کتاب «من و مولانا» [Me and Rumi the autobiography of Shams-i Tabrizi] ازجمله کتاب‌هایی است که با زیرعنوان (زندگانی شمس تبریزی) به چاپ چهاردهم رسیده است.

من و مولانا» [Me and Rumi the autobiography of Shams-i Tabrizi] زندگانی شمس تبریزی) اثر ویلیام چیتیک [William C. Chittick]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، کتاب «من و مولانا» با زیرعنوان (زندگانی شمس تبریزی) اثر ویلیام چیتیک [William C. Chittick] با ترجمه شهاب‌الدین عباسی از سوی انتشارات مروارید به چاپ چهاردهم رسید و با قیمت ۲۰۰ هزار تومان روانه بازار شد.

«من و مولانا»، همراه متن اصلی ارائه شده است که شامل فهرست منابع، یادداشت‌ها، معنی واژه‌ها و عبارات، فهرست آیات، فهرست احادیث، واژه‌نامه توضیحی، فهرست نام‌ها، موضوعات و اصطلاحات است. همچنین در کنار متن اصلی دو زبانه فارسی – انگلیسی، در فهرست‌های پایانی کتاب، آیات و احادیث به صورت سه زبانه عربی – انگلیسی با ترجمه فارسی و واژه‌نامه توضیحی به صورت انگلیسی و فارسی آورده شده است.

مترجم واژه‌نامه‌ای نیز برای شرح معانی واژه‌ها و عبارات دشوار مقالاتِ شمس به کتاب اضافه شده است. متن انگلیسی «من و مولانا» در بردارنده پیشگفتاری از آنه ماری شیمل و مقدمه نویسنده است.

در پشت جلد کتاب آمده است:

هیچ شکی نیست که در این عالم مقصودی هست و مطلوبی، و کسی هست که این سراپرده جهت او برافراشته‌اند. (شمس)

کتاب «من و مولانا» نقطه عطفی واقعی در مطالعه راجع به شخصیت رازآمیز شمس تبریزی به شمار می‌رود و برای اولین بار در زبان‌های اروپایی گزارشی دست اول از شمس ارائه می‌دهد. ویلیام چیتیک در «من و مولانا» دو سوم مقالات شمس را به انگلیسی برگرداند و آن را طوری تدوین و تنظیم کرده که معنی و زمینه متن آن‌ها را به روشنی پیش روی مخاطب قرار می‌دهد.

من و مولانا، تصویر و تصور قالبی‌‌ای را که در ادبیات درجه دوم به وجود آورده‌اند، می‌زداید و ما را به آن شخصیت جذاب و سرزنده و پرشور نزدیک می‌کند بسیار نزدیک‌تر از آن چیزی که به راستی بتوان از نوشته‌های تذکره نویسان و محققان انتظار داشت. ما فوق‌العاده خرسندیم که او دری را که مدت‌های دراز بسته بود به رویمان گشود تا بتوانیم به اسرار رابطه میان شمس و مولوی، که حیرت انگیزترین شعر را برای دنیا به ارمغان آورد نزدیک شویم. (پرفسور آنه ماری شیمل)

کتاب «من و مولانا» در سال ۱۳۸۳ جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را در بخش بهترین کتاب خارجی از آن خود کرده است.

................ هر روز با کتاب ................

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...