کتاب «دختر لبخند مرواریدی» [The girl who smiled beads : a story of war and what comes after] نوشته کلمنتاین واماریا و الیزابت ویل [Clemantine Wamariya and Elizabeth Weil] با ترجمه مهدی گازر توسط انتشارات کتاب تداعی منتشر و راهی بازار نشر شد.

دختر لبخند مرواریدی» [The girl who smiled beads : a story of war and what comes after] کلمنتاین واماریا و الیزابت ویل [Clemantine Wamariya and Elizabeth Weil]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب، روایتی از زندگی کلمنتاین واماریا دختر رواندایی است که طی ماجرایی شگفت‌انگیز از نسل‌کشی انسانی در این کشور نجات پیدا کرد. این‌نسل‌کشی پس از کشته‌شدن رئیس‌جمهور رواندا در سال ۱۹۹۴ رخ داد و گفته می‌شود طی آن علاوه بر کشته‌شدن ۸۰۰ هزار مرد، زن و کودک، به ۲۰۰ تا ۵۰۰ هزار زن تجاوز جنسی شده است.

نویسنده در این کتاب، روایتی از ۱۲ سال آوارگی خود و خواهرش را برای رهایی از شر ماشین کشتار قومی در کشورش و در نهایت استقرار در آمریکا را بازگو می‌کند؛ روایتی که می‌تواند پرده از اسرار یکی از بزرگترین جنایت‌های انسانی در قرن معاصر بردارد.

«دختر لبخند مرواریدی» در ۲۲ فصل روایت شده که نخستین فصلش از ماجرای گفتگوی راوی با اپرا وینفری مجری مشهور تلویزیونی آمریکا و شرح آن‌چه بر او رفته شروع می‌شود. در ادامه او روایتی از سال‌ها تحت تعقیب‌بودنش را توسط بخشی از پیکارجوهای رواندایی بازگو می‌کند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

اُپرا پاکتی قهوه‌ای مایل به زرد را به دستم داد و گفت: «این نامه از طرف پدرومادرت در روآنداست». او نگاه موقرانه‌ای به من انداخت که اعتمادبه‌نفس در آن موج می‌زد و ادامه داد: «از طرف پدرومادرت و برادر و خواهرات».

پاکتی که اُپرا به دستم داده بود را باز کردم و کاغذ آبی‌رنگ داخلش را بیرون کشیدم. در این لحظه، اُپرا دستش را روی شانه‌ام گذاشت و با این حرکت به من فهماند که لازم نیست نامه را بخوانم. نفس راحتی کشیدم چراکه اصلاً دوست نداشتم در آن برنامه‌ی تلویزیونی و در مقابل چشم آن همه بیننده اشکم درآید.

اُپرا گفت: «مجبور نیستی نامه رو همین حالا جلوی این همه آدم بخونی. مجبور نیستی بخونیش» و اندکی مکث کرد و بعد گفت: «چون... چون... خونواده‌ت... اینجا هستن!». و من پس از دوازده سال جنگ و آوارگی، خانواده‌ام را دوباره دیدم.

این‌کتاب با ۳۱۰ صفحه و قیمت ۸۴ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...