مدافعِ ادبیاتِ فارسی در جهان | سازندگی


یکی از کسانی که نقش مهمی در معرفی آثار ادبیات داستانی فارسی معاصر به جهان غرب داشت، کریستف بالایی [Christophe Balaÿ] بود که روز یک‌شنبه نهم مرداد پس از یک دوره بیماری در ۷۳سالگی در یکی از شهرهای کوچک جنوب فرانسه درگذشت. کریستف بالایی استاد ادبیات و زبان فارسی در فرانسه، محقق در زمینه ادبیات معاصر ایران و مترجم آثار ادبی فارسی به فرانسوی بود. او پس از گذراندن دوره تحصیل ادبیات فرانسه، به‌واسطه پایان‌نامه‌اش که «داستان‌های هزار‌ویک‌شب» بود با زبان فارسی آشنا و به آن علاقه‌مند شد و همین علاقه‌مندی موجب شد تا آثار درخشانی در این زمینه بنویسد یا از آثار درخشانی از فارسی به فرانسه ترجمه کند.

کریستف بالایی [Christophe Balaÿ

از آثار مهم بالایی، سه‌ کتاب‌ درباره تاریخ داستان‌سرایی معاصر ایران است. کتاب اول این مجموعه «سرچشمه‌های داستان کوتاه فارسی» نام دارد که آن را با همکاری میشل کوبی‌پرس در سال 1983 نوشت. این کتاب با ترجمه احمد کریمی‌حکاک به فارسی ترجمه شده ‌است. کریستف بالایی در این کتاب می‌نویسد: «داستان کوتاه که بعد از رمان به ادبیات فارسی راه یافت، از آغاز با چنان اقبالی روبه‌رو شد که هنوز هم برجای خود باقی است. این حقیقت یک‌بارِ دیگر استعدادِ وافرِ ایرانیان را برای پدیدآوردن تحول از بطنِ تداوم نشان می‌دهد.»

کتاب بعدی بالایی «پیدایش رمان فارسی» بود که در سال ۱۹۸۸ در پاریس منتشر شد. این کتاب با ترجمه مهوش قویمی و نسرین خطاط، به فارسی ترجمه شده است. بالایی در ابتدا به زمینه‌های شکل‌گیری رمان فارسی به‌ویژه مطبوعات و صنعت چاپ و همچنین ترجمه متون خارجی می‌پردازد. بالایی سپس در دو فصل، رمان‌های ایرانی را در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بررسی می‌کند و آنچه در پایان این کتاب نتیجه می‌گیرد این است که «رمان فارسی در ادبیات نوین، به کندی به قدرت خلاقه‌اش دست یافته است.»

کتاب «بحران آگاهی ایرانی» عنوان سومین کتاب بالایی در زمینه ادبیات فارسی است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. این کتاب دوره تاریخ نثر فارسی معاصر از سال ۱۸۰۰ تا سال ۱۹۸۰ یعنی کمی پس از وقوع انقلاب ایران را دربرمی‌گیرد. بالایی در این کتاب می‌گوید که دگرگونی ادبیات معاصر فارسی متأثر از پدیده تجدد در ایران بوده و برای بررسی روند تحول ادبیات ایران، باید با تحولات اجتماعی و سیاسی این کشور نیز آشنا بود. به این سه کتاب، باید کتاب «ادبیات نوین فارسی» را هم اضافه کرد که با همکاری شاهرخ تندروصالح انجام شده است.

یکی دیگر از کارهای ارزشمند کریستف بالایی در معرفی آثار ادبیات فارسی به جهان، ترجمه آثار ادبیات داستانی ایران بود. بالایی در ابتدا به‌سراغ دو چهره مطرح دهه چهل خورشیدی رفت: جلال آل‌احمد و صمد بهرنگی، اما در ادامه به‌سراغ صادق هدایت و هوشنگ گلشیری و نویسنده‌های نسل سوم و چهارم هم رفت، از جمله حبیب احمدزاده نویسنده «شطرنج با ماشین قیامت». او همچنین به‌سراغ زنان نویسنده ایرانی هم رفت: رمان «زنان بدون مردان» شهرنوش پارسی‌پور و سپس رمان‌های زویا پیرزاد و فریبا وفی. خود او درباره ترجمه آثار زنان می‌گفت: «فکر می‌کنم مخاطبان فرانسوی کنجکاو بودند ببینند یک زن ایرانی در جامعه فعلی‌اش، آن هم با تصویری که از ایران در جامعه ما ساخته‌اند، چطور می‌نوییسد.»

بالایی همچنین رمان «کلنل» محمود دولت‌آبادی را که هنوز پس از ده سال مجوز انتشار به فارسی را نگرفته و یک نسخه جعلی از آن چاپ شده، به فرانسه ترجمه کرد. علاقه بالایی به ادبیات ایران به‌ویژه آثار محمود دولت‌آبادی، تاجایی بود که معتقد بود دولت‌آبادی باید به‌راحتی به جوایزی همچون نوبل ادبیات برسد و اگر چنین اتفاقی نمی‌افتد فقط به دلیل عدم شناخت این ادبیات در غرب است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...