احمد مسجدجامعی در آئین افتتاح کتابخانه و موزه نادر ابراهیمی گفت: ایران مورد نظر نادر ابراهیمی و موجود در آثار او با ایران اخوان‌ثالث فرق می‌کند؛ ایرانی که می‌گوید، نقطه‌چین نیست؛ بلکه ایرانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم.

به گزارش ایبنا، آئین افتتاح کتابخانه و موزه زنده‌یاد نادر ابراهیمی، نویسنده، شاعر و فیلمساز، شامگاه جمعه (۲۷ دی‌ماه) در خانه شعر و ادبیات، واقع در منطقه فرهنگی و گردشگری عباس‌آباد برگزار شد.
 
احمد مسجدجامعی، عضو شورای اسلامی شهر تهران در این مراسم،  سخنان خود را با اشاره به وجه مدیریتی نادر ابراهیمی و اینکه مجموعه خانواده‌اش را خوب مدیریت می‌کرد، شروع کرد و گفت:  در دیدارها و گفت‌وگوهایی که با نادر ابراهیمی داشتم، هیچ‌وقت حس نکردم او مرگ را جدی گرفته باشد. شخصیت ابراهیمی جامعیتی داشت که در کمتر کسی دیده می‌شود. او در حوزه‌های مختلف روزنامه‌نگاری، نویسندگی، شعر، داستان، ادبیات کودک و ترجمه فعالیت داشت و در همه این‌ حوزه‌ها هم تاثیرگذار بود.
 
عشق به ایران سمت‌و‌سوی سیاسی ابراهیمی را تعیین می‌کرد
مسجدجامعی ایران‌دوستی را وجه مشترک آثار ابراهیمی خواند و افزود: به‌نظر من ابراهیمی کار سیاسی ندارد و  این عشقش به ایران بود که سمت و سویش را تعیین می‌کرد. تفاوت او با دیگر شاعران هم همین بود؛ چون الان شاعرانی داریم که اشعار خوبی هم دارند، اما رویکرد سیاسی‌شان باعث رونق زبان شعری‌شان شده است.

وی ادامه داد: ادبیات نادر ابراهیمی خیلی به اوضاع جامعه نزدیک بود و از آن‌دست ادبیاتی نبود که نویسنده‌های خاص، برای بخش‌های خاص تولید می‌کنند؛ که این هم شاید مقداری برخاسته از تجربه شخصی ابراهیمی از زندگی بود و از ذات او می‌جوشید. در این مورد هم خیلی نمی‌توان ادا درآورد؛ چون نهایتا جوهره فرد خود را در اثر هنری نشان می‌دهد.
 
عضو شورای اسلامی شهر تهران در ادامه ضمن اشاره به تجربه‌های شغلی نادر ابراهیمی، چون کشاورزی، مکانیکی، کار در حجره، چاپخانه و روزنامه، کتاب «ابوالمشاغل» او را به‌گونه‌ای تجربه زیسته خود او خواند و عنوان کرد: او آمیخته با مردم این سرزمین بود. در ادبیات معاصر ما، کمتر نویسنده‌ یا شاعری پیدا می‌شود که چون ابراهیمی ابوالمشاغل بوده باشد و این تجربه‌ها را طی کرده باشد. ابراهیمی با مردم آمیخته بود و عشق به مردم، کارگر، کشاورز، کاسب و عشق به صنعت و طبیعت در درون او تبلور پیدا کرده بود.
 
ایران نادر ابراهیمی نقطه‌چین نیست
مسجدجامعی در ادامه ضمن اشاره به اینکه ایران مورد نظر نادر ابراهیمی و موجود در آثار او با ایران اخوان‌ثالث فرق می‌کند؛ بیان کرد: ایران ابرهیمی، همین ایران، همین مردم و همین سرزمین است. در روایت‌های خودش هم جغرافیا، آداب و رسوم و قوانین همین‌جا را می‌‍‌گوید. یعنی ایرانی که می‌گوید، نقطه‌چین نیست؛ بلکه ایرانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم، نفس می‌کشیم، به آن عشق می‌ورزیم و در کنار مردم آن هستیم و کیست که اگر چنین ایرانی مورد تهاجم قرار گیرد، دست روی دست بگذارد.
 
او ادامه داد: آن چیزی که در ذات آثار ابراهیمی هست و به لحاظ روحی، فهم و معنایی او را متفاوت می‌کند، همین نگاه به ایران است. درد وطنی که ابراهیمی می‌گوید، درد همه است.  همیشه هم در طول تاریخ کسانی بوده‌اند که دغدغه این سرزمین را داشته‌اند و از دریچه دغدغه این سرزمین، وارد مسائل دیگر شده‌اند. اتفاقا زبان این جور افراد به نوعی با شعر و پهلوانی آمیخته است. یعنی به‌نوعی این سرزمین را پهلوانان نسل‌به‌نسل و اصل‌به‌اصل حفظ کرده‌اند و امروز به ما داده‌اند.

مسجدجامعی افزود: امروز می‌بینیم شخصی مثل قاسم سلیمانی می‌گوید روی سنگ قبر من بنویسید سرباز و نه هیچ نام و القاب دیگری که این سال‌ها برای رزمندگان هست. این در خواست، من را یاد سرباز هخامنشی با آن چشم‌های نجیب، صورت آراسته و نظم ویژه‌‌اش می‌اندازد. بنابراین کلمه سرباز نسبت به کلمات مشابهی که ما به کار گرفته‌ایم، بسیار معنادارتر است. یعنی به نظر می‌رسد ایشان هم همان فضا را داشته است.
 
مسجدجامعی در ادامه گفت: اتفاقا این‌ها زبانی بین شعر و نثر دارند؛ چون عشقی در ذات آن‌ها است که آن عشق در شعر تجلی پیدا می‌کند  و بارور می‌شود. من در شعر ابراهیمی همین را دیدم.
 
مستند نادر ابراهیمی ساخته می‌شود
عضو شورای اسلامی شهر تهران ضمن بیان اینکه نادر ابراهیمی بنیا‌گذار کارها و جریان‌های زیادی بوده و پایه‌های اولین کانون ایرانشناسی را در سال‌های پیش از انقلاب بنا گذاشته است، عنوان کرد: صحبت‌هایی شده که با همکاری بنیاد سینمایی فاربی مستندی درباره نادر ابراهیمی ساخته شود که همکاری همسر، فرزندان و نوه‌های ایشان را می‌طلبد.

فرزانه تهرانی مقدم احمد مسجد جامعی کتابخانه و موزه نادر ابراهیمی

فرزانه تهرانی‌مقدم، همسر زنده‌یاد نادر ابراهیمی نیز در این آئین افتتاحیه گفت: ممنون که امروز به‌خاطر نادر ابراهیمی اینجا حضور پیدا کردید. این برنامه دوبار به‌دلیل شهادت سردار قاسم سلیمانی و یک‌بار هم به دلیل سانحه دلخراش هواپیما لغو شد و امروز و با حضور شما برگزار شد. خوشحالم که این اتفاق مهم فرهنگی پس از ۱۵ سال واقعیت پیدا کرد؛ اما متاسفم که زمانی این مهم محقق شد که تمام سرزمین من به دلایلی چون سانحه تلخ هواپیما، حادثه کرمان و سیل ویرانگر سیستان و بلوچستان عزادارند.
 
وی افزود: ما امیدمان را از دست نمی‌دهیم و امیدواریم که شرایط خوبی دوباره در جامعه حکم‌فرما شود. من در این ۱۵ سال برای افتتاح کتابخانه نادر ابراهیمی مسیر طولانی و پرپیچ و خمی را طی کردم و به هر سازمان و نهادی که سر می‌زدم، جز این جمله که مردم به هنرمندان مدیون هستند و سکوت و تعلیق و تلفن‌های بی‌جواب چیزی نصیبم نمی‌شد.
 
تهرانی‌مقدم بیان کرد: ۳سال پیش در یکی از مصاحبه‌هایی که با خبرنگاری در نمایشگاه کتاب تهران انجام دادم، از ۱۵ سال مشکلاتم صحبت کردم و این خبر را اعلام کردم که اگر کتابخانه نادر ابراهیمی تاسیس نشود، تمامی کتاب‌هایش را آتش می‌زنم و بعد از این اتفاق من با حجم بسیاری از درخواست‌های کمک نهادهای دولتی، خصوصی و کتاب‌دوستان مواجه شدم؛ اما قرعه این کار به‌نام خانه شعر و ادبیات ثبت شد چراکه کارهای این چنینی با حمایت دل و قانون محبت انجام می‌شود.
 
همسر زنده‌یاد نادر ابراهیمی با بیان اینکه این کتابخانه از نظر استانداردسازی ضعف‌های بسیاری دارد، بیان کرد: این ضعف‌ها باید با تدابیر خانه شعر و ادبیات برطرف شود؛ یکی از این کمبودها، کتابدار مطلع و آگاه است که بتواند مراجعان و محققان را راهنمایی کند.
 
تهرانی‌مقدم ادامه داد: تمامی کتاب‌های کتابخانه، انتخاب نادر ابراهیمی نبود؛ بلکه برخی از این کتاب‌ها توسط دوستان، آشنایان و هنرمندان به نادر ابراهیمی هدیه داده‌شده بود که همگی در کتابخانه‌ها موجود است.
 
وی با اشاره به اینکه در جمع‌آوری کتاب‌ها و انتقال آن‌ها، لحظات خوش و ناخوشی با نادر ابراهیمی تجربه کردم، اظهار کرد: خاطراتی که در کتاب‌ها جاخوش کرده‌بود، دوباره آشکار و نمایان شد و نادر، بخشی از بهترین و شیرین‌ترین خاطراتش را به هم‌میهنان عزیز و شریف خود تقدیم می‌کند.
 
تهرانی‌مقدم در پایان سخنانش گفت: نادر ابراهیمی مردم را خیلی دوست دارد و همیشه در شعرهایش می‌گفت: «من اگر وطنم را عاشقم، خاک‌پرستی نیست/ دوست‌داشتن قدم‌گاه مردمی است که سخت دوستشان دارم.»

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...