آنچه می‌خوانید بخشی از کتاب «سیر و سلوک سبز» شامل اشعار، نامه‌ها و یادداشت‌های مرحوم علامه طباطبایی ست که به همت زنده یاد سیدهادی خسروشاهی منتشر شده است. در این بخش، نامه سیدمنیرالدین حسینی شیرازی به ایشان درباره هتک دکتر شریعتی و پاسخشان آمده است:

سیر و سلوک سبز» شامل اشعار، نامه‌ها و یادداشت‌های مرحوم علامه طباطبایی

حضرت مبارک استادنا الاکرم
حضرت آیت‌الله علامه طباطبائی مدظله العالی

فضلا و محصلین حوزه‌های علمیه پیوسته خود را مدیون افکار و آثار گرانقدر آن استاد معظم میدانند و نظر حضرتعالی را در مسائل و معارف اسلامی قاطع می‌شمارند.
اخیرا از حضرتعالی درباره نوشته‌های دکتر علی شریعتی فقید پرسش شده، مرقوم فرموده‌اید: مطالب ایشان نوعاً اشتباه است.
نظر بر اینکه این جمله دو گونه تفسیر می‌شود، خواهشمند است توضیح بفرمایید که آیا مقصود این است که ایشان گرایش انحرافی داشته و یا صرفاً مقصود آنکه اشتباهاتی داشته است و نظر به سوء نیت و یا گرایش انحرافی نیست؛ خصوصاً با توجه به این که ایشان قبل از مسافرت اخیرش، به بعضی از دوستان نزدیک خود وکالت تام برای اصلاح و رفع اشتباه کتاب‌هایش داده است و طبق اطلاع موثق چندروز قبل از فوتشان به دوستانشان در اروپا گفته است که تا یک سال کاری جز اصلاح نوشته‌جاتم ندارم، به هرحال مستدعی است، نظر مبارک را درباره جمله‌ای که مرقوم فرموده‌اید، توضیح دهید!

                    والسلام علیکم، ادام‌الله ظلکم
                     سیدمنیرالدین حسینی شیرازی


جواب:

بسمه تعالی. نظر این جانب تنها به اشتباه بودن مطالبی است که مربوط به معارف و مقاصد اسلامی که در کتاب‌های ایشان به چشم می‌خورد و به چیز دیگر نظری ندارم.

نظر من معطوف به سخن است، نه صاحب سخن و هرگز راضی نیستم با استناد به سخن و نوشته من به کسی اهانت و بدگویی بشود و آنچه نوشته‌ام، پاسخ یکی از نامه‌هایی است که روزانه به وسیله پست می‌رسد و پاسخ می‌دهم، حتی شناسایی سابقی نسبت به سوال‌کننده نداشته و ندارم.

و این که نوشته‌اید خود ایشان اخیراً متوجه اشتباهات خود شده و به بعضی از دوستانش وکالت داده بود که آنها را اصلاح کنند، موجب مسرّت شد. امیدوارم این کار به دست افراد ذی صلاحیت انجام یابد.

                    محمد حسین طباطبایی


کتاب «سیر و سلوک سبز» ص ۱۴۶؛ بوستان کتاب.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...