محمد معتمدی خواننده مطرح موسیقی ایران در کنسرت نمایش «کلنل» [محمدتقی خان پسیان] به ایفای نقش می‌پردازد و به همین خاطر بررسی ویژگی‌های موسیقایی این اثر نمایشی اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. موسیقی کنسرت نمایش کلنل از مهم‌ترین ویژگی‌های اقبال عمومی به تماشای آن است و همین امر در بیشتر مواقع موجب شده تا صندلی‌های تماشاگران تالار وحدت هنگام اجرای این اثر با جمعیتی بیگانه با تئاتر پر شود. آهنگسازی قطعات متن و تصنیف‌های اجرا شده محمد معتمدی را امیرحسین سمیعی برعهده داشته و جدای از اجرای اثر، قطعات جذابی در موسیقی سنتی تولید کرده است.

نمایش کلنل

سمیعی تجربه خود از این کار را با معرفی قطعات موسیقی نمایش آغاز کرده و در این باره گفت: «کنسرت نمایش کلنل با شش تصنیف روی صحنه رفت که پنج تصنیف آن از عارف قزوینی است. ازجمله آنها می‌توان به تصنیف‌های «باده خزانی»، «از خون جوانان وطن»، «دیدم صنمی» و «نمی‌دانم چه در پیمانه کردی» و همچنین قطعه‌ کوتاهی با یک رباعی از فخرالدین عراقی و یک تصنیف از محمدمهدی سیار اشاره کرد.»

سمیعی درخصوص این کار گفت: «گروه ارکستر کنسرت نمایش کلنل، همه قطعات موسیقی متن و تصنیف‌های محمد معتمدی را به‌صورت زنده و در حضور مخاطب اجرا می‌کند. در این نمایش 22 قطعه موسیقی متن دارد که توسط گروه ارکستر با رهبری آرمین تاجبخش اجرا می‌شود. حسین پارسافر نیز به‌عنوان دستیار رهبر ارکستر در این گروه ما را یاری می‌کند.» سمیعی در حوزه تئاتر و موسیقی دارای تحصیلات دانشگاهی است و سابقه گسترده‌ای در این زمینه دارد؛ تجربه همکاری او با محمد معتمدی از یک دهه عبور می‌کند و ساخت قطعه عاشورایی «قاب آه» آغازگر آن بوده است. او درمورد معتمدی معتقد است که وی یک خواننده صرف در موسیقی سنتی نیست، بلکه ابرخواننده سنتی است که توانمندی‌های متمایزی دارد، ازجمله این ویژگی‌ها می‌توان به تسلط در اجرای زنده، درک درست از شعر و متن آهنگ، قدرتمندی قابل‌توجه صدا و داینامیک، اشراف بر موسیقی ایرانی و کوک بی‌نظیر صدایش اشاره کرد. چنین خصوصیت‌هایی وی را در موسیقی سنتی ایران برجسته کرده است که می‌توان واژه خواننده را به او نسبت داد.

او با یادآوری یک خاطره از اجرای موسیقی ایرانی گفت: «بسیاری از اهالی موسیقی حضور معتمدی در اپرای مولانا را که 20 سال پیش اجرا شد به‌یاد دارند. از همان روزها درخشش معتمدی نوید تولد یک فوق‌ستاره در موسیقی سنتی را می‌داد که این روزها در اوج پختگی روی صحنه نمایش کلنل حاضر شده است.» سمیعی باور دارد که معتمدی در اجرای بازیگری هم موفق ظاهر شده است تا جایی که دیگر بازیگران نمایش کلنل از حضور او در پیشبرد درست و کمال‌یافته اثر روی صحنه استفاده می‌کنند. همچنین تماشاگران این نمایش واکنش‌های مثبتی را درطول اجرا به بازیگری و خوانندگی معتمدی نشان می‌دهند. درمجموع شیوه اجرای کلنل به‌صورت کنسرت نمایش موفق و درست بوده است.»

او در توصیف نمایش کلنل گفت: «این نمایش با نمایشنامه‌ای بی‌نظیر، میزانسن‌های درست و بجا، فرم و محتوایی غنی و چیدمان دقیق عناصر سازنده یک تئاتر به بیان دوره‌ای تاریخی و معرفی شخصیت و قهرمانی ملی- حماسی می‌پردازد که وطن‌پرست و مذهبی است. پاسکاری‌های بسیار زیبای طراحی‌شده در این نمایش میان مسائل ملی، مذهبی، سیاسی و مردمی با پل‌سازی میان اجزای تشکیل‌دهنده نمایش و استفاده از ابزارهای هنری مثل موسیقی، فرم‌های گروهی و موزون، بازیگری پخته‌شده و قوام‌یافته و به خدمت‌گیری نورپردازی‌ و طراحی صحنه منطقی منجر به تولید اثری مانا و مثال‌زدنی در نوع خود شده است. موسیقی در این میان، جذابیت حداکثری نمایش را رقم زده است و مانند درهای ارتباط‌‌دهنده‌ای، هر بخش از نمایش را به هم پیوند و متصل می‌کند.»

تاثیر موسیقی در تئاتر، زمانی موفق خواهد شد که مجموعه گروه اجرایی نمایش، حرفه‌ای و هماهنگ عمل کنند و هر بخش در خدمت و مکمل بخش‌های دیگر باشد. این نظر سمیعی است. او در این باره گفت: «از طرفی هم اجرای زنده موسیقی در تئاتر کار دشواری است؛ چراکه گروه ارکستر علاوه‌بر تلاش برای هماهنگی میان اعضای خود باید برابر با هرگونه رویدادی در اجرای نمایش هوشیار و آماده باشد.» او ادامه داد: «فرق موسیقی تئاتر با سینما و دیگر شیوه‌های مورد استفاده آن این است که ما برای یک فیلم سینمایی، سریال تلویزیونی یا آلبوم موسیقی یک اثر را یک بار می‌سازیم و در استودیو ضبط می‌کنیم و تحویل سفارش‌دهنده می‌دهیم اما در تئاتر هر لحظه با رویدادی تازه و بازخوردهای گوناگون به‌صورت زنده روبه‌رو هستیم.»

سمیعی در ادامه به قطعه پایانی نمایش کلنل پرداخت و گفت: «قطعه‌ای که معتمدی با شعری از محمدمهدی سیار می‌خواند براساس برآیندی از کلیت نمایشنامه کلنل سروده شده است که سیار با هنرمندی شعر خود را به شخصیت‌های بزرگی که در سرزمین ایران زیست کرده‌اند وصل کرده است. سیار در این شعر چنان می‌نماید که این شخصیت‌های بزرگ همچنان زنده، حی و حاضر هستند، از این رو نام اثر را نیز «تو زنده‌ای» انتخاب کردند. این قطعه به ماندگاری نمایش کلنل کمک خواهد کرد؛ چراکه نوع بروز آن هماهنگ با وقایع سال‌های اخیر ایران است. ما در مجموعه مدیریتی نمایش کلنل درتلاشیم این قطعه طی روزهای آتی به صورت مجزا و رسمی در فضای مجازی منتشر شود.»

او در آخر علاقه‌مندان به تئاتر و موسیقی را برای تماشای این نمایش که مجموعه‌ای تکرارنشدنی از عوامل را در خود دارد دعوت کرد تا برشی از تاریخ ایران را به یادگار از کنسرت نمایش کلنل در ذهن خود ثبت کنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...