کتاب «بهار که آمد و برف‌ها آب شدند ...» نوشته سیدمحمدرضا دربندی منتشر شد.

بهار که آمد و برف‌ها آب شدند... سید محمدرضا دربندی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب با عنوان فرعی «تامل در معنای زندگی» در ۱۱۲ صفحه و با قیمت ۲۳هزار تومان توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است.

در مقدمه کتاب «بهار که آمد و برف‌ها آب شدند ...» آمده است: همه ما گاهی با خودمان نجوا می‌کنیم و یا با دیگران درد دل می‌کنیم و در بین سخنان خود، ترجیع‌بند «ای کاش این کار را نکرده بودم» را تکرار می‌کنیم. معنای این سخن این است، اگر دوباره با چنین شرایطی مواجه شویم، آن کار را انجام نمی‌دهیم. بماند این‌که، معمولا در مواجهه با آن کار یا شبیه آن، دوباره همان اقدام را انجام ‌داده و باز دوباره، ای کاش... را می‌گوییم.

برای این‌که این اتفاقات تکرار نشود و ما همیشه درست تصمیم‌گیری کنیم، دو راه بیشتر وجود ندارد، یا این‌که عمر دوباره داشته و از ابتدا شروع کنیم و از این تجربه‌ها درس بگیریم و در هر مرحله، از تجربه عمر قبلی استفاده کنیم، که «شدنی» نیست. به قول سعدی: «مرد خردمند هنرپیشه را، عمر دو بایست در این روزگار/ تا به یکی تجربه اندوختن با دگری تجربه بردن به کار»

یا این‌که با مطالعه زندگی دیگران، از تجربه آن‌ها درس گرفته و خطای ایشان را تکرار نکنیم. با این هدف، خواندن زندگی افراد موفق و رمان‌های مفید، این نتیجه را در بر دارد. این کتاب تجربه نویسنده از یک دوره پریشان‌خاطری در دوره نوجوانی است که داستان راهیابی خود را نقل می‌کند که ما در خلال این خاطرات، با شخصیت منحصر به فرد استاد محمدتقی جعفری آشنا می‌شویم.

این کتاب دارای سه فصل مستقل است که فصل اول آن تحت عنوان «مرده بدم، زنده شدم» داستان آشنایی نویسنده با استاد محمدتقی جعفری است. فصل دوم «رواق تنهایی» نام دارد که حاصل مطالعات نویسنده در حوزه «هدف و فلسفه زندگی» است که مکمل فصل اول است، فصل سوم هم به نام «اسوه» با بیان خاطراتی از استاد، به تبیین ویژگی‌های یکی از افراد موفق می‌پردازد تا الگوی موثری برای استفاده نسل سوم و چهارم پس از انقلاب اسلامی ایران قرار گیرد.

دربندی در سال‌های اخیر دو کتاب منتشر کرده است؛ او در «زیر نگاه آسمان» روایتی احساسی از واقعه کربلا را از زبان حضرت زینب(س) به عنوان راوی اصلی، از غروب عاشورا تا طلوع صبح روز بعد از این پیشامد بیان می‌کند و کتاب دیگرش «زیر نگاه ماه» عاشقانه‌ای از زندگی حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) است که در روایتی داستان‌گونه و احساسی، به بیان حال و هوای این زوج آسمانی می‌پردازد.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...