کتاب «چرچیل، تلاش برای بقا» [Churchill] نوشته لرد موران [Charles Wilson, 1st Baron Moran] با ترجمه فریور جوانبخت روایت خاطرات پزشک نخست‌وزیر بریتانیاست که در نکاتی که او روایت می‌کند چهره دوگانه‌ای از چرچیل را نشان می‌دهد.

چرچیل، تلاش برای بقا» [Churchill] نوشته لرد موران [Charles Wilson, 1st Baron Moran]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، لرد چارلز موران، پزشک مخصوص و دوست وینستون چرچیل طی 25 سال همراهی با این سیاستمدار در یادداشت‌های روزنویسی به عنوان «چرچیل، تلاش برای بقا» را به نگارش درآورده است که در این یادداشت‌ها چهره دوگانه‌ای را از نخست‌وزیر بریتانیا ارائه می‌دهد.

چارلز موران در این یادداشت‌ها به تفضیل درباره ملاقات‌ها، کنفرانس‌ها و نشست‌های چرچیل با دیگر سیاستمداران پرداخته؛ از جمله دیدارهای چرچیل با روسای جمهوری آمریکا، کنفرانس تهران، کنفرانس یالتا و ملاقات با ژنرال دوگل که از نظر تاریخی دارای اهمیت فراوانی هستند.

پزشک مخصوص چرچیل مجبور بود بیمار خاص، مهم و معروفش را در اتاق‌های جنگ، کنفرانس‌های جهانی، مثل دیدار چرچیل با روزولت و استالین، و در لحظات حساس و تاریخ‌ساز همراهی کند. همچنین او شاهد استراحت نخست‌وزیر در نقاط مختلف جهان از جمله واشنگتن، مسکو، تهران، مصر و لندن بود و برای همین از نزدیک شاهد پیروزی، شکست، شادی و غم نخست‌وزیر بریتانیا باشد. ضمن این‌که همراهی در سفر و حضر باعث شد او اطلاعات و آگاهی زیادی درباره رویدادها و سیاستمداران و شخصیت‌های تاریخی کسب کند.

موران در سنی پخته چون 58 سالگی به توصیه اعضای کابینه که نگران وضعیت جسمی چرچیل بودند، به عنوان پزشک مخصوص در کنار او قرار گرفت. وقتی برای نخستین‌بار نخست‌وزیر را ملاقات کرد تصورش بر این بود که نمی‌تواند با این سیاستمدار سرسخت و لجوج کنار بیاید اما برخلاف تصورش سال‌های زیادی در کنار او ماند.

در بعضی از روزنوشت‌ها نوع توصیف پزشک از بیمار جالب است آنجا که موران از ظاهر خونسرد چرچیل و بی اعتنایی‌اش به بیماری می‌نویسد در حالی که پزشکش معتقد است به شدت از بیمار شدن هراس دارد.

هر دو نخست‌وزیر (چرچیل و مکنزی کینگ) با هم رفتار دوستانه داشتند، اما متوجه شدم چرچیل در رفتارش با نخست‌وزیر کانادا، رفتار مافوق را دارد، در حالی که با روزولت سعی در جلب رضایت و قانع کردن او برای قبول نظریاتش داشت و برای اولین بار دیدم که چرچیل به صحبت کس دیگری جز خودش توجه می‌کند و حاضر به قبول نظراتش است.

وقتی چرچیل به مسکو می‌رود تا درباره جنگ با استالین تبادل‌نظر کند از رفتار استالین گلایه دارد. به طوری که موران رفتار استالین را این‌طور شرح می‌دهد: «بعد از جلسه اظهار داشت: جلسه کاملا بی‌نتیجه بود و استالین تمام توافقات جلسه دیشب را انکار کرد.» چرچیل با تشریح قیافه استالین نقدهایش را برنمی‌تابد: «استالین در صندلی خود لم داده بود و پیپ می‌کشید و چشم‌هایش در حالت نیمه‌باز بود و مرتبا به من اهانت می‌کرد.» اگرچه بعدها وزیر خارجه انگلیس در یادداشتی از رفتار استالین به نخست‌وزیر انتقاد و او در دیدار بعدی رفتارش را گرم‌تر کرد اما این بار چرچیل به او روی خوش نشان نداد.

در دیدارهای انجام شده از سوی چرچیل برای هماهنگی درباره سیاست‌های جنگی هر گاه سیاستمداری با او همراه شود، نگاه مثبت نخست‌وزیر بریتانیا را نسبت به شخصیت و رویکرد سیاسی‌اش خواهد داشت در غیر این صورت نگاهش کاملا منفی خواهد بود: «بی‌مقدمه گفت: متوجه شدی پرزیدنت روزولت چه قدر خسته به نظر می‌رسد. احساس می‌کنم دچار کند ذهنی شده و دیگر نمی‌تواند مانند گذشته به سرعت تصمیم‌گیری کند.»

چرچیل از دوران مدرسه و تنهایی خود با پزشکش دردل می‌کند از این‌که قد کوتاهی داشت و در مدرسه با کسی هم‌صحبت نبود برای همین در تنهایی و انزوا سخنرانی لرد چاتام را که از برجسته‌ترین سخنرانان قرن 18 بود، مطالعه کرد به حدی که هنگام مطالعه دچار هیجان و در نتیجه لکنت می‌شد. در واقع چرچیل در دوران کودکی به دلیل لاغری و غیرعضلانی بودن اندام و دست‌های ظریف از سوی دانش‌آموزان بزرگ‌تر و قلدر و زورگو مورد تهدید و ضرب و شتم قرار می‌گرفت.

روایت حضور سران متفقین در تهران حاوی نکته خاصی نیست جز نزدیکی روزولت و چرچیل به یکدیگر به شکلی که پزشک نخست‌وزیر بریتانیا معتقد است که استالین در کنفرانس تهران نفوذ زیادی بر افکار روزولت دارد. به طوری که استالین از روزولت خواست که به دلیل دوری سفارت آمریکا و روسیه در تهران، رئیس‌جمهور آمریکا در ویلایی در سفارت روسیه اقامت کند. هر چند به نظر میرسد «همه می‌دانند مساله امنیت روزولت بهانه است برای اینکه استالین روزولت را زیر نظر مستقیم ماموران امنیتی روسیه قرار دهد.» این رویه باعث می‌شد که هیچ کس جز چرچیل اجازه ملاقات با رئیس‌جمهور آمریکا را نداشته باشد و عملا روزولت زیر کنترل استالین قرار بگیرد.

نکته جالب درباره دریافت جایزه نوبل ادبیات به چرچیل است. خانم چرچیل به نمایندگی از همسرش به استکهلم می‌رود تا این جایزه را بگیرد و چرچیل نگران سلامتی همسرش است. این موضوع را این‌طور توجیه می‌کند که وقتی در سفر هوایی با آنها همراه باشم دیگر این نگرانی را ندارم! در همین دوره است که روزنامه‌ها با چاپ کاریکاتورهایی سعی دارند در پی آن بودند که نخست وزیر دریابد: «مرد پیر در حال رفتن به سر کار، او چگونه می‌تواند تا عصر به کار ادامه دهد؟»

کتاب «چرچیل، تلاش برای بقا» نوشته لرد موران ترجمه فریور جوانبخت موثق در 214 صفحه، در شمارگان 500 نسخه، به بهای هشتاد و پنج هزار تومان از سوی نشر پایان به چاپ رسیده است.

................ هر روز با کتاب ................

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...