چاپ نخست کتاب دو جلدی «عیون اخبارالرضا(ع)» (فارسی ـ عربی) تالیف ابوجعفر محمدبن علی‌بن حسین‌بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق(ره) با ترجمه محمدصالح روغنی قزوینی از سوی انتشارات مسجد مقدس جمکران منتشر و روانه بازار نشر شد.

به گزارش ایبنا، این اثر، کتابی است که در 139 باب تدوین شده و دربردارنده زندگی‌نامه امام رضا(ع) و احادیثی است که از آن حضرت(ع) روایت شده‌اند.

مجموعه احادیث این کتاب یا گفته‌های خود امام رضا(ع) یا احادیثی‌انند که ایشان از اجداد بزرگوار خویش روایت کرده‌اند. کتاب از جنبه‌های گوناگون دارای اهمیت است و جایگاه ویژه‌ای در منابع روایی و مجموعه‌های حدیث شیعه دارد. از جنبه‌هایی که می‌توان به آن اشاره کرد، پرداختن کتاب به عصمت انبیاست و اگر روایات مربوط به عصمت انبیا از طریق این کتاب به دست ما نمی‌رسید، شاید گفته‌های ائمه اطهار(ع) در این زمینه در پرده ابهام می‌ماندند و پاسخ روشن خود حضرت رضا(ع) به شبهات مامون (198ـ 218 قمری) و فرق گوناگون درباره عصمت پیامبران بر ما شناخته نمی‌شدند.

عیون ‌اخبارالرضا(ع) به موضوعاتی مانند نص امامت حضرت رضا(ع)، صفات و نشانه‌های امام و مناظرات اجداد پاک او با مخالفان و مساله ولایت‌عهدی و اخلاق و معجزات ایشان نیز می‌پردازد.

به عقیده نویسنده، از لطف و محبت خداوند تبارک و تعالی به دور است که زمین خویش را خالی از حجت بگذارد و آن‌گاه از بندگان حساب بخواهد. حجج ‌الهی گاهی ظاهر و محل رفت و آمد و آموزش و یادگیری دین‌اند و گاهی غایب. واضح است که در هنگام ظهور حجج الهی و دسترسی آسان خلایق به ایشان، مسوولیت بندگان خدا نیز سنگین‌تر و امتحان الهی نیز برای ایشان سخت‌تر است و هنگام حضور در محضر الهی و سوال و جواب در مورد اعمال نیز عذری پذیرفته نیست، اما هنگام غیبت که وظیفه آموزش دین خدا بر عهده دانشمندان زمان خود است، چون دسترسی به امام میسر نیست، امتحان الهی نیز آسان‌تر و سوال و جواب در آستانه الهی نیز آسان‌تر خواهد بود، گرچه فتنه‌ها بیشتر و جولان شیطان رجیم نیز پردامنه‌تر خواهد بود و احتمال افتادن به خطا نیز بسیار بیشتر است.

اما حجت خدا بایستی چگونه شخصی باشد؟ در همه اوقات خداوند بهترین خلق خویش را به عنوان حجت انتخاب کرده است. شاید بهترین به معنی عاقل‌ترین، صبورترین و مسلط‌‌ترین افراد به نفس خویش منظور باشد. البته اگر عقل را به معنای «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» فرض کنیم، نه درایتی که با آن کار دنیا پرداخته و آخرت از کار انداخته می‌شود. خداوند در قرآن کریم، انبیا را به نام ذکر فرموده و از ایشان با صفاتی برتر از دیگران یاد کرده است.

درباره رسول برگزیده خدا، حضرت محمد(ص) به جز آیات الهی، روایاتی که از خَلق و خُلق آن جناب وارد شده، گویای برتری و بهتری او نسبت به سایر خلایق است. در همین کتاب شریف در باب اخلاق آن حضرت چنین آمده که «ایشان، همیشه خوش‌رو، ملایم و خوش برخورد بودند. هیچ‌گاه سخت‌گیر و خشن و بد زبان نبودند. هیچ امیدواری از نزد ایشان ناامید باز نمی‌گشت؛ یا حاجت او روا می‌کردند و یا با کلامی آرام او را راضی باز می‌گرداندند.»

شاید پس از خواندن آیات و روایاتی که درباره صفات حضرت آمده است، جایز باشد که بگوییم: اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا!

درباره ائمه(علیهم‌السلام) نیز در کتاب خدا، گرچه نه به تصریح نام، بلکه در پرده‌های زیبا، تشبیه و استعاره به فضل و برتری ایشان اشاره شده است. چنان که در آیه 35 سوره نور، خداوند عزوجل در توصیف خویش می‌فرماید. در تفسیر قمی و در ذیل این آیه شریفه، از امام صادق(ع) آمده است که مشکات حضرت فاطمه، مصباح امام حسن و زجاجه امام حسین(علیهم‌السلام) هستند و نور علی نور، امامی بعد از امام دیگر است.

فارغ از همه این گفتارها، می‌توان میزان برتری عقول حضرات ائمه معصومین(علیهم‌السلام) را از احادیثی که از ایشان بر جای مانده، تشخیص داد. نهج‌البلاغه حضرت امیر(ع) به حق، اوج و اعتلای فرهیختگی و عقل و درک والای آن جناب را چه در زمینه دین و چه در زمینه دنیا نشان می‌دهد و صحیفه سجادیه نشان از عظمت درک و روح حضرت سیدالساجدین(ع) و تبلور عقل عبادی آن جناب است.
 
در همین راستا، کتاب عیون اخبارالرضا(ع) تبلور تیزهوشی و ذکاوت حضرت علی‌بن موسی‌الرضا(ع) است. این ذکاوت فوق‌العاده را می‌توان در مجالس بحثی که میان حضرت و دیگران، هم علمای ادیان و مذاهب دیگر و هم جلساتی که با مامون ملعون و دیگران داشته، به وفور مشاهده کرد و با خواندن این کتاب و نیز همانند آن می‌توان فهمید که «الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خدا بهتر می‌داند که رسالت خویش را بایستی به کجا بسپارد(انعام، آیه 124).»

هنگامی که بحث میان حضرت و علمای دیگر ادیان مطرح است، چنان آنها را به گرداب می‌کشد که همگی اعتراف به جهل خویش کرده، زبان در کام می‌کشند. این نکته زمانی بیشتر قابل توجه است که بدانیم مامون وارث امپراطوری هارون ملعون است و با قدرت فوق‌العاده خویش، برترین علمای ادیان را احتمالا با هزینه‌های فراوان و پذیرایی‌های کامل در یک کنفرانس بزرگ جهانی گردآوری کرده بود، تا شاید بتواند حضرتش را شرمنده سازد و حاشا که خاک کجا و عالم پاک کجا؟ تراب کجا و رب‌الارباب کجا؟ «یریدون لیطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لوکره الکافرون.»

این کتاب شریف برای همه خواندنی است. پاسخ بسیاری از سوالات بی‌پاسخ در آن است و انصافا که در حق آن بی‌انصافی شده و حق این کتاب شریف، مانند حق صاحب حقیقی آن، امام رئوف حضرت علی‌بن موسی‌الرضا(ع) شناخته نشده است.

بر هر قسمت از کتاب که دست بگذاریم، عجیب و خواندنی است. شرح توحید حضرت، یگانه است و وصف رسول ‌اکرم(ص)، اثری جاودانه.
یکی از نکات جالب و حایز توجه در این کتاب، رویکردی است که حضرت در پاسخ به سوالاتی که در مورد تضاد بعضی از احادیث ایجاد شده، اتخاذ می‌کنند. در چند مورد حضرت احادیث امام صادق(ع) را چنان زیبا تاویل می‌برد که عقل در حیرت می‌ماند که امام صادق(ع) از این حدیث چه نکته قابل توجهی را اراده فرموده بود و دیگران از آن غافل بودند. این نگاه بایستی برای علمای حدیث بسیار آموزنده باشد. البته در این کتاب شریف، نکاتی نیز وجود دارند که برای علم امروز و تفکر امروزین ما قابل قبول نیست، ولی امامی دیگر بایستی تا این نکات را آن چنان که حضرت رضا(ع)، احادیث جدش امام صادق(ع) را تاویل می‌برد، تفسیر و توضیح بدهد.

مترجم محترم کتاب، مرحوم محمدصالح فرزند محمدباقر روغنی قزوینی از معاصران علامه مرحوم شیخ حر عاملی است که مرحوم شیخ در امل‌الامل شرح وی را چنین آورده است: «مولانا محمدصالح‌بن محمدباقر قزوینی، معروف به روغنی؛ ایشان عالم فاضل کامل و صاحب کتاب و رسایلی است از جمله: ترجمه عیون اخبارالرضا(کتاب حاضر)، ترجمه نهج‌البلاغه، ترجمه صحیفه سجادیه و مقامات، شرح فارسی دعای سمات. نیز رساله‌ای درباره خوردن آدم از درخت ممنوعه و نیز شرح بعضی از اشعار مثنوی».

در مستدرکات اعیان‌الشیعه، جلد سوم، صفحه 231 پس از ذکر مطلب مرحوم شیخ در امل‌الامل فهرستی کامل‌تر از آثار او به دست می‌دهد: الامامه، ترجمه توحید مفضل، ترجمه محاضرات الراغب، ترجمه عهدنامه مالک اشتر، ترجمه و شرح صحیفه سجادیه به فارسی، شرح صحیفه سجادیه به عربی (در این کتاب تصریح کرده که او از شاگردان مرحوم میرباقر داماد) بوده است. ترجمه و شرح نهج‌البلاغه که در سال 1321 به تحقیق میرزا علی عماد لشکر آشتیانی به چاپ رسیده و به اشتباه نام مولف آن محمدصالح برغانی ذکر می‌شود و یکی از بهترین شروح نهج‌البلاغه به فارسی است. شرح دعای سمات، مقامات، رساله فی ‌پاسخ مرد مرتد، منثور ادب الهی و دستورالعمل کارآگاهی، شرح فارسی گسترده‌ای بر وصیت‌نامه امیرالمومنین علی‌بن ابی‌طالب(ع) به فرزند بزرگوارش امام حسن(ع) و البته مرحوم آقا بزرگ در کتاب ماندگار خویش، «الذریعه» از رساله‌ای به نام محاکمه میان فقر و غنا نیز در جمله تالیفات ایشان نام برده است.

مرحوم محمدصالح روغنی قزوینی، متولد قزوین است و مراحل تحصیل ابتدایی را از علمای آن سامان فرا گرفت. سپس به اصفهان رفت و از محضر مرحوم میرداماد بهره برد. وی سپس به قزوین بازگشت و پس از چندی عزم دیار خراسان کرد و در سال 1075 هجری به حریم حضرت رضا(ع) مشرف شد و چنان چه در آخر بعضی از کتاب‌هایش ذکر کرده، با خدا عهد کرد که تا پایان عمر همان جا بماند و تا سال 1116 هجری که درگذشت، در همان دیار ماند و در همان‌جا نیز به خاک سپرده شد.

او از بزرگان علمای خراسان محسوب و مورد توجه عام و خاص بود. قطعه‌هایی نیز از اشعار سروده طبع ایشان را که به «فقیر» تخلص می‌جست، در بعضی از آثار وی می‌توان یافت. بیشتر اهتمام وی در ترجمه بوده است. ترجمه عیون اخبارالرضا(ع) را ایشان به عنوان برکات مشهد مقدس رضوی در سال 1075 قمری، یعنی در نخستین سال تشرف به ‌آستان امام رضا(ع) ترجمه کرده است.

ترجمه حاضر به علت نوع صفحه‌آرایی و این که ترجمه بایستی رو به روی متن قرار می‌گرفت، ویرایش و تلخیص شده و شروح مترجم حذف شده است.

چاپ نخست کتاب دو جلدی «عیون‌ اخبارالرضا(ع)» در شمارگان 2000 نسخه و قیمت دوره 160000 ریال راهی بازار نشر شد.

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...