آنچه می‌خوانید برشی از کتاب «هر روز زاده می‌شوم» گفت‌وگوی عبده وازن با محمود درویش (1941-2008)، شاعر فلسطینی است که توسط محمد حزبایی‌نژاد برگزیده و ترجمه شده است. محمود درویش در این کتاب در گفت‌وگویی مفصل و طولانی درباره انقلاب، مسئله فلسطین، خداحافظی با سیاست، مخاطب، نقد ادبی، شعر سیاسی و سفر به فلسطین و بیروت سخن گفته است. در این بخش‌ از کتاب که توسط سلمان نظافت یزدی انتخاب و در روزنامه شهرآرا منتشر شده است؛ درویش در پاسخ به این سؤال که خودش را به عنوان یک شهروند فلسطینی چگونه توصیف می‌کند، پاسخ قابل تأملی می‌دهد:

هر روز زاده می‌شوم» گفت‌وگوی عبده وازن با محمود درویش

«من اکنون در فلسطین، یک شهروند فلسطینی‌ام با همه ویژگی‌هایش: اشغال، محاصره و انزوایی که اسرائیل تحمیل می‌کند. از حق داشتن آینده بهتر در سرزمینی وسیع‌تر دفاع می‌کنم تا بتوانیم آزاد باشیم و در رویا‌های خود به چیزی که ظاهرا محال به نظر می‌رسد، مانند عدالت، صلح و آزادی فکر کنیم.

در این لحظه نمی‌توانم جز با یأس و ناامیدی درباره فلسطین سخن بگویم. فلسطین از نظر جغرافیا یک تناقض است با وجود اینکه همچنان در جای خود ثابت است، اما در واقعیت، اسرائیل هر روز تکه‌ای از آن را گاز می‌زند و آنچه را که می‌خواهد وطن ما باشد، با حصار و دیوار احاطه می‌کند. موضوع فلسطین، از جهت میزان مشارکت جهانی برای دفاع از حقوقش نیز متناقض است. همه‌ی جهان، بی‌هیچ فشاری به تماشای رفتار فراقانونی یک حکومت نشسته است و با آن مثل یک ارزش اخلاقی غیرقابل پرسش و بازخواست رفتار می‌کند.

جهان عربِ پیرامون فلسطین نیز با اشغال سرزمینی روبه‌رو است. به عبارتی، به شکلی دیگر فلسطینیزه (فلسطین‌زده) شده است. اگر از منظر امروز به آن نگاه کنیم تصویر آینده روشن نیست. متأسفانه آینده نزدیک بیش از حد واضح است، چراکه راه حل اسرائیلی معین و مشخص است: می‌خواهند ما در کانتون‌ها زندگی کنیم تا ثابت شود آپارتاید و تبعیض نژادی در یک کشور تمام می‌شود و در کشوری دیگر آغاز.

بُعد عربی قضیه‌ی فلسطین نیز در معرض اشغال و تهدید است. هرچه در اطراف ما و در درون ماست، هم‌زمان نشان از غم و خشم دارد. اسرائیلی‌ها می‌خواهند به بدبختی و شکست، حیاتی دوباره ببخشند. آن‌ها می‌خواهند این بدبختی ادامه پیدا کند و از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. گویی جنگ ۱۹۴۸، همان‌گونه که اسرائیلی‌ها می‌گویند هنوز ادامه دارد. این استمرار به این معناست که آن‌ها احساس پیروزی کامل نمی‌کنند، زیرا بـه یک پیروزی جدید نیازمندند. البته این بدین معنا نیست که فلسطینی‌ها از حقوق خود دست کشیده باشند، بلکه برعکس، تجربه مردم فلسطین در پیوند با سرزمین‌شان نشان می‌دهد که نمی‌توان یک ملت را از تاریخ و جغرافیا حذف کرد؛ کاری که اسرائیلی‌ها سعی می‌کنند انجام دهند. گزینه‌های پیش روی ملت فلسطین محدودتر شده و اکنون تنها دو راه آن باقی مانده است زندگی یا زندگی. فلسطینی حق دارد از خودش دفاع کند و اولین اسلحه‌اش این است که از خود و حق و هویتش محافظت کند. دوم اینکه به ابزاری پناه ببرد که چهره‌ی انسانی و میهنی‌اش را حفظ کند و به خواسته اشغال‌گر برای لکه‌دار کردن و تخریب چهره فلسطین کمک نکند.

مقاومت در برابر اشغال تنها یک حق فلسطینی نیست، بلکه یک تکلیف است. «مقاومت» شکل‌های مختلفی دارد یکی از آن‌ها پایداری و رد پیشنهاد‌های اسرائیلی است که می‌خواهد هویت فلسطینی را محو کند؛ و دیگر اینکه به دنبال ابزاری برای مبارزه باشیم که به منافع اصلی ملی خدمت کند.»

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...