نیمکتهایی به شکل کتابهای باز در اطراف لندن... مرد جوان در حال خوردن ساندویچ و خواندن کتاب... برج کتاب... مجسمه کالین فرث بازیگر نقش آقای دارسی در فیلم «غرور و تعصب»... درخت کتاب... مرد کتابی... آبنمای کتابی... خرس پدینگتون در ایستگاه راهآهن... کلاهدوز دیوانه و خرگوش مارس بدون آلیس در سرزمین عجایب... و شازده کوچولو در ژاپن
...
این هنرمند با استفاده از کتابهای دستدوم مجسمههایی به شکل خانه، داستانهای خیالی و گل خلق میکند... مدتی پس از بازگشت او به بریتانیا، پدرش درگذشت و این هنرمند در دوران سوگواری اشکالی را در صفحههای کتاب کلاسیک گراهام گرین جدا میکرد و سپس آنها را همچون ابر روی صفحات این کتاب آویزان میکرد... افسانههای برادران گریم، به سوی فانوس دریایی، جزیره گنج و زیبای خفته برخی از عناوین کارهای اوست
...
مشاهده میرود که هر کس که بیشرمی پیشه گرفت و بیآبرویی مایه ساخت، پوست خلق کند... و خود را از موانع به معارج اعلی رساند... و خلایق بواسطه وقاحت از او ترسند. و آن بیچارهی محروم که به سِمت حیا موسوم گشته، پیوسته در پس درها باز مانده و در دهلیز خانهها سر به زانوی حرمان نهاده، چوب دربانان خورد، و پس گردن خارد، و بدیده حسرت در اصحاب وقاحت نگرد
...
قاعده پنجاه نفر بیشتر وعده نگیرین... خرج و مخارج شب هفت رو بدین خونه سالمندان... سر شام گریه نکنین. غذا رو به مردم زهر نکنین... آبروداری کنین بچهها، نه با اسراف با آداب... سفره از صفای میزبان خرم میشه، نه از مرصع پلو… اینم خودش یه وصلته... انقدر بهم نزدیک بود مثل پلک چشم، که نمیدیدمش
...
برخی دولتها غارتگر هستند؛ یعنی رهبرانشان غیر از غارت منابع کشور دستاوردی برای ملتشان ندارند، هیچ ارادهای هم برای توسعه ندارند... دولتهای توسعهگرا به دو نوع دموکراتیک و اقتدارگرا تقسیم میشوند... توسعه را بهعنوان هدف کانونی خود در نظر میگیرد و کلیه اهداف دیگر را به نفع توسعه به حاشیه میراند؛ یعنی اهدافی مثل عدالت یا مثلاً دموکراسی و آزادیهای مدنی... دیوانسالاریهای کارآمد، شایستهسالار، فنی، به دور از حاشیههای سیاسی... بستر بینالمللی مناسب
...
چهل سال از حبس ابدش را بین دیوارهای بلند زندان، بدون هیچ تلاشی، «منفعل» و لبریز ترس، مشغولِ مردن بوده است... می گوید: «امید چیز خطرناکیه! گاهی یه مرد رو دیوونه میکنه!»... اما «اندی» در تمام این سالها از تلاش برای «زندگی» بهتر ناامید نشده است: چه ساختن مجسمههای سنگی کوچک، چه بازسازی کتابخانه، چه برنامهریزی برای یک نقشهی محال فرار!... یا باید به زندان عادت کنیم یا به قول مولانا: حفره کن زندان و خود را وا رهان
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصبشده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیتنامهای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد
...
تجربهنگاری نخستوزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاورهی بینالمللی را اداره میکند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه میدادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانیها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگیشان است... نباید شرکتهای دولتی به عنوان سرمایهگذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی!
...
هنرمندی خوشتیپ بهنام جد مارتین به موفقیتهای حرفهای غیرمعمولی دست مییابد. عشقِ اُلگا، روزنامهنگاری روسی را به دست میآورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که بهدست آژانسهای مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر میپیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا بهعنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمالگرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشمانداز آن
...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینههای اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قویتر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشهای که از قفقاز میآمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بینیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است
...
وقتی با یک مستبد بیرحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه میخورید، شگفتآور است که چقدر به ندرت احساس میکنید روبهروی یک شیطان نشسته یا ایستادهاید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی میکنند و لبخند میزنند... در شرایط مناسب، هر کسی میتواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستمهای خوب رهبران بهتر را جذب میکنند و سیستمهای بد رهبران فاسد را جذب میکنند... به جای نتیجه، روی تصمیمگیریها تمرکز کنیم
...