یک عده هم هستند...
این روزها مشغول تعدیلیم

در این دویدنها رسیدن نیست
عمری است ما روی تِرِدمیلیم

آخر کجا می آیی آقا جان؟
بگذار ، ما مشغول تحلیلیم

دنیا به کام قوم دجال است
ما هم که با دجال فامیلیم

درس "پیام نور"تان از دور
خوب است ، ما مشتاق تحصیلیم

آقا ، شما تفسیر قرآنید
البته ما قائل به تاویلیم

نه عالم احکام قرآنیم
نه عامل تورات و انجیلیم

گفتند : شرط راستی ، مستی است
ما هم که ذاتا مست و پاتیلیم

در کل ، زمین مصر است و این مردم
یاران فرعونند و ما نیلیم

اینها اگر کرم اند ، ما ماریم
آنها اگر مورند، ما فیلیم

فیلیم در نطع سخن امّا
وقت عمل طیرا ابابیلیم

در حفظ ما باید به جدّ کوشید
ما نقطه ی حسّاس آشیلیم

"آدم شدن" یک ایده ی نوپاست
ما هم نهادی تازه تشکیلیم

سیصد نفر "آدم" که شوخی نیست
مستلزم تغییر و تبدیلیم

تعجیل ، کلا کار شیطان است
اصلا چرا مشتاق تعجیلیم؟

وقتش که شد ، آن وقت می گوییم:
آقا بیا کم کم که تکمیلیم

وقت عمل هم می رسد امّا
فعلا به فکر حفظ و ترتیلیم

آخر چطوری حرف حق ؟ وقتی
مشغول ذکر و ورد و تهلیلیم

ما با همین حالت که می بینید
مستوجب تشویق و تجلیلیم

صندوق عهد و رای اگر باشد
یاران داوود و سموئیلیم

توی صف عشاقتان از صبح
ما صاحبان ساک و زنبیلیم

بعضی به نامت ، بارشان شد بار
ما تازه فکر بار و بندیلیم

(کار غنایم را به ما بسپار
چون خبره در تقسیم و تحویلیم

باد هوا خوردن که ممکن نیست
آخر مگر ماها حواصیلیم)

***

گفتند :روز جمعه می آیی
ما روزهای جمعه تعطیلیم ...

* رمان کمی دیرتر نوشته
سید مهدی شجاعی انتشارات نیستان

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...