چگونه سر آمد به نیك اختری | اعتماد

چند ماهی است كه با گروهی از دوستان همدل، ترس‌ها و تردیدهای خودمان را كنار گذاشته‌ایم و افتان و خیزان می‌كوشیم كه شاهنامه عظیم فردوسی را بخوانیم. هر دو هفته یا ده روز در خانه دوستی گرد هم می‌آییم، ابیاتی از پیش مشخص‌شده را دورخوانی می‌كنیم. البته ابتدا آن بخش را از روی كتاب ارزشمند استاد زنده‌یاد محمد دبیرسیاقی با عنوان «شاهنامه به نثر» می‌خوانیم تا خط كلی داستان دست‌مان باشد. گاهی بعد از خواندن حدود 600-500 بیت، یا در حین آن، بحث‌هایی هم در می‌گیرد. در انتها هم یكی، دو نفر به تناسب آن ابیات مطالبی را آماده و راجع به آن بحث می‌كنند. قطعا خواندن متن بزرگی چون شاهنامه، نیازمند درك محضر اساتید فن است و این جسارت و گستاخی ما ناشی از ناآگاهی و شناخت اندك است، اما در این روزگار بلبشو كه همه هزار و یك گرفتاری دارند، همین مقدار را هم باید غنیمت شمرد. اما مهم‌تر این است كه اصولا چرا شاهنامه می‌خوانیم؟

لابد هر كدام ما برای این پرسش پاسخ‌هایی حاضر و آماده در چنته داریم، مثل اینكه شاهنامه بزرگ‌ترین اثر ملی ما در حوزه ادبیات و شعر است، كتاب شعری بزرگ كه مهم‌ترین دستاورد فرهنگ ایرانی در طول هزاران سال است؛ شاهنامه حماسه ملی ایرانی و قوام‌بخش هویت ایرانی ما در رهگذار پر فراز و نشیب تاریخ است؛ شاهنامه كتابی خواندنی با داستان‌هایی شگفت‌انگیز و زیبا و جذاب و پركشش است؛ شاهنامه روایت تاریخ پر عظمت ما است؛ شاهنامه راوی اسطوره‌ها و افسانه‌های ما فارسی‌زبانان است؛ شاهنامه قصه پر آب چشم ناكامی‌ها و نامرادی‌های ما است؛ شاهنامه داستان پر سوز و گداز پدری است كه پسرش را می‌كشد، برادرانی كه برادر را می‌كشند، برادری كه بزرگ‌ترین پهلوان ایران‌زمین را می‌كشد، شاهی است كه فرزندش را رهسپار مرگ می‌كند؛ شاهنامه قصه كوشش فراوان و در نهایت ناكام مردان و زنانی است كه می‌كوشند بر سرنوشت و مرگ فائق آیند و لاجرم پیش پای آن به خاك می‌افتند؛ شاهنامه داستان عشق‌های پرشور و عاشقانه‌های پر سوز و گداز است؛ شاهنامه نماینده تام و تمام فضایل و نیكویی‌های فرهنگ ایرانی و در عین حال در زیرلایه‌های آن، بازتابنده همه فقدان و خلاءهای این فرهنگ در این گوشه از جهان نیز هست.

ما در آینه هر یك از شخصیت‌های شاهنامه، خودمان را باز می‌یابیم، در مقام پدری كه دیوانه‌وار پسرش را دوست دارد، پسری كه در پی یافتن پدر عزم سفر می‌كند؛ مادری كه جگرگوشه‌اش را پرپر می‌بیند؛ دختر جوان سركشی كه از بیان مهر خردسوزش به جوانی بیگانه ابایی ندارد؛ پهلوان جوان و مغرور و متعصبی كه خود را حقیقت محض می‌پندارد؛ شاهی خودسر و خودكامه و خیره‌سر كه اسیر آز و زیاده‌خواهی می‌شود؛ آهنگری عام كه از ستم ارباب قدرت و جوان‌كشی او عاصی شده و علم قیام بر می‌افرازد و ...این‌طور هم می‌توان گفت كه خواندن شاهنامه حال ما را خوب می‌كند، در این وانفسای روزگار و بیهودگی و بطالت ناتمام، لحظاتی با شاهنامه سر كردن و در كاخ شكوهمند حكیم فردوسی به سر بردن، غنیمتی ارزشمند است. هر دو هفته یا ده روز، ساعت یا چند ساعتی هم اگر از روزمرّگی و هر روزگی كنده شویم، باز جای شكرش باقی است.

اما در كنار همه اینها، شخصا شاهنامه را می‌خوانم برای فهم امروز و اكنون خودم. اینكه چیستم و كیستم. اگر تاریخ نه صرف روایت قصه‌هایی راست و دروغ، بلكه واقعیت‌ها و ناواقعیت‌هایی وجودی است كه هویت ناپایدار و ناموجود من را بر می‌سازد، آن‌گاه سر و كله زدن با آن، بیش از هر چیز تلاشی است برای شناخت و فهم این هستی گذرا و به عبارت دقیق‌تر ناهستی لغزان میان لحظه گذشته و لحظه آینده. از این منظر، مطالعه شاهنامه فردوسی به عنوان متنی كه بیش از هزار سال است در تاریخ و فرهنگ این سرزمین خوانده می‌شود و خود حكایت‌گر چندین هزار سال تاریخ پیش از خودش هست، ضروری و اساسی است. دست‌كم برای پاسخ به این پرسشی كه خود فردوسی در دیباچه كتابش به آن اشاره می‌كند: «كه گیتی به آغاز چون داشتند/ كه ایدون به ما خوار بگذاشتند».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...