جنون زندگی | آرمان ملی


عطیه عطارزاده را با «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» شناختیم؛ داستان سوررئالی که روایت تازه‌ و بکری داشت. عطارزاده در رمان دومش «من، شماره سه» هم کماکان نسبت به فضای سوررئال وفادار مانده و سعی کرده است از ابهامات خودخواسته دنیای تازه‌ای خلق کند. او این‌بار دست بر نقطه‌ای حساس گذاشته است. او به دنیای جنون سفر کرده است. رمانِ «من، شماره سه» برخلاف فضا و روایت زنانه‌ «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» فضایی کاملا مردانه با راوی مرد دارد. انتخاب شخصیت بیمار روانی پر از پرش‌های ذهنی نه‌تنها عاملی برای شروع یک داستان جالب مناسب است، بلکه این انتخاب کاراکتر، عللی جهت تشویق خواننده بر خوانش این رمان ذهنی است. جنون و پریشانی ذهن و از طرفی روایت سیال‌گونه‌ ذهنی همواره از جذابیت‌های دنیای داستانی هم برای نویسنده و هم برای مخاطب بوده است.

عطیه عطارزاده من، شماره سه

«من، شماره سه» روایت بیماری است بی‌زبان و ساکت در یک تیمارستان که هیچ‌کدام از افراد آنجا نام او را نمی‌دانند. او که اسم ندارد، روزگار عجیبی را گذرانده تا راهش به تیمارستان افتاده است. شاید آنچه در این رمان بیش از همه چیز نمود دارد، تصویری محو از راوی است. مردی تقریبا بی‌چهره. بیماران روحی، روانی که شاید درک درستی از حضور خود در جایگاه‌شان ندارند و این همان نکته مهم در طرح داستانی این رمان به نظر می‌رسد؛ اینکه این بیماران روانی خودشان را فاقد هر گونه هویتی نسبت به افراد دیگر می‌دانند.

عطارزاده از بیماری روانی و جنون، به عنوان عنصری کاتالیزورمانند در فرآیندی شیمیایی برای به نتیجه‌رسیدن، بهره برده است. کشف خود، کشف دنیای پیرامون و اصولا کشف نسبت به هر چیزی به منزله‌ تولدی دوباره برای بیماران روانی این تیمارستان به شمار می‌رود. بیماری روانی در این رمان، به منزله‌ راهی برای مواجهه با دنیای درون و بیرون خودشان هستند. نگرش بیماران روانی نسبت به جهان. این همان بینشی است که نگاه به عشق را با عشق همیشگی متمایز می‌کند. این نگرش، به نوعی تولد و هستی دوباره در دنیای آنها به شمار می‌رود.

مکان روایت در رمان «من، شماره سه»، یک تیمارستان است. تیمارستانی نزدیک تهران در بازه زمانی دهه‌ پنجاه خورشیدی. بالطبع راوی رمان، به دلیل حالات روحی و روانی خاص، درگیر ذهن پریشان و ناخوانای خود می‌شود و توصیفی دیوانه‌وار و روایتی مخصوص حال خود به مخاطب ارائه می‌دهد. راوی 19 سال دارد و به نوعی پرورش‌یافته‌ آسایشگاه روانی است. درواقع اغلب وقایع در این آسایشگاه می‌گذرد و بنا به ارتباط گسترده‌ این جوان با فضای درونی آسایشگاه فضای ذهنی او متفاوت است؛ درواقع ارتباط ذهنیِ او با فضای تیمارستان نوعی فضای سوررئالیستی در نگاه مخاطب ایجاد می‌کند.

شخصیت‌های فرعی حاضر در داستان، هر کدام درگیر جنون هستند. آدم‌هایی که هر کدام به بهانه‌ دیوانگی در این فضا گیر افتاده‌اند. هر مجنونی که قصه‌ای متفاوت برای روایت‌کردن دارد و از همه مهم‌تر گوشی برای شنیدن؛ گوشی که راوی رمان است. راوی و همه‌ شخصیت‌های حاضر در رمان، منتظرند. منتظر تغییری در وضعیت؟ زمان؟ مکان؟ و شاید این انتظاری است که آن را می‌کشاند تا روایت کنند جنونشان را. می‌توان «جنون» را به نوعی حلقه‌ ارتباطی میان آدم‌های این داستان دانست.

عطارزاده در این رمان قهرمانش را چون شهرزاد هزارویک‌شبی پرداخته است تا در ارتباط با آدم‌های فرعی داستان، بتوانند برای او روایت‌هایی متفاوت بسازند. روایتِ رمان بسته به ذهن راوی ریتم تند و پرشتابی دارد. راوی که برای گذر از انتظار، به دنبال نقاشی و ارتباط ذهنی با دیگران است، درگیر جزئیات است؛ جزئیاتی که او را از دیگرانی که مجنونند متفاوت می‌کند.

عطارزاده، در ترتیب‌دادن اتفاق‌های داستانی رمان، به‌گونه‌ای خاص و ویژه عمل می‌کند؛ درواقع برای راوی که دارای ذهنی پریشان و پراکنده‌ای است، جمله‌هایی کوتاه و نامنظم را انتخاب می‌کند؛ طوری که تنها از یک ذهن ناآرام و نامتعادل برمی‌آید. شاید شگرد نویسنده، جهت بیان جزئیات تفکرات راوی پریشان‌ذهن بیشتر برای مخاطب ملموس و باورپذیر باشد.

راویِ «من، شماره سه» در سکوت حرف می‌زند، اما شنونده‌ خوبی است برای دیگران. مثل صندوقچه‌ اسرار می‌ماند. از خودش جز با نقاشی چیزی نمی‌گوید. اما هر کدام از شخصیت‌ها در پس گذشته‌ خود چه دارند که برای راوی جذاب است؟ تعدادی از آنها هنوز چشم به آزادی دارند، بعضی به دنبال عشق هستند و بعضی دیگر با دیوانگی کنار آمده‌اند و دو روح در یک بدن شده‌اند. با این همه افراد دیگر، کارکنان تیمارستان از تیم پزشکی گرفته تا نگهبان‌ها، ملال‌زده‌اند و به دنبال اتفاقی که دنیایشان را زیرورو کند. نکته جالب این است که هم‌قطاران «من، شماره سه» هنوز برای بهتر زندگی‌کردن امید دارند. به نظر می‌رسد، راوی با ترسیم نقوش و خطوط به کشف هویت خود دست می‌زند، آن‌ هم در دنیایی که با وجود بزرگ‌شدن هیچ شناختی از آن ندارد. عدم‌شناخت، لذت کشف و سعی در باور حضور و وجود راوی را می‌توان قدمی در رشد و شاید در گام‌های بعدی تعالی او دانست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...