«درخت ابریشم بی‌حاصل» شامل 15 یادداشت از محمدرضا بایرامی است که هر کدام موضوعی خاص را در برهه‌ای از زندگی وی تعریف می‌کند. این کتاب به تازگی منتشر شده است.

درخت ابریشم بی‌حاصل محمدرضا بایرامی

به گزارش فارس، حواشی پیرامون زندگی نویسندگان و اصحاب قلم و تنوع نگاه آنها به بسیاری از موضوعات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی به دریچه زمانی که به قلم او و یا به زبان او جاری می‌شود، همواره از مهمترین متونی بوده است که درباره جهان و جغرافیای زیستی و ذهنی او وجود داشته است و مخاطبان بسیاری سعی می‌کنند با تمسک به آن در دنیای ناشناخته مانده خالق برخی از مهمترین آثار ادبی زمانه‌شان نفوذ کرده و زندگی را از دریچه زیسته او نگاه کنند.

در ایران شاید مهم‌ترین این متون را بتوان «سنگی بر گوری» مرحوم جلال ‌آل‌احمد برشمرد و البته برخی از زندگی‌نامه‌های خودنوشت و دیگر نوشت از اهالی قلم که کم و بیش برای خودشان مخاطبانی داشته است.

محمدرضا بایرامی از نویسندگان شناخته شده و صاحب سبک ادبیات داستانی ایران پس از انقلاب اسلامی نیز با نگارش کتاب «درخت ابریشم بی‌حاصل» به جرگه این دست از نویسندگان پیوسته است.

این کتاب شامل ۱۵ یادداشت از بایرامی است که هر کدام موضوعی خاص را در برهه‌ای از زندگی وی تعریف می‌کند. او سعی کرده است در این یادداشت‌ها که راوی اتفاقاتی در بخشی از سالشمار زندگی اوست به تدریج سیر تحول و تطور در نظام فکری و نیز آنچه بر او و آثارش رفته و نیز نوع نگاه به اهالی قلم در گذر زمان و در سیستم‌های مختلف سیاسی و فرهنگی در ایران را به نمایش بکشد.

او در کتابش از خاطرات دوران کودکی خود شروع کرده و در ادامه به ماجرای اولین جایزه بین‌المللی کسب شده برای خود می‌پردازند و پس از آن نیز ماجرایی از برخی از مهمترین شخصیت‌ها و رویدادهای زندگی خود را بازگو می‌کند.

بایرامی در جمله کوتاهی در ابتدای این کتاب به مخاطب این اثر نوید داده است که این یادداشت‌های به ظاهر کم ارتباط با یکدیگر در مجموع یک منظومه فکری برای مخاطب وی می‌سازد که او به عنوان یک نویسنده در آن تصویر شده است.

بایرامی بسیار چیره‌دست و منتقد و گاه با استفاده از طنزی تلخ سوژه‌های هر یک از این یادداشت‌ها را مورد پرداخت قرار داده است و از همین رهگذر این کتاب را می‌توان یادآوری آثاری از وی دانست که در آن تبحر خود را در تک نگاری به نمایش کشیده است.

بایرامی پس از انتشار رمان «لم یزرع» که برای وی جایزه ادبی جلال ‌آل‌احمد را رقم زد و نیز رمان «سایه ملخ» که هر دو داستانی با موضوع جنگ را روایت می‌کنند و نیز بازنشر آثار تک نگاری و خاطره گون خود از روزهای ابتدایی و انتهای جنگ، کتاب تازه‌اش را نیز در ژانر یادداشت از سوی کتاب نیستان منتشر کرده است.

کتاب نیستان «درخت ابریشم بی‌حاصل » را در ۲۷۲ صفحه و با قیمت ۵۷۰۰۰ تومان منتشر کرده است. 

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...