کتاب «نامه‌هایی به بانوی همسایه» [Letters a sa voisine یا Letters to the Lady Upstairs] نوشته مارسل پروست با ترجمه سمیه خالدی توسط انتشارات کتابستان منتشر شد.

نامه‌هایی به بانوی همسایه» [Letters a sa voisine یا Letters to the Lady Upstairs]  مارسل پروست

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این رمان حاصل یک‌کشف است؛ بیست و سه نامه خطاب به یک بانو و سه نامه به همسر بانو، نامه‌هایی که از وجود آنها بی اطلاع بودیم. و اینکه آن بانو با نام خانم ویلیامز، از سر اتفاق، همسایه مارسل پروست بوده است. در این رمان نامه هر دو نگارنده در سبک با هم رقابت می‌کنند. پروست تمام ملاحت خود را به خانم ویلیلمز نشان می‌دهد و لطافت طبع و فضل و هنر تمجیدش را نمایان می‌کند و این همان احساسی است که به بانو دارد، چیزی فراتر از میل به خشنود ساختن همسایه ای که کلید سکوت در اختیار اوست، نوعی هم دردی حقیقی، حسی دوستانه، نوعی محبت.

اما موضوع این نامه‌ها چیست؟ در وهله اول سروصدا، کارهای نوسازی در طبقه بالا که پروست را رد ساعت‌های خواب و هنگام کار عذاب می هند و البته موسیقی، چون خانم ویلیامز موسیقی دوست دارد و چنگ می‌نوازد (شاید هم پیانو) موضوع دیگر، گل‌های رز طبیعی و استعماری است که دراین نامه‌های ردو بدل می‌شوند و همچنین مسئله بیماری (بیماری خودش و خانم ویلیامز) و تنهایی.

موضوع دیگر، گل‌های رُز طبیعی و استعاری است که در این نامه‌ها ردوبدل می‌شوند و همچنین مسئله بیماری (بیماری خودش و خانم ویلیامز) و تنهایی.

مارسل پروست با نام کامل والنتین لویی ژرژ اوژن مارسل پروست، زاده ۱۰ ژوئن ۱۸۷۱، درگذشته ۱۸ نوامبر ۱۹۲۲، نویسنده و مقاله نویس فرانسوی است. او به دلیل نگارش اثر عظیمش با عنوان در جستجوی زمان از دست رفته، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان تاریخ ادبیات قلمداد می‌شود.

در سال ۱۸۹۲ فعالیت‌های ادبی جدی پروست آغاز شد و او همکاریش را با نشریه لو بانکه شروع کرد. در این نشریه ۱۵ مقاله از پروست چاپ شد که بعدها در کتاب خوشی‌ها و روزها دوباره منتشر شد. در سال ۱۸۹۶ رمان بی اعتنای وی در نشریه زندگی معاصر چاپ شد. همچنین ۴ شعر از او که رنالدو آن برای آنها آهنگ ساخته بود، نیز به چاپ رسید.

در ۱۳ ژوئن همان سال، چاپ کتاب خوشی‌ها و روزهای وی با مقدمه آناتول فرانس و تصاویر مادلن لومر منتشر شد. پروست از کودکی بیمار بود و سلامتی شکننده‌ای داشت. او در سال ۱۸۸۰ برای نخستین بار دچار حمله بیماری آسم شد. سرانجام در میانه اکتبر سال ۱۹۲۲ به برونشیت دچار شد و روز هجدهم نوامبر جان سپرد. او در گورستان پرلاشز به خاک سپرده شده است. پس از مرگ پروست، در سال ۱۹۲۳، اسیر در دو جلد، در سال ۱۹۲۵، گریخته در دو جلد، در سال ۱۹۲۷، زمان بازیافته در دو جلد، در سال ۱۹۵۲، رمان ژان سنتوی در دو جلد و در سال ۱۹۵۴ اثر ناتمام ضد سنت بوو به چاپ رسید.

این کتاب با ۹۲ صفحه و قیمت ۵۰ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...