زینب رازدشت تازکند | مهر


انجمن ادبی خورشید در سی‌ودومین نشست خود به نقد و بررسی رمان «سمفونی مردگان» از عباس معروفی پرداخت. در این نشست، مریم مطهری‌راد، سمیه عالمی، فاطمه نفری، سیده فاطمه موسوی، مرضیه نفری، سیده عذرا موسوی و معصومه امیرزاده حضور داشته و به ارائه نظرات خود درباره این اثر پرداختند.

سمفونی مردگان عباس معروفی

«سمفونی مردگان» نخستین بار سال ۱۳۶۸ منتشر شد. داستان این اثر در اردبیل دهه ۱۳۵۰ شمسی در جریان است. اورهان اورخانی می‌خواهد برادر خود را در زمستانی سرد پیدا کند و بکشد. در این جست‌وجوی یک روزه، گذشته خانواده اورخانی روایت می‌شود. به نظر می‌رسد این اثر برداشتی آزاد و معاصر از ماجرای هابیل و قابیل است. «سمفونی مردگان» که با استقبال فراوان اهل ادب روبه‌رو شده‌است، در سال ۲۰۰۱ توانست برنده جایزه از بنیاد انتتشارات ادبی- فلسفی سورکامپ شود.

وابستگی به اجتماع و بالا و پایین شدن شرایطش
در ابتدای این‌نشست سمیه عالمی با تبیین زمینه‌های تکوین رمان «سمفونی مردگان» گفت: باید بپذیریم رمان قالب ادبی جامعه سرمایه‌داری است و با تجدد و سیاست از یک‌سو و فردگرایی از سوی دیگر، رابطه ناگسستنی دارد. شخصیت رمان در واقع فردی عادی در زمانه خویش است. او و داستانش داده‌های شاخصی برای ارزیابی روابط و نگرش‌های اجتماعی غالب در زمان و مکان داستان هستند. منظری هم مقابل این نگاه وجود دارد که رمان‌ها را متن ادبی یا «زیباشناختی» می‌داند، نه متن بازنماینده انسان و اجتماعش.

وی ادامه داد: گلدمن در فرضیه ساختارگرایی تکوینی، رفتار هر انسانی را کوششی می‌داند که پاسخی معنادار به وضعیتی معین در اوست. او متن ادبی را هم به منزله ابزاری می‌داند برای برون‌داد و بررسی جامعه نویسنده. در واقع نویسنده یا آنچه را آرزو می‌کند در جهان راستین ببیند در داستانش خلق می‌کند یا وضعیتی که در آن است. با این روال اثر نویسنده به اجتماع و بالا و پایین شدن شرایطش وابسته است.

عالمی گفت: نویسنده با تخیل در اثرش بازتاب تحولات سیاسی و اجتماعی را ارائه می‌کند و گزارشگر وقایع و تغییرات اجتماعی است تا با این بازنمایی به جامعه و سرپرستانش دردهای آن جامعه را یادآوری کند. اگرچه داستان مجال پرداخت همه‌جانبه در آن موضوع نیست، اما بخش مهمی از آن است. آنچه مسلم بوده این است که نویسنده به واسطه دریافت‌ها و احساسات فردی، تصویری از آن امر تاریخی یا اجتماعی ارائه کرده‌است؛ پس عباس معروفی در چنین داستان تلخ و گزنده‌ای در پی بازنمایی شرایطی است.

در ادامه مرضیه نفری نیز با تأکید بر تحلیل سمیه عالمی، سمفونی مردگان را داستان یک خانواده به نمایندگی از یک کشور در سال‌های التهاب جنگ جهانی دوم دانست و گفت: سیر متلاشی شدن خانواده ایرانی، از هم‌پاشیدگی زندگی اجتماعی و زوال روشن‌فکران در این اثر به تصویر کشیده شده‌است. اما قابل توجه است که علی‌رغم شخصیت‌پردازی دقیق ما هم‌چنان با پرسش‌هایی درباره آیدین مواجه هستیم. آیدین، جوانی که قرار بود نماینده روشن‌فکری و حرکت جامعه باشد، روزهای سخت را پشت سر می‌گذارد و با همه فشارهایی که پدر و اورهان به او می‌آورند، مسیر را تغییر نمی‌دهد. وقتی که خانه میرزائیان است چنین می‌گوید: «هر قدر که آن‌ها مخالفت کنند، من بیش‌تر تلاش می‌کنم». به‌ویژه وقتی این بیت را می‌خواند، خواننده امیدوار می‌شود که این جوان متفکر راهی خواهد ساخت: «خون گدایی هم‌چو من رسمی ز حلاج است و بس / زنجیر عشق سلسله ماند به پا تا پای دار».

وی افزود: در جایی از داستان آیدا می‌گوید، «داداشی می‌خواهی بیایی آبادان پیش ما بمانی؟» آیدین جواب می‌دهد، «نه آیدا دارم می‌روم. پیش از اینکه از دست بروم باید از این شهر بروم». آیدین می‌دانسته که ماندنش مساوی است با نابودی. ما منتظریم آیدین از این شهر که بوی مرگ می‌دهد برود؛ زیرا نمی‌خواهد به کسی متکی باشد. اما او به جای استقلال، بااینکه کینه اورهان را حس می‌کند، فقط به بهانه انجام وصیت پدر، در مغازه می‌ماند. امیدها و آرزوها به باد می‌رود و در آخر به دست برادر به جنون کشیده می‌شود و مرگش رقم می‌خورد. خواننده دلیل این چرخش عقیده را نمی‌فهمد و نمی‌تواند این وابستگی و رها نشدن را از آیدین بپذیرد.

نفری گفت: گاهی برای آیدین دل می‌سوزانیم؛ چون هنرمند است و به قول سعدی «هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده. و گر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است. هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی‌هنر لقمه چیند و سختی بیند». اما در آن زمانه هنرمند در صدر ننشسته است. جامعه‌ای که قدر هنرمند را نداند، محکوم به تباهی است. در این دوره ایازها -وسوسه‌گری که نماد شیطان است- قدرت می‌گیرند و محترم شمرده می‌شوند؛ افرادی که به حکومت وابسته‌اند و با زور و تحقیر دیگران کارشان را پیش می‌برند. در سمفونی مردگان، ایازِ پاسبان، پدر را تشویق می‌کند که با کمک اورهان کتاب‌ها را بسوزاند. بعدها با قاطعیت برای اورهان نیز نسخه می‌پیچد. یوسف با توصیه او کشته می‌شود و سرانجام اورهان زنش را هم طلاق می‌دهد تا در وهم و تنهایی به کشتن آیدین هم فکر کند.

دو زمان روایی
در ادامه سیده فاطمه موسوی نیز به زمینه‌های پیدایش اثر توجه کرد و گفت: «داستان دارای دو زمان روایی است؛ روایت یک شبانه‌روز از زمان حال داستان و پایان زندگی اورهان و چهل‌ودو سال زندگی اعضای خانواده. داستان در نقطه آغاز، پایان می‌یابد.

وی ادامه داد: اتکای داستان بر شهریور ۱۳۲۰ و جنگ جهانی دوم، تحولات پس از آن و گونه جدیدی از استثمار کشور است. نمونه بارز استثمار، شرکت سم‌سازی آمریکایی بایکوت و ماجرای مرگ لرد انگلیسی است؛ گرچه پیش از آن جناب لرد به پدر گفته باشد، «نبض شما هم دست ماست… به این صد سال فکر نکنید، به نفع شماست که زیر نظر ما باشید».

موسوی گفت: پس از شهریور ۱۳۲۰ نه تنها زمینه فعالیت شرکت «سم‌سازی و سم‌پاشی» فراهم گشته و کم کم بر همه صنایع و شئون زندگی انسان ایرانی دست‌اندازی شده و «بعد از جنگ ادامه زندگی فقط با سم‌پاشی میسر است»، بلکه زمینه تهاجم به فرهنگ ایرانی نیز فراهم شده و بالا می‌گیرد.

وی افزود: هرچند که معروفی هم به نحوه اداره کشور در آن زمان معترض است، هم به سیاست‌های انگلیسی که نبض اقتصاد ما در دستان اوست و به جای بخاری در اردبیلِ سردسیر، پنکه ساخته ساخته و قابل احترام نیست، هم به انسان ایرانیِ تغییرِ ماهیت داده مصرف‌گرا که حتی دیگر خونی در رگ‌هایش نیست و فقط می‌خورد و پس می‌دهد و حتی لرد انگلیسی هم دیگر او را از دایره انسانیت خط می‌زند و برای خانواده شش نفره او پنج عدد نان می‌فرستد، هم به شرکت «سم‌سازی» آمریکایی که زیروبم اقتصاد کشور را در دستانش می‌گیرد و هم «درجه حرارت بدن که به ۴۲ برسد، آدمی می‌میرد» و البته که این زندگی خانوادگی در طی ۴۲ سال از هم پاشیده می‌شود.

اثری در حیطه روان‌شناسی اجتماعی
سخنران بعدی مریم مطهری‌راد بود که از عباس معروفی به عنوان نویسنده‌ای صاحب فرم که روی محتوایی محدود، اما عمیق سوار است نام برد.

وی «سمفونی مردگان» را از حیطه روان‌شناسی اجتماعی قابل بررسی معرفی کرد و گفت: نسبت جامعه با تحولاتی که خواسته‌ناخواسته در آن اتفاق می‌افتد، مسأله‌ای قابل توجه در این داستان است؛ جامعه‌ای که به جهت حوادث متعدد، زنگ خطرش بلند شده و نیاز به تحول دارد و از جهتی مردم در این اجتماعی که افسار، گسیخته است هنوز به بلوغ فکری و تحولی نرسیده‌اند.

مطهری‌راد ادامه داد: در این جامعه، روشن‌فکران نه‌تنها پذیرفته نیستند؛ بلکه مغضوبند و باید بساط اندیشه را جمع کنند. خانواده اورخانی در این داستان نمادی از جامعه بزرگ ایران آن روز است که کشور با همه مشکلات داخلی از شمال و جنوب در اشغال و زیر فشار بود. در همین جامعه که روشن‌فکر کارش را می‌کرد، زورِ خالی از تعقل و منفعت‌طلبی بر هر چیز پیشی گرفته و همه‌چیز رو به نابودی است، مثل شورابی که قرار است شوره‌زار بشود.

سمیه عالمی در ادامه تحلیل تاریخی اثر گفت: در سال‌های آغازین حکومت پهلوی با توجه به شرایط ایران پس از جنگ جهانی اول و تأکید بر ملی‌گرایی و تقویت نیروی نظامی کشور، توجه بیش‌تری به رمان‌های تاریخی شد. با گذشت زمان، نارسایی‌ها و مشکلات ناشی از اقدامات تقلیدی رضاشاه بیش‌تر آشکار شد؛ بنابراین رمان تاریخی رو به افول رفت و توجه به آزادی و انتقاد از حکومت و طبقات بهره‌کش، وجه شاخص ادبیات و موجب رشد رمان‌های اجتماعی این دوره شد.

وی ادامه داد: کم‌کم نوعی حس بی‌اعتمادی و تقدیرگرایی در رمان‌های اجتماعی نمود پیدا کرد. بسیاری از داستان‌های اجتماعی و انتقادی دوره رضاشاه تصویرگر افت‌وخیز جوامعی بودند که به‌دنبال سال‌های آشفته و بحرانی بعد از مشروطیت، گام در راه دگرگونی و تجدد گذاشتند، اما ناکام ماندند. قاعدتاً نویسندگان که عموماً از طبقۀ متوسط بودند، پس از این اتفاقات خیز برداشتند تا از شرایط موجود بنویسند.

سمفونی مردگان

عالمی گفت: زنان و آسیب‌پذیری آنان در جامعه‌ای که بی‌دفاع در آن رها شده بودند و نیز تردید و بدبینی نسبت به تغییرات ایجاد شده، در صدر توجه داستان‌نویسان قرار گرفت.

مادر نماد زن مظلوم ایرانی
فاطمه نفری
ضمن تأیید آسیب‌پذیری زنان در چنین شرایطی در شرح موقعیت مادر و آیدا به عنوان نماد گفت: در این اثر مادر و به‌ویژه آیدا نماد زن مظلوم ایرانی است که همواره نادیده گرفته شده و به خفا رانده شده. نه استعدادهایش دیده شده و نه صدایش شنیده شده‌است. نه عشقش پذیرفته شده و نه کسی خونش را به خاطر حق و حقوق او کثیف می‌کند؛ زیرا این زن در زندگی کاری جز رسیدگی به مردان ندارد و اگر هم‌چون مادر، دهان به گلایه بگشاید، بعد از بیست‌وپنج سال هواداری شوهر نزد فرزندان و کتمان اشتباهات مرد، از شوهرش تودهنی خواهد خورد و بعد هم پناهگاهی جز قبرستان نخواهد داشت. یا باید بماند و هم‌چون مادر دق کند، یا طرد شود و برود و هم‌چون آیدا در سایه سیاه آن گذشته تباه، دست به خودسوزی بزند.

اشاره به داستان هابیل و قابیل
در ادامه عذرا موسوی از منظری متفاوت به اثر پرداخت و گفت: نویسنده نخست با ذکر آیه ۲۶ سوره مائده که شرح داستان هابیل و قابیل است، مستقیماً به مضمون اثر اشاره کرده‌است. سپس بخشی از بار شخصیت‌پردازی افراد داستان را به دوش نام شخصیت‌ها گذاشته و با انتخاب نام «اورهان» به معنی امپراتور، حاکم و «آیدین» به معنی زلال، شفاف و روشن، اسطوره «برادرکشی» را پررنگ‌تر کرده است.

وی افزود: بخشی از روایت تاریخی هابیل و قابیل -آنجا که قابیل با کوفتن سنگی بر سر هابیل او را می‌کشد- در نسبت اورهان با یوسف ترسیم می‌شود و اصلاً لقب «برادرکش» از زمانی که دست اورهان به خون یوسف آلوده می‌شود، بر سر زبان‌ها می‌افتد و جورچین برادرکشی اورهان تکمیل می‌شود.

موسوی گفت: در کنار اسطوره برادرکشی، نویسنده از اسطورۀ «پسرکشی» نیز بهره برده است. پدر، «جابر» اورخانی، فردی مستبد، مغرور، جاهل و دهن‌بین است که حظ می‌کند غرور پسرش را بشکند. سرانجام جنگی که بین پدر و اورهان بر سر آیدین درمی‌گیرد، او را به نابودی می‌کشاند. یکی (پدر) خواستار نگه داشتن و جای‌گزین کردن آیدین است و دیگری (اورهان) خواهان طرد کردن و دور کردن آیدین، و هر یک به نحوی به او زخم می‌زنند.

وب ادامه داد: با اینکه هدف این دو در تقابل باهم است، ولی یک راهبرد را تحمیل کرده و یک نتیجه را حاصل می‌کند. پدر با نابود کردن زندگی آیدین قصد دارد غرور او را بشکند و به‌این‌ترتیب او را به خود متمایل کند و اورهان با نابود کردن زندگی آیدین قصد دارد او را بی‌چیز و بی‌کس و غریب‌کش و به عبارت دقیق‌تر از ارث محروم کند.

مرضیه نفری هم گفت: داستان رمان سمفونی مردگان، طرح پیچیده‌ای ندارد و شخصیت‌محور است تا طرح‌محور؛ توجه نویسنده به حیواناتی که دارای وجه نمادین در ادبیات هستند، از جذابیت‌های اثر است.

وی ادامه داد: عباس معروفی از حیوانات برای نشان دادن فضای سرد و خفقانی که وجود دارد استفاده کرده است. کلاغ از موومان اول رخ نشان می‌دهد، همان‌طور که در متون مقدس راه دفن جسد را نشان می‌دهد. در وجه نمادین کلاغ پیام‌آور زمستان و فصل سرماست؛ چنان که ضرب‌المثلی ترکمنی می‌گوید «با یک کلاغ زمستان نمی‌آید» و چقدر زیبا سرما و برف را در همان خطوط اول این داستان می‌بینیم. گویی فقط یک فصل وجود دارد و هیچ‌گاه درختی شکوفه نخواهد زد. کلاغ در مقایسه با پرندگان دیگری که با زندگی روزمره انسان پیوند نزدیک دارند، پرنده مقاومی است که شرایط سخت را تاب می‌آورد

نفری گفت: همچنین زوزه گرگ و ترس و هراسی که در دل می‌اندازد را نمی‌توان نادیده گرفت. گرگ نماد عصبانیت، درندگی، بی‌رحمی و فتنه است. از طرفی همزاد انسان از بدو آفرینش و همراه او در جهان پس از مرگ است. اورهان در موومان چهار مدام صدای زوزه را می‌شنود و می‌گوید، انگار زوزه از خرخره خودش شنیده می‌شد. همچنین چلچله، پرنده‌ای که نماد غم، جدایی و هجرت است. در علوم خفیه به آن اشاره شده و معتقدند خوردن مغز چلچله موجب دیوانگی و جنون می‌شود و برای حذف دشمن یا رقیب استفاده می‌شده است. در داستان نیز اورهان با راهنمایی پیرزن برای از بین بردن عقل و هوش برادر توانمندش از آن استفاده می‌کند.

وی افزود: گرچه نویسنده سمفونی مردگان در بعضی جاها دچار زیاده‌گویی و تکرار شده‌است، اما از حیوانات، بسیار کوتاه و مختصر و مفید استفاده کرده است. خواننده از این‌همه دقت و استفاده از متون و میراث ادبی لذت می‌برد؛ زیرا با متنی بسیار غنی مواجه است.

آیدین نماینده طبقه روشن‌فکر و هنرمند است
در ادامه فاطمه نفری نیز به شرح نمادهای اثر پرداخت و درباره نمایندگی آدم‌های اثر از مجموعه‌ای بزرگ‌تر گفت: آیدین نماینده طبقه روشن‌فکر و هنرمند است که با تمام استعدادها و زیبایی‌ها زیر چکمه استبداد لگدمال می‌شود و حتی عشق سرمه نیز نمی‌تواند او را نجات دهد؛ زیرا در جامعه‌ای که امثال استاد ناصر دلخون‌هایش مطرود و منزوی و در انتها سربه‌نیست شوند و هرگز صدای‌شان شنیده نشود، همه محکوم به مرگ و نیستی‌اند؛ و اگر نمیرند، برادرِ هم‌خونشان آن‌ها را به جنون خواهد کشید.

وی افزود: اورهان تداوم نگاه و تربیت پدر است که حسود، بدطینت، کینه‌ای، پر از عقده، ظالم و برادرکش است و در نهایت مغروق پلشتی خویش خواهد شد. او که هیچ‌وقت «اورهانِ مادر» نبوده، هرگز نمی‌تواند عشق زنی را داشته باشد و در انتها نیز عقیم و ابتر می‌ماند.

نفری گفت: در کنار شخصیت‌پردازی عمیق، توصیف‌های عینی و ذهنی هنرمندانه و قدرت نثر نیز از مواردی هستند که تلخی و سیاهی سمفونی مردگان را تاب‌آور می‌کنند.

عذرا موسوی نیز در خصوص شخصیت یوسف در داستان گفت: بخشی از داستان به وقایع شهریور ۱۳۲۰ و آغاز جنگ جهانی برمی‌گردد. زمانی که شهر به تسخیر روس‌ها درآمده و چتربازهای دشمن در گوشه‌وکنار شهر فرود می‌آیند، یوسف در یک تقلید کودکانه و در واقع ابلهانه با چتر پدر از پشت‌بام پایین می‌پرد و تبدیل به یک تکه گوشت بی‌خاصیت می‌شود که تنها می‌خورد و نشخوار می‌کند و پس می‌دهد. ارزیابی آیدین از این واقعه این است که هروقت به آن برادر گنگ فکر می‌کند، به‌خوبی درمی‌یابد که تمامی آن جنگ و حمله، برای خانواده آن‌ها فقط به خاطر تغییر ماهیت یوسف به‌وجود آمده است. (ص ۱۱۱)؛ از همان وقت جایش را گوشه اتاق می‌اندازند و به هر دری می‌زنند نمی‌توانند دکتر گیر بیاورند. (ص ۱۱۲)

وی ادامه داد: یوسف موجودی کج‌وکول، ناقص و بدجوش‌خورده است که ثمره جنگ و تجاوز است؛ درست مثل حکومت نابالغی که در پی تبعید رضاشاه، ناقص و شکسته‌بسته شکل گرفته و حتی یک حکیم، یک آدم عاقل وجود ندارد که علاج واقعه کرده و به اصلاح آن بپردازد.

تقابل مفاهیم در رمان
در ادامه معصومه امیرزاده بحث نمادها در شرح مبسوطی به تبیین استعاره‌های مفهومی اثر پرداخت و گفت: لیکاف و جانسون در زمینه استعاره، نظری ارائه دادند که نگاه ما نسبت به آن به صورت بنیادین تغییر کرد. تا پیش از این نظریه، استعاره صنعتی بود که کلام را به سمت ادبیّت پیش می‌برد. واژه‌ای به‌جای واژه دیگر به عاریه گرفته می‌شد و مخاطب مبتنی بر شواهد موجود در ژرف‌ساخت معنایی کلمه و یا در روابط هم‌نشینی واژگانی جمله، متوجه معنا می‌شد. اما با بیان استعاره‌های مفهومی ما به ساحت دیگری از استعاره دست یافتیم.

وی افزود: استعاره از ساحت صنعت و ابزاری برای زینت‌بخشی به کلام خارج شد. جانسون دراین‌باره می‌نویسد: «من استعاره را به مفهوم سنتی به مثابه صنعت گفتار به کار نمی‌برم؛ آن را ساختاری فراگیر و ضروری از فهم انسان می‌دانم که به کمکش جهان را به صورت مجازی درک می‌کنم.»

امیرزاده گفت: با این دید متوجه می‌شویم که ادراک ما از هستی گاهی استعاری است. استعاره مفهومی بنیادی و اصلی دارد؛ از مجموع تعبیرها و مفاهیم موجود در یک حوزه دانسته می‌شود که همة آن‌ها بر اساس یک تشبیه مادر و نهفته ساخته شده‌اند که این بخش از استعارۀ مفهومی در پژوهش‌های ادبی کاربرد فراوانی دارد.

وی ادامه داد: اگر نظام استعاری رمان سمفونی مردگان بر مبنای نظریه استعاره‌های مفهومی بررسی شود، متوجه می‌شویم که سه کلان استعاره جهتی، وجودی و ساختاری، به ترتیب سه نگاشت کلانِ مسلّط بر متن را شکل داده که عبارت است از: «قدرت بالا است، ضعف پایین است»، «انسان حیوان است» و «زندگی، جنگ / رقابت است». در الگوی شناختی اول این رمان شاهد تقابل مفاهیم هستیم. نوگرایی در برابر سنت، عشق در برابر تنفر، آگاهی در برابر جهل و هر کدام از این مضامین برای بازنمایی خود از استعاره‌ای مفهومی بهره برده‌اند. در مقاله‌ای تحت عنوان «بررسی کارکرد استعاره‌های مفهومی در پرورش درون‌مایه رمان سمفونی مردگان» آمده‌است که: «الگوی شناختی دوم بیانگر نگاه و نگرش تحقیرآمیز طبقه حاکم و سلطه‌جوی جامعه است که همواره طبقه فرودست را خوار و ذلیل و به‌عبارتی «حیوان» می‌پندارد. نگاشت سوم زندگی را در چنین جامعه‌ای به مثابه جنگ و رقابت ترسیم می‌کند که در آن همه افراد (حتی اعضای خانواده) دیگران را رقیب و دشمن خود می‌دانند.

امیرزاده ایجاد شبکه‌ای اندام‌وار برای استعاره‌های مفهمومی به انتقال این مضامین کمک کرده‌است. زمانی نویسنده می‌توانست جامعه دوقطبی را به تصویر بکشد که برای مفاهیم ذهنی، استعاره‌های عینی را به کار بگیرد. بهره‌مندی از سه کلان استعاره، انتقال مضمون را تسهیل کرده است.

توفیق نویسنده در ساخت حال‌وهوا (اتمسفر)
در ادامه عذرا موسوی به انطباق اثر با ساختار سمفونی و استفاده از ماهیت موومان در این قالب موسیقایی توجه کرد و این خلاقیت را موجب بسترسازی برای روایت اثر از منظر شخصیت‌های مختلف و بروز چندصدایی در داستان دانست.

وی روایت بخش‌هایی از داستان از زبان راوی‌های گوناگون را موجب اطناب بیان کرد و گفت: یکی از ویژگی‌های برجسته اثر، توفیق نویسنده در ساخت حال‌وهوا (اتمسفر) داستان است. نویسنده با انتخاب شهر اردبیل به‌عنوان مکان داستان، انتخاب فصل زمستان به‌عنوان زمان قصه در حال و پاییز و زمستان در بخش‌هایی از گذشته، استفاده از عناصر سرما، برف، تاریکی، کلاغ و طبیعت عریان، ترسیم روابط سرد حاکم میان آدم‌ها، و روایت آشفته داستان، ویرانی و از هم‌پاشیدگی را نشان داده و بر مرگ و تباهی صحه گذاشته است. بی‌رحمی میان آدم‌ها تا آنجاست که حتی پیرمرد حاضر در خرابه‌های قهوه‌خانه بااینکه می‌داند با رها کردن اورهان، او را به‌سوی مرگ سوق می‌دهد، چنین می‌کند و حتی از ساعت جیبی او نیز نمی‌گذرد.

موسوی گفت: پیام داستان را می‌توان در صفحات پایانی داستان آشکارا دریافت؛ آنجاکه اورهان بر سر قبر پدرش می‌گوید: «پدر، روزگار ما را می‌بینی؟ خیال نکن اینجا شهر اموات است. بیرون هم شهر اموات است. مرده‌شور همه جا را ببرد. مرده‌شور ما را ببرد. مرده‌شور برادری ما را ببرد.» (ص ۳۴۵)»

در ادامه عالمی با تأیید کارکرد شخصیت یوسف گفت: «این بازۀ زمانی‌که ایران از شمال و جنوب مورد حمله قرار می‌گیرد و شاه مملکت خلع و از آن اخراج می‌شود به‌عنوان بزنگاه مهمی از تاریخ و سرنوشت ایران تلقی و ماندگار شده است. درحالی‌که طرفین این جنگ هشت‌ونیم میلیون کشته می‌دهند، ایرانی که در جنگ اعلام بی‌طرفی کرده اما تصرف شده، در قحطی حاصل از این اشغال نه‌میلیون کشته می‌دهد.

وی ادامه داد: قاعدتاً به اقتضای زنده و پویا بودن ادبیات و رمان و اتصال انکارناپذیرش با سرنوشت مردم و سرزمین، داستان توجه ویژه‌ای به چنین اتفاق و بزنگاهی خواهد داشت. اتفاقات شهریور سال ۲۰ در رمان و داستان فارسی برای نمایش سرنوشت این جغرافیا و مردمش مورد تأمل و دقت نویسندۀ ایرانی قرار گرفته است.

عالمی گفت: سیمین دانشور در صفحات آغازین سووشون این وضعیت را با نان بزرگ تزیین‌شده سفره عقد دختر حاکم و گرسنگی مردم و وادادگی حاکم در مقابل بیگانه انگلیسی نشان می‌دهد. بعد از شهادت یوسف نیز زری با فرزندی که در شکم دارد، ادامه‌دهنده راه این مبارزه می‌شود. اما عباس معروفی در سمفونی مردگان این روند را برای انسان ایرانی جز تباهی در تباهی نمی‌بیند.

مطهری‌راد از دید فرم به اثر پرداخت و گفت: نویسنده در یک بازی فرمی، همین جریان را از زوایای متعدد با دست‌ودل‌بازی در انتخاب تعداد راوی و زاویه‌دید، تعریف و داستان‌سرایی می‌کند. زاویه‌دیدها همه گذشته‌نگرند و داستانی را تعریف می‌کنند که قبلاً رخ داده، ولی از اکنون روایت چیز زیادی معلوم نیست.

وی افزود: گرچه در این قصه، بازی فرمی سرگرم‌کننده است، ولی این در حالی است که خواننده تا اواسط کتاب از کل داستان مطلع است و این داستان نیست که با کشش ذاتی‌اش کار را جلو می‌برد؛ بلکه زاویه‌دید، این مسئولیت سنگین را به عهده گرفته است. در واقع گزینۀ «بعد چه می‌شود؟» از این داستان خیلی زود حذف می‌شود و به جایش «حالا چه کسی می‌گوید؟» کار را جلو می‌برد.

مطهری‌راد گفت: همه راویان این کتاب، داستان کوتاهی را از زاویه‌دید خود تعریف می‌کنند؛ چه مرده باشند چه زنده! همه یک داستان را تعریف می‌کنند، نه کم‌تر نه بیش‌تر! غالباً تغییر زاویه‌دید وقتی اتفاق می‌افتد که قرار است داستان از زاویه‌ای که مخفی از نگاه خواننده است تعریف شود تا چراغی روشن شود و این شیوه روایت اگر در بازی فرمی حرکت می‌کند، پرده از ماجرا و رازی برمی‌دارد که قبلاً برای خواننده کشف نشده است؛ ولی آیا در سمفونی مردگان این اتفاق می‌افتد؟ عباس معروفی قطعاً بازی زیبایی با شیوه روایت به راه انداخته و این یعنی زبردستی نویسنده، اما از اواسط داستان دیگر کشفی به لحاظ راز داستانی برای مخاطب اتفاق نمی‌افتد، جز اینکه با تغییر زاویه‌دید می‌فهمیم که سرنوشت بعضی از راویان به مرگ منتهی شده و حالا شخصیت پس از مرگ، داستانش را می‌گوید.

شخصیت‌ها چهره واضحی ندارند
فاطمه موسوی
نیز در بخش بررسی فرمی اثر گفت: «شخصیت‌های داستان چهره واضحی ندارند. حتی از شهر و حجره آجیل‌فروشی هم تصویر روشنی ارائه نمی‌شود. خواننده تصوری از زندگی خانوادگی و زناشویی آیدین و اورهان ندارد و مرگ سورملینا نیز در هاله‌ای از ابهام باقی می‌ماند. حتی سرنوشت آیدین نیز نامشخص است. به چگونگی تولد دختر آیدین و چرایی این‌همه سال بی‌خبری نیز اشاره نمی‌شود. البته با توجه به این که پیرنگ داستان در دسته خرده پیرنگ قرار می‌گیرد، امکان تعمدی بودن برخی از موارد مورد اشاره نیز وجود دارد.

در ادامه مطهری‌راد با ورود به بحث ویژگی‌های اقلیمی اثر گفت: اگر موشکافانه به جریان اقلیم نگاه کنیم و البته سخت‌گیرانه، باید گفت این اقلیم می‌توانست در هر جای دیگر باشد. سرزمینی که معروفی انتخاب کرده تا قصه‌اش را بگوید، در تاریخی رخ می‌دهد که همه ایران شرایط مشترکی داشته است. بنابراین باید آن سرزمین چیز متفاوت و منحصربه‌فردی باشد که نشود از جای دیگر مثال مشابهش را پیدا کرد.

وی افزود: انتخاب کلمات ترکی که گاه و بی‌گاه، خیلی مختصر میان داستان می‌آید هم میخ محکمی برای رونمایی از اقلیم تلقی نمی‌شود؛ زیرا شهرهای ترک‌زبان ایران که دچار چنین شرایطی بودند کم نیستند.

آخرین‌سخنران این‌نشست فاطمه نفری بود که با اشاره به نثر روان، خلاقانه و دارای تنوع واژگانی این‌کتاب گفت: اشراف نویسنده بر کلمه و تکرار و تأکیدهایی که به شبکه‌ای از نمادها ختم می‌شود، خواننده را غنی می‌کند. حس‌برانگیزی بالا به همراه استفاده به‌جا از کلمات محاوره‌ای، بومی و محلی، هرچند اندک، نثری آهنگین و مختص این سمفونی حزن‌آلود می‌آفریند که توجه را از تکرار مکررات توسط راوی‌های مختلف و اطنابی که گاه در اثر این تکرارها پدید آمده، دور می‌کند.

وی افزود: هرچند نمی‌توان منکر سردرگمی ناشی از تعدد نظرگاه‌های داستان شد که گاه این تکثر هیچ ضرورتی هم ندارد. چهار موومان با بیش از چهار زاویه‌دید، خبر از جسارت بالای نویسنده و بازی‌های فرمی جهت تصویر کردن تشویش شخصیت‌ها و نابه‌سامانی ایران در آن برهه زمانی می‌دهد. نظرگاه‌هایی که سمفونی مردگان را روایت کرده‌اند عبارتند از سوم‌شخص محدود به اورهان -دانای کل-، اول‌ شخص سورمه -روح سورمه ناظر بر ذهن آیدین که هم‌چون دانای کل عمل می‌کند-، تک‌گویی درونی آیدین که آغازی بر جریان سیال ذهن در این اثر است و گاه این سیالیت با زاویه‌دیدهای دیگر تلفیق شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...