"مرگ در فاصله‌ها" رمان جدید ژوزه ساراماگو نویسنده پرتغالی به زبان انگلیسی منتشر شد.

این رمان مثل سایر آثار ساراماگو مانند "کوری" و "انجیل به روایت عیسی مسیح" در مورد مرگ نوشته شده است، به طوری که جمله آغازین رمان هم از مرگ می‌گوید: "مرگ یک روز بدون هشدار از مردم دوری می‌کند."

در این رمان چنین موضوعی (توقف مرگ) به چالش در میان افراد جامعه می‌انجامد و کلیه مسائل سیاسی، اقتصادی و حتی اعمال جریان مافیایی کشور را تحت الشعاع قرار می‌دهد و شهروندان را دچار مشکلاتی باورنکردنی می‌کند. مردم به جان هم می‌افتند، به سوی هم شلیک می‌کنند اما نمی‌میرند. کلیسا نگران رستاخیز است... تا اینکه پیامی از طریق تلویزیون پخش می‌شود و از جاودانگی عمر سخن می‌گوید.

ساراماگو در سال 1922 به دنیا آمد. او از سال 1969 به حزب کمونیست پرتغال پیوست و در سال 1992 در پی انتشار کتاب "انجیل به روایت عیسی مسیح" از سوی مقامات دولتی کشورش از فهرست نامزدهای جایزه ادبی اروپا حذف شد و کتابش توهین به جامعه کاتولیک تلقی شد. اعلام نام او به عنوان برنده جایزه نوبل در سال 1998 نیز خشم واتیکان را برانگیخت.

به گزارش مهر، برخی پرتغالی‌ها این نویسنده را خائن به وطن می‌دانند. ساراماگو بعد از ممنوعیت رمان "انجیل به روایت عیسی مسیح" در سال 1996 ترک وطن کرد و به اسپانیا رفت.

آثار وی چه در سطح عامه مردم و چه در میان نویسندگان و خوانندگان حرفه‌‌ای مورد اقبال واقع شده ‌است. شهرت ساراماگو در ایران بواسطه ترجمه‌های عباس پژمان، مینو مشیری، مهدی غبرایی و مصطفی اسلامیه حاصل شده است.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...