ارنست همینگوی

19 بهمن 1384

ارنست-همینگوی

از پدری طبیب و مادری موسیقیدان و نقاش در اوک پارک Oak-Park در حومه شیکاگو زاده شد... همینگوی در هیجده سالگی دواطلبانه در جنگ جهانی اول شرکت کرد، به جبهه ایتالیا رفت و در واحد بهداشت مأمور حمل ونقل زخمیهای جنگ شد. به سختی مجروح گشت، در حدود یک سال در بیمارستان به سر برد و از طرف دولت ایتالیا به دریافت مدال نقره جنگی نایل آمد... با عنوان خبرنگار به اروپا فرستاده شد و در جنگ اسپانیا به نفع جمهوری‌خواهان شرکت کرد... او سخنگوی گروهی ست که به نسل فداشده معروف گشته است.

ارنست میلر همینگوی، Hemingway, Ernest Miller داستان‌نویس امریکایی (1899-1961) از پدری طبیب و مادری موسیقیدان و نقاش در اوک پارک Oak-Park در حومه شیکاگو زاده شد. از کودکی همراه پدر برای مداوای بومیها سفر می‌کرد و تعطیلات را در املاک بسیار وسیع خانوادگی نزدیک جنگلی در کنار دریاچه میشیگان می‌گذراند. همانجا بود که حساسیت فراوانی به رنگ و بو و آب و هوا یافت؛ همانجا بود که داستانهای سربازان را می‌شنید و تخیلاتش از افسانه‌های مرزی غنی می‌گشت؛ همانجا بود که در جوانی با پدر به شکار و ماهیگیری می‌پرداخت و گاه از این ورزشهای تفننی و بی‌رحمانه احساس شرم می‌کرد؛ همانجا بود که نظرهای واقع‌بینانه به عالم هستی به دست آورد و در شکار و ماهیگیری مهارت یافت و همه عمر برای این دو ورزش عهد جوانی شیفتگی خاص نشان داد. خودکشی پدر در روح ارنست جوان تأثیر عمیقی برجا گذارد و این نکته هنگام مرگ ناگهانی خود نویسنده بر مردم فاش شد. مرگ همینگوی که ظاهراً تصادفی و موقع پاک کردن تفنگ شکاری رخ داد، با ناباوری مردم روبرو گشت. همینگوی در هیجده سالگی دواطلبانه در جنگ جهانی اول شرکت کرد، به جبهه ایتالیا رفت و در واحد بهداشت مأمور حمل ونقل زخمیهای جنگ شد. به سختی مجروح گشت، در حدود یک سال در بیمارستان به سر برد و از طرف دولت ایتالیا به دریافت مدال نقره جنگی نایل آمد. پس از این واقعه شور و حرارت زندگی و شوق مبارزه در او پدیدار گشت و از جنگ که به گفته خود او سلاخی بی‌نام ونشان و هرج و مرج بدون هیچگونه عظمت و زیبایی بود، نفرت یافت و به این نکته پی برد که رنج از شرایط اصلی زندگی است و شادیهای ظاهر همیشه به دردِ عمیقِ درون بستگی دارد، پس با تجربه دردناک و خشونت‌آمیزی که از جنگ به دست آورده بود، به شیکاگو بازگشت و به عالم مطبوعات وارد شد ودر روزنامه کانزاس سیتی استار Kansas City Star به کار پرداخت و با عنوان وابسته و خبرنگار این روزنامه به اروپا فرستاده شد و در جنگ اسپانیا به نفع جمهوری‌خواهان شرکت کرد.

پس از آن چندی در پاریس اقامت گزید و به محیط نویسندگان امریکایی مانند «پاوند» و «کارلوس ویلیامز» و «گرترود اشتاین» رفت و آمد یافت، در 1923 اشعاری در مجله پوئتری
Poetry منتشر کرد. پس از آن اولین داستانهای کوتاهش را که در روزنامه‌ها به چاپ می‌رسید، در دو مجموعه فراهم آورد که یکی با عنوان «در زمانه ما» In Our Time و دیگری به نام «ده داستان» Ten Stories در 1924 انتشار یافت، اما شهرت همینگوی پس از انتشار رمان «خورشید همچنان می‌دمد» The Sun also Rises (1926) آغاز شد که پریشانی مردان و زنان بعد از جنگ و روی آوردن آنان به الکل و زندگی بی‌بند و بار و هیجانها و تأثرات ناهنجار را نشان می‌دهد. قصه‌هایی از وقایع خشونت‌بار و بی‌رحمانه در این اثر با خاطرات نوجوانی در میشیگان و خاطرات زمان جنگ به هم می‌پیوندد و تضاد میان لذت زیستن و رنج پیوند خورده به زندگی را در نثری طبیعی و بی‌پیرایه بیان می‌کند. داستان تحت تأثیر «هکلبری فین» Huckleberry Finn شاهکار مارک تواین قرار گرفته و همینگوی از آن آموخته است که وقایع باید آنچنانکه مشاهده می‌شود، بیان گردد و عکس‌العمل‌های درونی باید به صورت احساسی واقعی ظاهر گردد، نه آنچنانکه انسان میل دارد احساس کند، یا گمان می‌کند که احساس کرده است، یا دیگران فرض می‌کنند که انسان باید چنان و چنین احساسی داشته باشد و خلاصه بیان نویسنده باید با صداقتی مطلق نسبت به خویشتن و نسبت به اعمالی که می‌بیند، همراه باشد. این شیوه است که از درون سبک نوشته را پدید می‌آورد و نوشته نیز به نوبه خود معیار و اصلی را برعهده می‌گیرد. این اندیشه و اصل در رمان خورشید همچنان می‌دمد ظاهر می‌شود که در آن زنی مردی را رها می‌کند تا مقام و اهمیت او را در گاوبازی به خطر نیندازد، موضوعی که در بسیاری از قصه‌های همینگوی نمودار می‌گردد مانند قصه «مردان بی‌زن» Men Without Women (1927) که یکی از زیباترین مجموعه قصه‌های همینگوی به شمار می‌آید.

همینگوی در بازگشت به امریکا در فلوریدا اقامت کرد که بهشت ماهیگیران متفنن بود. در این شهر خاطرات زندگی خود را از ایتالیا در کتاب «وداع با اسلحه»
A Forwell to Arms (1929) منتشر کرد که در عین حال رمانی عاشقانه و جنگی است با سادگی و صداقتی فراوان که یکی از زیباترین و افتخارآمیزترین آثار همینگوی به شمار می‌آید و داستان مردی است که از جنگی بیهوده سرخوردگی یافته و تا اعماق روحش زخم برداشته است. همینگوی در این اولین دوره نویسندگی مسائلی را که در فنون رمان‌نویسی برایش مطرح بود، حل کرد. از این دوره پرثمر سه سال گذشت تا رمان «مرگ در بعد از ظهر» Death in the Afternoon (1932) انتشار یافت که وضع تازه‌ای را در آثار همینگوی نشان می‌دهد. در این اثر همینگوی به صورت اول شخص مفرد سخن می‌گوید. مبارزه میان انسان و گاو در نظر همینگوی تصویری از زندگی بشر را پیش چشم می‌گذارد. هریک از دو طرف مبارزه در پی مرگ دیگری است، تنها چیزی که آنها را از یکدیگر مشخص می‌سازد و تفوق انسان را به اثبات می‌رساند، آن است که گاو کورکورانه می‌جنگد، در حالی که حتی یک حرکت را برخلاف قانون نقض ناکردنی انجام نمی‌دهد. در این کار هم اصلی حکمفرماست که آزادانه پذیرفته شده و خشونت بی‌رحمانه گاوبازی را به نمایشی از ظرافت و شهامت تبدیل می‌کند که خود سبک خاص گاوباز است. وی از این وضع نتیجه می‌گیرد که برای نویسنده نیز سبکی وجود دارد که صورت قانون پیدا می‌کند و وی در آن نباید حرکتی بی‌فایده انجام دهد تا مانند گاوباز زخمی بشود.

همینگوی سبک شخصی و خاصی را دنبال کرد که بعدها به طور گسترده‌ای مورد تقلید نویسندگان امریکایی و انگلیسی قرار گرفت، اما نمی‌توان گفت که این سبک در همه کتابهای همینگوی به کار رفته است، چنانکه «تپه‌های سبز آفریقا»
Green Hills of Africa، که از اقامت او برای شکار حیوانات در آفریقا الهام گرفته و نیاز درون نویسنده را به مجاورت با طبیعت و ذوق ماجراجویی و لذت مغلوب کردن را نشان می‌دهد، در سبک روزنامه‌نگاری و گزارش نویسی است که این شیوه جدید نیز مورد تقلید قرار گرفت، اما هیچ‌یک از تقلیدکنندگان نتوانستند با آن برابری کنند، در نتیجه سبک همینگوی برای خود نه‌تنها ارزشی قانونی دارد، بلکه نوعی دفاع شخصی است در برابر هیجانها و ضربه‌های ناشی از زندگی، زیرا وی در سبک خویش میان تضاد لذت بردن از زندگی و رنج بردن که از آن جدا نیست، به تعادل شخصی دست می‌یابد.

 ارنست همینگوی، Hemingway, Ernest Miller

این موضوع را نیز نباید نادیده گرفت که همینگوی دوره افسردگی و ملالی را احساس کرده که زندگی امریکایی پس از بحران 1929 به آن دچار گشته و او را به شرکت فعالانه در جنگ کشانده و سخنگوی گروهی ساخته که به نسل فداشده معروف گشته است. مدح گاوباز به طور ضمنی انتقاد جامعه‌ای را در بردارد که وی آن را درحال انحطاط کامل یافته است و قانون را یگانه ارزش معنوی به هنگامی می‌داند که همه ارزشهای دیگر از میان رفته است. «داشتن و نداشتن»
To Have and Have Not (1937) شامل سه داستان است که کتابی بسیار متوسط و عادی خوانده شده است، گویی همینگوی به این نکته پی برده بود که وضع زمان و حال روحی مردم چیزهای دیگری جز گاوبازی و شکارهای افریقایی را طالب است. این ادراک را در کتاب اخیر همچنین در «ستون پنجم» The Fifth Column (1938) می‌بینیم که او پیرو اندیشه‌ای که در عصر وی جریان داشت، مسأله تمایل سیاسی را مطرح کرده، اما قهرمانانش در وجود خودشان زندانی گشته و با یکدیگر ارتباطی حاصل نکرده‌اند و این تجربه‌ای بود که موفقیت کامل نیافت. پس این عزلت روحی را در رمان دیگرش به نام «زنگها برای که به صدا درمی‌آید؟» For whom the Bell Tolls? (1940) کنار گذارد، رمانی که از جنگهای داخلی اسپانیا مایه گرفته بود. بعد از این کتاب همینگوی سالها سکوت کرد و هنگامی که در 1950 رمان «عبور از رودخانه و جنگل» Across the River and into the Trees منتشر شد که از آثار دیگرش اقبال کمتری یافت، چنان به نظر رسید که همینگوی قوس نزول را در نویسندگی می‌پیماید، اما سال بعد قصه «مرد پیر و دریا» یا «پیرمرد و دریا» The old Man and the sea با استقبال چشمگیری که از آن شد، این نظر را از میان برد و با شیوه استعاری و نثر واقعاً ستودنی نشان داد که وی هنوز از قدرت نویسندگی برخوردار و بر سبک خویش همچنان مسلط است و دنیای درونش با وجود حد و مرز معین همه نکته‌های چیره‌دستانه هنرمند امروزی را نمودار می‌سازد و نه‌تنها او را نماینده نویسندگان امریکایی، بلکه نماینده عصر حاضر معرفی می‌کند. مرد پیر و دریا حماسه‌ای منثور است که در آن همه مسائل مورد علاقه نویسنده تجسم می‌یابد. کتاب، داستان مبارزه پیرمرد ماهیگیری است تنها، در قایق خویش با ماهی‌ای عظیم در پهنه دریا. پیرمرد سرانجام ماهی را از پای درمی‌آورد ولی کوسه‌ها مجال نمی‌دهند... در داستان صفا و شکوه آسمان و دریا، به درازا کشیدن پیکار، چیره‌دستی در مبارزه، شهامت، عناد، روش پس از ترک جدال، شفقت بر حریف، دلاوری شخصی، تمایل به بازگشت به خانه و مردن در محیط خانوادگی، رؤیاهای آرامش‌بخش و افتخارآمیز، آخرین خواب زندگی، همه انعکاس یافته است، به شیوه‌ای که میان طبیعت و انسان و وضع بشری آشتی کامل برقرار می‌کند. در این اثر نیز مانند آثار دیگر همینگوی، زندگی و اثر پیوستگی نزدیک دارند. مرد پیر و دریا در 1953 به دریافت جایزه پولیتزر Pulitzer نایل آمد.

درباره سبک خاص همینگوی گفتگوی بسیار شده است. سبکی که او را از پیشینیان و معاصران ممتاز می‌سازد، به سبب سادگی اعجاب‌آور و مستقیم و کوبنده، کلمه‌های محاوره‌ای، جمله‌های کوتاه و بدون وابسته، نشانه‌گذاری فراوان، نقل که تقریباً همیشه در زمان ماضی استمراری بیان می‌شود، مکالمه‌های بدون تصنع و بدون رعایت صنایع لفظی، شرح حوادث چنانکه واقع شده و کوچکترین نکته‌ای از واقعیت ازچشم دور نمانده است. همینگوی از نویسندگان نادری است که در زمان حیات به افتخار و شهرتی افسانه‌ای دست یافت و در 1954 به دریافت جایزه ادبی نوبل نایل آمد و از نفوذ عظیمی در نویسندگان پس از خود برخوردار گشت.

زهرا خانلری. فرهنگ ادبیات جهان. خوارزمی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...