رمان ایرانی «قطعات گمشده» نوشته هادی معیری‌نژاد توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر و راهی بازار نشر شد.

قطعات گمشده هادی معیری‌نژاد

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین «ادبیات ژانری» است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

این‌کتاب پس از «هیتلر را من کشتم»، «ویلای مروارید» و «ساعت باران»، چهارمین اثر داستانی معیری‌نژاد است. ۳ کتاب پیشین این‌نویسنده هم در گروه ژانر معمایی جا دارند.

داستان «قطعات گمشده» درباره مردی به‌نام ماهان است که در مقطع دکترای رشته مطالعات اسکاندیناوی در دانشگاه اوپسالای سوئد تحصیل می‌کند و در خلال پژوهش‌هایش درباره اسطوره‌های موازی بین اسکاندیناوی و ایران پیش از اسلام، با پیرمردی عجیب و دخترش آشنا می‌شود. ماهان پس از مدتی متوجه می‌شود پیرمرد و دخترش نقش مرموزی در گذشته خودش و ایران داشته‌اند.

در ادامه داستان، پیرمرد با دانسته‌هایش درباره تمدن‌های باستانی و نظریه عجیبی که به‌نام «بازی آسمانی» دارد، تاثیر زیادی روی زندگی و تحقیقات ماهان می‌گذارد. در نتیجه این‌باور در ماهان شکل می‌گیرد که با تفکر در گذشته می‌توان آینده را تغییر داد. «قطعات گمشده‌» داستان تکه‌های از گذشته است که ناگهان پازل زندگی روزمره آدم‌ها را تکمیل می‌کنند و باعث شکل‌گرفتن تصویری می‌شوند که انسان فکرش را هم نمی‌کند.

این‌کتاب با ۱۸۴ صفحه و قیمت ۲۷ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ..............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...