شب‌های بهرام بیضایی، ویرجینیا وولف، اورهان پاموک و وولفگانگ آمادئوس موتزارت برگزار می‌شوند.

به‌گزارش ایسنا، این برنامه‌ها در بزرگداشت بیضایی - نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان تئاتر و فیلم‌ساز -، وولف - نویسند‌ه‌ی انگلیسی -، موتزارت - موسیقی‌دان اتریشی - و پاموک - نویسنده‌ی ترک برنده‌ی نوبل 2006 - به‌ترتیب در روزهای پنجم، ششم، هفتم و بیستم دی‌ماه برگزار می‌شوند.

مسؤولیت برگزاری برنامه‌های بیضایی، وولف و پاموک برعهده‌ی مجله‌ی «بخارا» است و برنامه‌ی شب موتزارت را نشر ثالث برگزار می‌کند، که سه برنامه‌ی اول در خانه‌ی هنرمندان ایران و برنامه‌ی موتسارت در محل نشر یادشده برپا خواهند شد.

بهرام بیضایی متولد 1317 است، که در کارنامه‌اش نمایش‌نامه‌هایی همچون: «پهلوان اکبر می‌میرد»، «اژدهاک»، «گمشدگان»، «ندبه» و فیلم‌هایی همچون: «رگبار»، «غریبه و مه»، «کلاغ»، «چریکه‌ی تارا»، «مرگ یزدگرد»، «باشو غریبه‌ی کوچک»، «شاید وقتی دیگر»، «مسافران» و «سگ‌کشی» به‌چشم می‌خورند.

ویرجینیا وولف (1941-1882) در آدلین ویرجینیا استفان لندن دیده به‌جهان گشود. «خانم دالووی»، «به‌سوی فانوس دریایی»، «موج‌ها» و‌ «اتاقی از آن خود» از جمله آثار او هستند.

اورهان پاموک نیز هفتم ژوئن سال 1952 در استانبول ترکیه متولد شد. «سودت بیگ و پسرانش»، «خانه‌ی ساکت»، «قلعه‌ی سفید»، «کتاب سیاه»، «زندگی نو»، «نام من قرمز است»، «برف» و «استانبول» از کتاب‌های منتشرشده‌ی این نویسنده هستند.

موتزارت (1756 - 1791) از نابغه‌های موسیقی و از بزرگ‌ترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک بود. او در زندگی بسیار کوتاه خود بیش از 600 شاهکار موسیقی در سبک اپرا، سمفونی، کنسرت، کلیسایی، سونات، دیورتیم و ... از خود باقی گذاشت.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...