گفتمان چپ | آرمان ملی


شناخت مارکس یا به مفهومی دقیق‌تر آگاهی از تفکر سوسیالیستی و مارکسیستی در ایران، از آغاز با دشواری‌ها و البته کج‌فهمی‌هایی همراه بوده. دلایل این بدفهمی‌ها، بی‌تردید نخست متوجه روشنفکران ایرانی است، که پیش از آنکه خود را به هزار هنر بیارایند، به آرایش دیگران همت گماشتند. عقب‌ماندگی اجتماعیِ تاریخ ایران اگرچه مسبب اصلی تمامی کج‌فهمی‌ها در روند نوزایی فرهنگی بوده، نباید از این مساله هم غافل شد که نقش روشنگری را نیز سراسر در واماندگی این شناخت، ـ و البته شناخت‌های دیگر در حوزه‌های گوناگون ـ نباید نادیده گرفت. کتاب «ترجمه‌های مانیفست کمونیست به فارسی» تازه‌ترین کتابی است که در ایران منتشر شده و از همان نخستین گام نشان می‌دهد مولف ـ سیدقاسم یاحسینی ـ با یک دقت‌نظر علمی، دقیق، سخت‌کوشانه و البته عشق‌ورزانه به بررسی وضعیت مانیفست مارکس ـ انگلس در ایران می‌پردازد.

ترجمه‌های مانیفست کمونیست به فارسی سیدقاسم یاحسینی

فارغ از این تمرکز، کتاب را باید درحقیقت تاریخ مختصر کمونیست در ایران دانست، و مولف اگرچه در جای‌جا بسا زیرکانه از دیررسیدن اندیشه‌های مارکس به ایران سخن می‌راند، اما روند آن را با ارائه مستندات تاریخی، بجا قلمداد می‌کند. تدوین کتاب در چهار بخش و یک پیوست فراهم آمده که هریک از بخش‌ها مخاطب با اطلاعات دقیق و تازه‌ای آشنا می‌شود. نویسنده از آغاز نگاهی می‌اندازد به ورود تفکر مارکسیستی به ایران و خط سیر آن در گذر تاریخ تا به امروز. و از سویی نگاهی دارد به چگونگی تکوین مانیفست و چاپ آن در زبان‌های مختلف با ذکر دقیق منابع و تاریخ، و همین‌گونه همجواری تاریخی آن در ایران.

نکته‌ای که در این بخش اهمیت دارد این است که نویسنده صرفا به بیان سیر تاریخی سوسیالیسم و مارکسیسم در جهان و از جمله ایران اکتفا نمی‌کند، بلکه به‌گونه‌ای به تفسیر، تبیین و گاه نقد آن دیدگاه نیز می‌پردازد. در همین بخش است که به نخستین آشنایی ایرانیان با مانیفست می‌پردازد و از «روشنفکران سوسیال دموکرات ارمنی» پس از انقلاب مشروطیت گرفته تا روزنامه‌های منتشرشده از جمله «توفان» که در تهران منتشر می‌شد و سایر نشریات فارسی‌زبان در خارج از ایران، مخاطب را به یک سفر زیبای تاریخ اجتماعی ایران و جهان می‌برد.

هسته مرکزی کتاب که بر ترجمه‌های مانیفست کمونیست متمرکز است از ترجمه سید محمد دهگان تا ترجمه بخشی از مانیفست توسط یک روحانی به نام میرزا یحیی قزوینی در روزنامه «نصیحت»، و دیگر ترجمه‌ها از دکتر ارانی، عبدالحسین نوشین، دکتر براهنی و دیگران تا به امروز. در گذار همین سیر تاریخی است که ما به برداشتی دقیق از گفتمان چپ در ایران می‌رسیم. و بسا پرسش‌هایی که ما را به دلایل عدم درک تحولات جهانی در کشور می‌رساند. این پرسش که چگونه ناآشنایان به پدیده مارکسیست، نسخه‌های مارکسیستی برای جامعه می‌پیچیدند، حال آن خود کتابی در این حوزه نخوانده بودند.

بخش دوم نگاهی می‌اندازد به زندگی و کارنامه فکری محمد دهگان از تولد تا فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی او در ایران. دقت در این بخش به همان اندازه است که در یک متن علمی. آن گونه که در بخش چهارم، یعنی چهار مقاله منسوب به دهگان در بررسی سوسیالیسم، اهمیت آنکه در روزنامه توفان منتشر شده‌اند. بخش سوم ترجمه مانیفست و بخش چهارم هم مقالات.

اما ویژگی‌ای که کتاب را خاص‌تر جلوه می‌دهد، پیوست تحت‌عنوان «لادبُن اسفندیاری» است؛ لادبن، برادر نیما یوشیج، که عمده تلاش و زندگی خود و سرانجام جان خویش را بر سر آرمان خود سپرد، او از نخستین افرادی است که هم در میدان علم مارکسیسم و هم در میدان مبارزه، از سرآمدن عصر خود در عصر خودکامگی بوده و اجبارا از زور فشار حکومت عصر رضاخانی به روسیه گریخت و هرگز دیگر نشانی از او یافت نشد. این مقاله، بی‌تردید اثرگذارترین بخش کتاب است که مخاطب را با جنبه تازه و منحصری از یک سوسیالیست دوآتشه ایرانی در دفاع از ملت آشنا می‌شود.

«ترجمه‌های مانیفست به فارسی...» اگرچه باید ظاهرا بر ترجمه دهگان متمرکز می‌شد، اما رسالت قلم نویسنده را بر آن می‌دارد تا به بررسی دقیق و کامل تقریبا تمام ترجمه‌های مانیفست در ایران تا دهه نود می‌پردازد. از این بابت، با اثری روبه‌روییم که سرشار است از اطلاعات مربوط به رشد تفکر سوسیالیستی در ایران و اهمیت و ضرورت آن در فاصله انقلاب مشروطیت تا پس از جنگ جهانی اول و رویکرد ایرانیان با این تفکر تا حدودی جهان‌شمول.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...