به گزارش تسنیم، «زبان و شاعری» با ترجمه پیمان چهرازی به تازگی از سوی انتشارات آگه به چاپ رسیده است. این اثر تلاش دارد تا با در کنار هم قرار دادن چهار مقاله از چهار شاعر و اندیشمند، به برخی از جزئیات و ابهامات در تعریف شعر بپردازد.

زبان و شاعری پیمان چهرازی

«شالوده شعر» اولین مقاله‌ای است که در این اثر ارائه شده. ادگار آلن پو در این مقاله به شعر و ظرفیت‌های آن می‌پردازد. به گفته مترجم، شاید بتوان این مقاله را سر راست‌ترین بحث درباره شعر را در پیش می‌گیرد. پو در این مقاله به نوعی نبوغ در شاعر راستین قائل است. به اعتقاد او، شاعر پاره‌ای یا سهمی از زیبایی اصیل آسمانی را، در دل تجربه الهام و تخیل، در شعر به قالب کلام درمی‌آورد.

«بحران شعر» عنوان دومین مقاله این اثر است که به قلم استفان مالارمه نوشته شده. مالارمه رویکردهای متفاوت به کلام و شعر را دنبال می‌کند تا ایده‌ای در باب بحران ادواری شعر ارائه دهد. او در جست‌وجوی راه رهایی شعر، ضرورت رابطه شعر و موسیقی مدرن را به میان می‌کشد. مالارمه در میانه بحرانی که شعر فرانسوی بعد از هوگو را درگیر خود کرده، ایده پیوند درونی و تنگاتنگ شعر و موسیقی را، در شکل بی‌واسطه و فردی آن، مطرح می‌کند. به زعم مالارمه، رسیده به این شکل یگانه با بازگشت به فرم‌های ابتدایی میسر می‌شود. مالارمه معتقد است در بحران ایجاد شده پس از شعر منظوم هوگو، شعر انفجاری را تجربه کرده که امکان تعالی و ابتذال به یکسان در آن نهفته است. ...

«دانته ... برونو. ویکو... جویس» نیز عنوان سومین مقاله است که ساموئل بکت در آن برای تحلیل ساختار مدرن و نامتعارف رمان «شب‌زنده‌داری فینگن‌ها» به خاستگاه‌های زبان و شعر رجوع می‌کند.

«فلانور» نوشته والتر بنیامین آخرین مقاله‌ای است که در این اثر ارائه شده است. به گفته مترجم در مقدمه، هم‌جواری این چهار متن این امکان را فراهم می‌کند که برخی از جزئیات و ابهامات آنها، در قالب نوعی تلاقی یا هم‌پوشانی، در پرتو یکدیگر وضوح یابند؛‌ شعر راستین از پیوند عناصر متعددی شکل می‌گیرد و سویه‌های متفاوتی را دربرمی‌گیرد که تعریف یکپارچه و جامع آن را ناممکن می‌کند و تعاریف متعدد و متفاوت صورت گرفته(از جمله تعریف ماتریالیستی و جامع ایگلتون در چگونه شعر بخوانیم) هم هریک جای تردیدها و ایراداتی را باز می‌گذارد. شعر بی‌گمان باید تنها به نیت شعر سروده شود، یعنی در درجه اول جداً بخواهد که شعر باشد و نه چیز دیگری، و تلاش کند تا از رسانه‌های کلامی و نوشتاری دیگر فاصله‌ای قطعی بگیرد.

نشر آگه کتاب حاضر را در 550 نسخه و در 128 صفحه برای علاقه‌مندان به ادبیات عرضه کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...