پنجمین شماره دوهفته نامه گل آقا همراه با ویژه نامه "نادر ابراهیمی" منتشر شد.

شماره مخصوص نادر ابراهیمی که ضمیمه این شماره از گل آقاست شامل آثار و خاطراتی از هنرمندان، دوستان و نزدیکان نادر ابراهیمی از جمله منوچهر احترامی، نورالدین زرین کلک، جعفر ابراهیمی، رضی هیرمندی، اسماعیل امینی، محمدرفیع ضیایی، بهروز غریب پور، مصطفی رحماندوست، امیلیا ابراهیمی، گیتی صفرزاده، شکور لطفی، هادی بنایی، گیتی اسماعیلی و کاریکاتورهایی از امیرحسین داودی، آرش فرخی، لاله ضیایی و... است.

گل آقا همچنین در پنجمین شماره خود با توجه به حادثه تلخ ویرانی ساختمان سعادت آباد در روی جلد این شماره از دریچه طنز به این حادثه تلخ و دلایل وقوع آن پرداخته و ضمن همدردی با بازماندگان این حادثه ابراز امیدواری کرده است که قانون در مواردی که با جان انسانها سروکار دارد به درستی اجرا شود و به جای حل مسئله، صورت مسئله پاک نشود.

برخی از مطالب چاپ شده در تازه ترین شماره گل آقا عبارت اند از: گزیده ای از تیترها و مطالب مهم نشریات دنیا، طنزینه های نابهنگام در آثار سهراب سپهری، بایاتی لار، فرهنگ اصطلاحات سینمایی، بلوتوث های در حال اکران، فتوکاتور، پشت پرده گل آقا و...

به گزارش مهر، شماره پنجم دوهفته نامه گل آقا در 12 صفحه و با قیمت 400تومان به دکه های روزنامه فروشی آمده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...