رمان «شهریور شعله‌ور» نوشته محمدحسن شهسواری توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، چاپ مجموعه «رمان ژانر» از سال ۹۶ با دبیری شهسواری آغاز شد و «مرداد دیوانه» اولین‌عنوان این‌مجموعه نیز به قلم وی نوشته شده است.

شهسواری به‌عنوان دبیر مجموعه مذکور، در معرفی‌اش برای مجموعه رمان ژانر نوشته است: رمان نویسان فارسی چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، در ژانرهایی مانند جنایی، تریلر (مهیج)، وحشت، علمی_ تخیلی و فانتزی چندان فعال نبوده‌اند و چون آثار درخوری در این ژانرها نوشته یا منتشر نشده، هنوز مشخص نیست که در صورت انتشار چنین آثاری از این دست، با اقبال مواجه می‌شوند یا خیر.

«مرداد دیوانه»، «جمجمه جوان»، «خاک آدم پوش»، «کاج‌ها وارونه‌اند»، «بی‌تابوت»، «اقامت ابدی» و «آدم‌نما» هفت کتابی هستند که پیش از «شهریور شعله‌ور» در قالب مجموعه «رمان‌ژانر» به چاپ رسیده‌اند.

«شهریور شعله‌ور» رمانی است که در ژانر تریلر نوشته شده و ادامه‌ای بر کتاب «مرداد دیوانه» است. داستانش هم از این‌قرار است: ۴۸ ساعت پس از ماجراهای مرداد داغ و دیوانه، شهراد شاهانی و ساغر سرایش توسط پلیس به همکاری دعوت می‌شوند. در همان ابتدای کار، اطلاعاتی به دستشان می‌رسد که متوجه می‌شوند تمام حوادثی که در مرداد دیوانه پشت سر گذاشته‌اند، بخش کوچکی از ماجراهایی بسیار بزرگ‌تر است؛ ماجراهایی که آنان را در آتش شهریوری می‌اندازد که از آن گریز و شگفتی و مرگ‌وگلوله شعله می‌کشد...

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

حالا نوبت شهراد بود تعجب کند. ساغر گفت: «همه‌چیز رو از توی مونیتور دیدم. هیچ تعجب نکردی چه کسی اومد دست و پات رو باز کرد تا بتونی جکی‌چان بشی؟ من به دست و پای زیرآبادی افتادم که به‌ت کمک کنه.»
ساغر هیچ پیشمان نبود کمی دروغ چاشنی حرف‌هایش می‌کرد. در این نبرد لازمش داشت. شهراد گفت: «یعنی بابت کتک خوردنم هم باید ازت تشکر کنم؟ تو که این‌قدر روی زیرآبادی نفوذ داشتی چرا کاری نکردی کلا من رو از این‌جا بیاره بیرون؟ بدون بلیت رفته بودین تماشای فیلم رزمی؟ تخمه هم خریده بود برات؟»
«خیلی بی‌شعوری شاهانی.» بعد تقریبا جیغ زد: «نگه دار می‌خوام پیاده بشم.»
شهراد تا جایی که می‌توانست تمسخر به لحنش اضافه کرد و گفت: «شما زن‌ها چرا این‌قدر همه‌چی‌تون قابل پیش‌بینیه. تا تو ماشین کم می‌آرین جیغ‌جیغ می‌کنین که می‌خواین پیاده شین.»
هر دو همزمان چشمشان به قفل درها افتاد. خوشبختانه شهراد به عادت همیشگی قفل مرکزی را زده بود و ساغر نمی‌توانست در را باز کند. شهراد می‌دانست این دختر چه خری است و اگر به سرش بزند، برای باز کردن در ماشین وسط خیابان هیچ شکی به دلش راه نمی‌دهد...

این‌کتاب با ۵۰۳ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۵۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...