کتاب «صدام: از ظهور تا سقوطش» [Saddam : his rise and fall] نوشته کان کاگلین [Coughlin, Con] با ترجمه‌ بیژن اشتری منتشر شده است. آنچه می‌خوانید برشی از این کتاب درباره اعدام است:

صدام: از ظهور تا سقوطش» [Saddam : his rise and fall] نوشته کان کاگلین [Coughlin, Con]

ماموران رژیم بعثی چوبه‌های دار را طوری علم کرده بودند که مردم حاضر در «میدان آزادی» بغداد بتوانند صحنه به دار کشیده شدن محکومان را به راحتی ببینند. دولت آن روز را تعطیل عمومی اعلام کرده و برای آوردن جمعیتی بالغ بر ۱۰۰ هزار تن ناوگان اتوبوسرانی خود را بسیج کرده بود.« کارگران و دهقانان» از گوشه و کنار شهر و مناطق روستایی به مرکز شهر آورده شده بودند تا از نزدیک شاهد اعدام «خائنان» باشند. تا فرا رسیدن لحظه اعدام محکومان، حال و هوایی شبیه به کارناوال بر خیابان‌های مرکزی شهر حاکم بود.در میدان آزادی خانواده‌ها گله به گله روی چمن‌ها نشسته و بساط پیک‌نیک پهن کرده بودند.آنهایی که آن روز نتوانسته بودند در صحنه حاضر باشند می‌توانستند در خانه هایشان از طریق پخش زنده تلویزیونی مراسم اعدام را ببینند.

رادیو هم به صورت مستقیم لحظه‌به‌لحظه مراسم را پخش می‌کرد.ساعتی مانده به آغاز اعدام‌ها رئیس جمهور حسن البکر و معاون توانمندش صدام حسین با لیموزین رو باز وارد میدان آزادی شدند و از برابر صفوف متراکم جوانان بعثی که با شور و شوق بسیار تشویقشان می‌کردند گذشتند.این ماجرای شوم و هولناک برای ۲۴ ساعت ادامه یافت.جنازه‌های معدومین، از جمله جنازه یک پسر ۱۶ساله، آنقدر آویزان ماندند تا اطمینان حاصل شود که همگان آنها را دیده‌اند.

بعدها یک شاهد عینی که در روز اعدام‌‌ها در صحنه حضور داشت شرح داد که چگونه چهار ساعت پس از به دار کشیده شدن محکومان موفق شده بود جنازه هایشان را از نزدیک ببیند:«جمعیت مرا به جلو هل داد تا عاقبت توانستم جنازه‌های حلق‌آویز شده معدومین را از نزدیک ببینم. گردن هر یک از آنها شکسته و به اندازه ۳۰ سانتی متر کش آمده بود.»فیلم‌های گرفته شده از مراسم اعدام در تلویزیون عراق به نمایش درآمد.

در فیلم‌ها افراد شبه‌نظامی خندان و حامیان آنها دیده می‌شدند که در مقابل دوربین مشغول رقص و پایکوبی بودند و شعارهای انقلابی سر می‌دادند. همان‌روز رییس‌جمهور برای سخنرانی روی سکو رفت و در حالی که جنازه های« جاسوسان »تازه اعدام شده پشت سرش آویزان بودند سخنرانی دشمن‌ستیزانه خود را ایراد کرد.بعد نوبت به وزیر ارشاد رسید:

«ملت بزرگ عراق کشور ما امروز بیش از این حاضر به تحمل هیچ جاسوس اجنبی یا خبرچینی نیست اسرائیلی‌های حرامزاده‌ آمریکایی به حرفهایم گوش کنید: ما همه ترفند‌های کثیف شما را کشف و خنثی خواهیم کرد ما عوامل شما را مجازات خواهیم کرد. ما همه جاسوسان‌‌تان را حتی اگر هزاران تن باشند اعدام خواهیم کرد ملت بزرگ عراق، این تازه آغاز ماجرا است»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...